آرشیف

2015-1-31

اسدالله جعفری

چرا ما هزاره هــــــا اختلاف داریم؟

فهرست بخش دوم
اتحاد خلیلی ومحقق
اتحاد واختلاف برسر لحاف ملا
نقد افراد نقد عمل کرد اجتماعی آن است نه نقد سلوک شخصی شان
عقیده برادران اهل سنت در عمل سادات شیعه افغانستان
ازدواج سادات با غیر سادات
مسئله خمس
 
 
چرا ماهزاره هااختلاف داریم؟
پاسخ به پرسش های امین احمدی ازسوئد
بخش دوم
اتحاد خلیلی ومحقق
اما چطور شد که محقق وخلیلی را آقای سید حسین انوری آشتی داد؟

بسیار جای سؤال و تعجب است ! محقق وخلیلی را -که مدعیان وارث مزاری بودن هستند- سید حسین انوریی آشتی می دهد که به قول شهید مزاری مردم هزاره را با علم ابوالفضلش به گلوله بست.
آقای حاج آقا علی توسلی مدرس نامی ومشهور مدرسه آیت الله شیخ آصف محسنی از آشتی دادن محقق وخلیلی توسط سید حسین انور ی چنین گفت:
با حضور آیت الله محسنی،کریم خلیلی،محمد محقق،محمد اکبری،قربانعلی عرفانی یکاولنگی،سید حسین انوری ودیگر شخصیت های شیعه ، چندین جلسه جهت اتخاذ موضع واحد درانتخابات ریاست جمهوری ،تشکیل شد وهمه ی آقایان صحبت های کردند ودرنهایت تصمیم براین شد که آقای محسنی بطور علنی از هیچ کاندیدی حمایت نکند ودیگر آقایان در جلسات دیگر این موضع را بررسی مجدد کنند.
قبل ازاین جلسه، سران شیعه ،آقای انوری چندین بار بطورجداگانه با خلیلی ومحقق نشست های داشتند وراجع به همسویی خلیلی ومحقق صحبت های مقدماتی را انجام داده بود وازهمین جلسه ببعد بود که آقای انوری آقای محقق وخلیلی را در خانه اش دعوت نموده بطور محرمانه بین شان آشتی می دهد وخلیلی قول می دهد که بین محقق وکرزی میانجیگری نماید.»
آری این گزارش حاج آقای توسلی مدرس شهیر کشور در بزرگ ترین مرکز آموزشی کشور وپایگاه رسمی نشرافکار آقای محسنی،از چگونگی آشتی دادن خلیلی ومحقق توسط سید حسین انوری بود.
آقای حاج آقای توسلی از معتمدان آقای محسنی است وازایشان اجازه روایت دارد وسال ها درمشهد درس خوانده وتدریس نموده وانسان پرتلاش ودرس خوان جامعه است واکنون درمدرسه آقای محسنی تدریس می کند واز مدرسان درجه اول آن مدرسه محسوب می شود.
علاوه برشاگردی آقای محسنی در رشته رجال شناسی حدیث،با سیدحسین انوری، سید جاوید وسید مدرسی آشنایی دیرین دارد وازنظر علمی برهمه ی این آقایان برتری دارد ودر نقل اقوال طبق سیره رجالی خود بسیار دقیق ومستند وسلسله وار نقل می کند واز این نظر گزارش ایشان از نحوه سازش وآشتی خلیلی ومحقق توسط سید حسین انوری،ازاعتبار یقینی برخوردار می باشد.
باتوجه به آنچه که دربالا از قول حاج آقای توسلی نقل شد،آشتی کردن خلیلی ومحقق توسط کسی محقق می شود که تادیروز درصف مقابل این دو داعیه دار رهبری جامعه هزاره قرار داشت وسخنرانی های شهید مزاری ومصاحبه های کریم خلیلی راجع به انوری ونقش انوری در مسئله افشار وشهادت ابوذر انقلاب شهید صادقی نیلی ولشکرکشی مشترک انوری واکبری به عنوان پیش مرگان احمدشاه مسعود دربامیان ویکاولنگ بعد از شهادت شهید اقالیم قبله مزاری،هنوز از حافظه ملت محونشده است.
اتحاد واختلاف برسر لحاف ملا
  سؤالی که در اینجا خلق می شود این است که :
اختلاف محقق وخلیلی تابه امروز ،اختلاف براساس منافع مردم هزاره بوده ویا برسر لحاف ملا؟
اگر برسر منافع مردم هزاره بوده_چنان که شعار آقایان وقلم بمزدان شان همین است_ پس خلیلی ومحقق حقیرتر از آقای انوری بوده چون این دو براساس یک توهم از منافع، با هم اختلاف داشته اند که اتحادداشتن این دو رهبر براختلاف داشتن شان رجحان داشته وتا امروز این مدعیان دانایی کل به این مسئله متوجه نبوده واین آقای انوری بوده که این منافع برتر یعنی اتحاد خلیلی ومحقق را کشف نموده ودلسوزانه وباخون دل خوردن، خلیلی ومحقق را به ضرورت اتحاد آگاه کرده و این دو رهبر را ازخواب غفلت بیدار نموده واین دورهبر با نفس مسیحایی آقای انوری_ به قول خود آقایان(درسال های 70) دشمن هزاره_ هدایت شده اند.
اما اگر اختلاف این دو براساس منافع علیای مردم نبوده بلکه برسرلحاف ملا بوده،چه تضمینی وجود دارد که این اتحاد نوین -بامحوریت انوری وکرزی- این دو سنادید، برسر همان لحاف ملا نباشد؟
اگرچنین باشد،اختلاف واتحاد شان هیچ ارزش ونفعی ندارد وباید ملت حساب خودرا داشته باشند.
اختلاف خلیلی وعرفانی هم از همین نوع است ومن می دانم که خلیلی وعرفانی چراوبرای چه با هم اختلاف پیدا کردند وبرسر رهبری حزب ومقرب شدن پیش احمدشاه مسعود وکشور های محوردر مسئله افغانستان چه ها که نکردند وبرادر خلیلی وداماد های عرفانی چگونه به یارگیری پرداختند وچرا برادر خلیلی دریارگیری موفق شد وداماد های عرفانی موفق نشدند وعرفانی را رسوای عالم وآدم نمودند ودین ودنیای عرفانی رافدایی فزون خواهی شان نموده به تکاثر وزراندوزی روی آوردند واز زمین خواران شدند.
نقد افراد نقد عمل کرد اجتماعی آن است نه نقد سلوک شخصی شان
من به شخصیت دینی وتقوا وپارسایی حضرات خلیلی وعرفانی ومحقق کاری ندارم وخدای ناکرده قصد توهین وتحقیر ایشان را هم ندارم واز تقوا وپارسایی عرفانی وخلیلی کم وبیش خبردارم ومی دانم که عرفانی درمسائل شرعی احتیاط می کند وهمین احتیاط شرعی آقای عرفانی بود که صادق ترین ومحرم ترین ومعتمد ترین فرد ازافراد خانواده اش یعنی محب علی شریفی داماد سوم خودرا درتخار کلید دار صندوق خود نمود تا به بیت المال که دراختیار او است خیانت نشود_حال چه برسر بیت المال در اختیار حضرت آقای عرفانی آمد آن بحث دیگر است-
آقای خلیلی راهم می دانم که نماز مستحبی ومخصوصا نماز جعفر طیار را بسیار می خواند واین عادت وتقوای دینی آقای خلیلی را همه می دانند وقابل انکار نیست وعلاوه بر عمومیت این مسئله ،من شخصا از زبان مورخ شهیر وطن حاج آقای یزدانی دریک جلسه عمومی واز زبان آقای حسین عالمی که مدتی شب وروز با آقای خلیلی محشور بود وبه چشم خود نماز(نماز جعفر طیار) خواندن آقای خلیلی را دیده بود،شنیدم ودوست دانشمندم حضرت آقای حسن زاده یکاولنگی بار ها برتدین وتعبد آقای خلیلی تأکید کرده ومن را از نقد آقای خلیلی منع نموده است.
پس نقد حضرات، نقد شخصیت دینی وانسانی شان نیست ونقد شخصیت دینی وایمانی افراد نه کاری درست است ونه مجوز شرعی داریم بلکه این بعد از شخصیت انسان ازحرمت عقلی وشرعی برخوردار می باشد وشخصیت انسانی ودینی افراد تا با حق الناس تقابل پیدانکند از حرمت شرعی برخوردار است ووارد شدن به حریم خصوصی انسان ممنوع می باشد.
ما،عمل کرد اجتماعی وسیاسی این آقایان را نقد می کنیم(چنان که عمل کرد اجتماعی آقای محسنی را نقد کرده ومی کنیم والادر دین داری محسنی هیچ کس شک ندارد)ونقد ما هم براساس شواهد عینی ومستندات افراد مورد اعتماد می باشد والبته نتیجه نیز تابع صحت وسقم همان مستندات است وهیچ انسان عاقلی پیدا نمی شود که اندیشه های خود را اندیشه های صددرصد حق وخلل ناپذیر بداند. لذا نوشته ها وگفته های این کمترین بنده خدا هم راجع به شخصیت ها ومسائل سیاسی وبرداشت های شخصی من از متون دینی تابع همین قانون کلی می باشد وعقل هرانسانی به اندازه خود اوست وهیچگاه انسانی را پیدا نمی کنید که عقل کل باشد.
 آنچه را یک منتقد باید مدنظر داشته باشد این است که شخصیت دینی وانسانی افراد را با کار کرد های اجتماعیش خلط نکند ودرواقع در نقد انسان ها سکولار باشدوبه تعبیر دینی واسلامی قلمرو حق الناس را با حق الله خلط نکند چون حق الله مربوط به سلوک شخصی وفردی انسان ها می شود وحق الناس مربوط به کارکرد های اجتماعی انسانها.
بنابراین ممکن است یک انسان درسلوک فردی از نهایت پارسایی وتقوا برخوردار باشد اما عمل کرد اجتماعی او عمل کردی ناصواب باشد وبه تضییع حق الناس منتهی شود ودر این صورت نباید سلوک فردی او مانع از نقد عمل کرد اجتماعی او شود.
چنان که در مذهب شیعه برهمین اساس عدالت صحابه وفرزندان نسبی پیغمبر خدا وامامان معصوم، تابع عمل کرد های اجتماعی شان است وعمل کرد اجتماعی آنان است که نقش وجایگاه شان را مشخص می کند.
برخلاف مذهب شیعه، برادران اهل سنت ما، عدالت صحابه پیغمبر را تابع درک حضوری وفیزیکی صحابه از رسول مکرم اسلام می دانند وهرصحابه ی که _ولو چند ساعت- رسول خدا را درک کرده باشد او عادل است وبرادران محترم اهل سنت ما ایشان را عادل می دانند ولو این که عمل کرد اجتماعی او بعد از این درک حضوری از رسول خدا، برخلاف عقل وشرع باشد.
عقیده برادران اهل سنت در عمل سادات شیعه افغانستان
این عقیده برادران اهل سنت ،ازنظر تئوری مخالف عقیده شیعه است. اما متأسفانه درعمل وارد عقیده شیعه شده وشیعیان عملا به آن عمل می کنند ومخصوصا در حکومت های که روحانیون دررأس اداره کشور وحکومت قراردارند این عقیده برادران اهل سنت عملا اجرا می شود.
جای دیگری که این عقیده برادران اهل سنت در عمل وارد سلوک عملی شیعه شده، مسئله سادات می باشد وسادات ما (مخصوصا در افغانستان)دقیقا همین عقیده برادران محترم اهل سنت را عملی می کنند وسیادت مقدم بر سلوک عام شرعی سادات شده وبسیاری ازسادات عملا پابند شرع نیستند وبسیاری از سنت های رسول خدا را عملا منکر هستند ونژاد پرستی را رنگ شرعی داده وصِرف انتساب فردرا به سیادت کافی می دانند وبرای شان قداست ذاتی قائل هستند .
ازدواج سادات با غیر سادات
مثلا سادات، سنت ازدواج سادات را با شیعه ی غیر سادات-بنا به عقیده قداست ذاتی سادات- تحریم می کنند وعلمای سادات عملا از این سنت رسول خدا سرباز می زنندوساداتی که به شیعه ی غیر سادات دختر داده باشندبسیار نادر هستند ونود درصد این ازدواج های دختر سید با غیر سید برخلاف رضایت والدین صورت می گیرند و50درصد از این ازدواج های سادات با شیعه غیر سادات تابع علل خارجی هستند نه تابع سنت رسول خدا.
ازدواج سادات با غیر سادات درشرع نتنها حرام نیست بلکه مستحب می باشد ولی امروزه همین سنت رسول خدا مورد انکار مدعیان سیادت واقع می شود ودراین راه خون های ناحق ریخته شده است.
مسئله ی را که نباید ناگفته گذاشت تفکیک سادات واقعی از مدعیان سیادت وجامه برتن داران سیادت وشجره نامه داران سیادت وخمس خوران مفت خور است.
اتفاقا یکی از نشانه های سادات حقیقی از مدعیان سیادت همین ارتزاق نکردن از طریق خمس هست.بسیار نادر است که سادات واقعی ازطریق خمس ارتزاق کنندوتا توان کار ومنبع در آمدی داشته باشند ازگرفتن خمس ابا می ورزند ونوعا خمس را به مستحقان آن ارجاع می دهند.
من شخصا ساداتی را می شناسم که درنهایت فقر وناداری به سر می برند اما نخواسته ونمی خواهند که انتساب مقدس به رسول خدا رامستمسکی برای پرکردن شکم وتن پوش جسم خود کنند.ولی بارها دیده شده است که کسانی برایش خمس داده -چون نمی دانسته اند که ایشان از مستحقین خمس است- وگفته آقا شما این خمس را به سید ی بدهید که می شناسید مستحق است.واو در عین نیازداشتن به آن ،آن خمس را به سیدی داده که از او مستحق تربوده.
من اگر حق نام بردن از ایشان را داشتم از آنگونه سید ها نام می بردم.
فقط همین قدر اشاره می کنم که یکی از نشانه های بارز این سادات راستین واولاد رسول خدا (ص)این است که همیشه لباس مقدس «کار»برتن شان است وخانواده اش خانواده تلاش وپاک دامن هستند ودغدغه ی نگهداشتن حرمت انتساب به رسول خدا وآل رسول را دارند.
سادات واقعی، نورچشم همه ی امت اسلامی ازفریقین هستند ومخصوصا شیعه که محبان آل رسول هستند وسادات واقعی که عملا به  سنت رسول خدا پابند باشند ودر رفتار وکردار حرمت رسول خدا وآل رسول را نگهدارند،نورچشم شیعه هستند وشیعه به احترام رسول وآل رسول،نسبت به ایشان حرمت ویژه دارند وخمس را حق کرامت انسانی شان می دانند.
مسئله خمس
نمونه دیگر که عقیده برادران اهل سنت ما وارد عقیده عملی شیعه شده همین مسئله خمس می باشد که امروزه از مسیر اصلی خود خارج شده وصورت نژاد پرستی شرعی گرفته است.
اصل خمس یک مسئله شرعی ومسئله اجماعی بین فریقین است وخمس مال خدا،رسول خدا واهلبیت رسول خدا ویتیمان از آل رسول است.
البته درنحوه تعلق گرفتن خمس به اموال مؤمنین وشیوه مصرف خمس، بین شیعه وسنی اختلافی وجود دارد که بارز ترین آن خمس ارباح مکاسب درشیعه و خمس دراختیار حکومت ونحوه مصرف خمس ازاختیارات حکومتی حاکم اسلامی بودن در مذهب سنی است.
اما درشیعه ی امروز، خمس مال اختصاصی مطلق سادات شده ویک فرد با صِرف انتساب صوری به سادات این خمس را حق ذاتی خود می داند واوهرچه هتاک تر وبی قید تر به دستورات دین باشد، سهم بیش تر از خمس می برد ودر خمس جمع کردن موفق تر است.
این مسئله را در رفتار سادات افغانستانی به وضوح مشاهده می کنید وعملا می بینید که چه طیف از منتسبان به سادات از این وجوه شرعی بیش ترین سوء استفاده را می کنند وهمین سوء استفاده از خمس، باعث وهن مذهب شیعه شده وشیعه را عملا متهم به نژاد پرستی نموده ومذهب شیعه که مذهب عدل وانصاف بود، بدل به مذهب تبعیض نژادی وستم اجتماعی نموده است.
جالب این است که سادات هرچه پارساتر ومتدین تر باشند از خمس بی نصیب هستند وخاک نشین می باشند اما برعکس منتسبین به سادات هرچه شیادتر ومنافق تر باشند سهم بیش تر ازخمس دارند .
نمونه های آن را در چهره کسانی بینید که از طریق خمس سرمایه های نجومی دارند ولی درکنارش سادات پارسا وباکرامتی زیست می کنند که روی شان را با سیلی سرخ نگه می دارند.
پس اگر این سادات راست می گویند که خمس مال سادات است چرا باید یک سیدپارسا از گرسنگی سنگ برشکم بندد وسید دیگر که همسایه دیوار به دیوار شان است از خمس کاخ آسمان خراش درست کنند وفرزندانش از شکم سیری به دریوزگی کشیده شوند؟
آیا این است عدالت؟
آیا این همان چیزی است که خدا ورسولش خواسته اند؟
آیا این مصداق کامل بی عدالتی وظلم نیست؟
آیاخداورسولش گفته اند که یک سید می aتواند از خمس قارون زمان خودباشد واگر در همسایگی دیوار به دیوارش سیدی وشیعه ی از شیعیان آل علی(ع) ازگرسنگی مرد شرعا وعقلا اشکالی ندارد؟
پس آن سخن رسول خدا چه می شود که شیعه وسنی نقل نموده که رسول خدا فرموده:
هرکس شبی را به صبح رساند وبه فکر برادر مسلمانش نباشد،او مسلمان نیست.
آیا این سخن صریح وروشن رسول خدا با رفتار معاویه وار بعضی از مدعیان سیادت می سازد؟
این گونه بر دیبا لمیدن ودر مزرعه سبز چریدن با فرزند علی بودن می سازد ؟همان علی(ع) ی که شب راباشکم سیربه صبح نمی رسانید تا مبادا در یمامه یعنی دورترین نقطه حکومت اسلامی گرسنه ی سربربالین خواب گذارند که از گرسنگی نان خواب بیبند.
اگر خمس مال مشترک همه ی سادات هست ،چرا این چنین ناعادلانه حیف ومیل می شود؟
آیا عقلا وشرعا نباید به طوریکسان بین سادات تقسیم شود؟تاحرمت اولاد پیغمبر یکسان پاس داشته شود؟تامبادا سیدی از اولاد آل رسول(ص) براثر پیش آمد ها وگرفتاری های ناخواسته وجبری روز گار،از گرسنگی جان دهد وخدای ناکرده خانواده اش به کچ راهه درغلطند.
اصلا کدام قاعده وقانون شرعی وعقلی وجود دارند که یک عده بنام سید از دست رنج خلق الله ارتزاق کنند ولی خودش ده برابر آن شیعه فقیر وناتوان، توان کاردارند ؟ولی تن به دریوزگی می زنند.
آیا عقلا وشرعا می توان به سیدی خمس داد که خودرا به دریوزگی زده وتن پروری را پیشه خود ساخته است؟
کدام عقل سلیم ودستورات شرعی می گویند ، سیدی که سرمایه اش نجومی است،باز می تواند خمس بگیرد؟آیا اوخود نباید ازاموالش خمس بدهد؟
بله! می شود چون ابوهریره ها احادیث جعلی ساخت که :
اگرسیدی قاش زین اسبش ازطلا باشد،می شود بر او خمس داد ولو شراب بخورد»
ولی! نمی شود با درک ودریافت های فطرت انسان ها از عدالت مبارزه کرد وبنام خدا وپیغمبر، رفتار غیر عقلی وشرعی داشت وباز انتظارداشت که این گونه عمل کرد باعث وهن دین ومذهب نشود وباز مردم دین اسلام ومذهب شیعه را دین ومذهب ضدظلم وتبعیض ونژاد پرستی بدانند.
گفتیم اصل خمس یک مسئله اجماعی بین فریقین است ودر مذهب شیعه ازاصول مسلم فقهی شیعه می باشد ومنکر خمس اگر به انکار رسول خدا انجامد،مرتد محسوب می شود.
اما خمس ونحوه مصرف خمس وسادات وادعای سیادت در کشور ما افغانستان…
 
ادامه دارد