آرشیف

2018-12-9

احمد سعیدی

چرا ما به صلح نمی رسیم ؟

به اين تمکين که ساقی باده در پيمانه ميريزد
رسد تا دور ما ديوار اين ميخانه ميريزد

جواب این است، عدم وضاحت بازیگران ملی و بین المللی در مورد مذاکره و مصالحه با طالبان متاسفانه منازعه افغانستان را به بن بست رسانیده است. امریکایی ها رئیس جمهور محمد اشرف غنی شورای عالی صلح احزاب سیاسی در افغانستان هر کدام بطور جداگانه هئیت مذاکره کننده ای را با طالبان انتخاب و معرفی کرده اند. بدون تردید عدم اجماع ملی بخاطر صلح زمینه آنرا فراهم ساخته است تا گروه های مختلفی داخلی و خارجی هر کدام رویکرد خود را جداگانه دنبال کنند این بازی ها عملاً در تقابل با یک دیگر قرار دارند آقای زلمی خلیلزاد نماینده خاص وزارت خارجه امریکا به تازه گی از پاکستان به کابل و از کابل به بطرف مسکو، ازبکستان، ترکمنستان و یک تعداد از کشور های اروپایی عربی در سفر است از سوی دیگر در شرایط موجود متاسفانه طالبان در موضع ضعیف قرار ندارند و حکومت وحدت ملی نیز در موقفی نیست که بتواند طالبان را از راه نظامی سرکوب و این معضله را خاتمه دهد.
از سوی دیگر در سطح ملی و بین المللی با در نظرداشت نگرش ها و دیدگاه های متفاوت با آن هم اکثریت مصالحه با طالبان را تنها و تنها راه برون رفت از این بن بست میدانند. گرچه دولت افغانستان و طالبان هیج کدام دروازه های گفتگو را نبسته اند ، اما هیچ توافقی میان طرفین در رابطه با شیوه و دستور مذکرات وجود نداشته و ندارد. حکومت آقای غنی ظاهراً در صدد مذاکره مستقیم با طالبان و ادغام این گروه به روند سیاسی و شراکت در نظام است در حالیکه طالبان در پی مذاکره مستقیم هرگز دولت افغانستان نبوده از چندی بدینسو بطور مستقیم باب مذاکره  با امریکایی ها را آغاز نموده اند و مکرراً تاکید دارند که ما با امریکایی ها مذاکره میکنیم نه با دولت افغانستان طالبان مکرراً از امریکایی ها خواسته اند تا قوت های خود را از افغانستان بیرون بکشند آنها یعنی طالبان باور دارند با خروج نیروهای خارجی از افغانستان حاکمیت موجود سقوط خواهد کرد و ما میتوانیم رژیم سیاسی مبتنی بر شریعت را در افغانستان حاکم بسازیم.
آگاهان سیاسی  بهتر میدانند که منازعه فعلی در افغانستان ابعاد و عوامل پیچیده داخلی منطقه ای و بین المللی دارد که سیاست های طالبان و رویکرد آن ها را در قبال منازعه تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین هم زمان با این که دولت افغانستان و متحدینش  در صدد گشایش دروازه های گفتگو با طالبان بوده و هستند، با آن هم رسیدن به صلح با دولت افغانستان با موانعی در سطح داخلی و بین المللی مواجه است. در نتیجه مهم ترین مسئله در افغانستان در قبال گفتگو های صلح چگونگی آشتی دادن مواضع بازیگران متعدد داخلی و بین المللی مانند امریکا، روسیه، پاکستان عربستان سعودی ایران، چین بر سر سناریوی ختم جنگ در افغانستان است که متاسفانه تا کنون همچو سناریوی وجود ندارد.
علاوه بر عوامل متعدد یاد شده این منازعه به توانایی نسبی طرف های درگیر بستگی نیز دارد. در حال حاضر نقطه قوت دولت افغانستان قوت های مسلح وحمایت های بین المللی از این نظام است اما موضع واکنشی نظامی و دیپلوماتیک ناکامی در اعمال حاکمیت ناتوانی در تامین عدالت و امنیت و ارائه خدمات عمومی از ضعف های دولت افغانستان به حساب  می آید. در سوی دیگر  توانایی بقا موضع پیش دستانه در میدان جنگ پناهگاه های فرامرزی و حمایت خارجی نقاط قوت طالبان است . اما نقاط ضعف این گروه عدم حمایت مردمی و بین المللی محدودیت های قومی و تباری و فقدان مشروعیت دموکراتیک می باشد.
به عقیده من آن زمان گذشته است که طالبان از سوی نیروهای بین المللی و داخلی به حیث گروه تروریستی شناخته میشدند، حالا بعد از آغاز مذاکرات مستقیم امریکا با آنها و سفر هئیت عالی رتبه طالبان با مسکو این گروه در حلقات جامعه بین المللی مشروعیت فوق العاده به دست آورده و از سوی آنها به مثابه واقعیت سیاسی و نظامی در جنگ افغانستان به رسمیت شناخته شده است از این رو نسبت به یک دهه قبل طالبان در موضع قوی تری قرار دارند اما هنوز از قابلیت پیروزی مطلق در میدان جنگ بی بهره اند.
هیچ نظریه شورشگری و جنگهای نامتقارن روی آوردن طالبان به میز مذاکره را در شرایط موجود که به نفع طالبان است تایید نمیکند . طالبان از موضع کنشی در میدان جنگ به این باورند که میتوانند خواسته های خود را از طریق فشار به دست بیاورند. بنابراین برای مذاکره با دولت افغانستان هرگز عجله ندارند سیاست فعلی این گروه این است که حکومت داری را مختل کرده توانایی سیاسی خود را افزایش داده و وضع موجود را بیشتر به نفع خویش تغییر دهند. به باور من اوضاع مورد نظر طالبان از این قرار است :
فرسایش دولت و ارتش در نتیجه کاهش کمک های خارجی خروج تمام نیرو های بین المللی افزایش قدرت چانه زنی طالبان منحیث یک گروه سیاسی نه تروریستی شورشی و تشتت نخبگان سیاسی در جناح های قومی مذهبی درنتیجه ناسازگاری میان متحدین سیاسی دولت بنابر این طالبان هرگز با رهبری حکومت وحدت ملی  به میز مذاکره حاضر نخواهند شد مگر این که از طریق اتخاذ برنامه های فعال نظامی درمیدان نبرد دیپلوماسی منطقه ای پویا اعمال حاکمیت تامین امنیت و عدالت و بهبود ظرفیت ارائه خدمات عمومی و دولت داری خوب دولت افغانستان بتواند وضع موجود را به نفع خویش تغییر دهد. به عبارت دیگر به منظور کشیدن طالبان به میز مذاکره با دولت افغانستان و رسیدن به توافق صلح لازم است دولت افغانستان فشار های نظامی را در میدان نبرد افزایش داده دیپلوماسی پویای منطقه ای را برای رفع عوامل منطقه ای  منازعه روی دست گرفته و در اعمال حاکمیت و دولت داری خوب سعی نماید . در سوی دیگر طالبان با پیشدستی در میدان جنگ کارت مذاکره را به منظور ایجاد فضای سیاسی برای افزایش مشروعیت و تقویت جزبه های فشار خود بازی میکنند. نتیجه اینکه احتمال که طالبان حاضر شوند با هئیت که از طرف آقای اشرف غنی بخاطر مذاکره با طالبان انتصاب شده است وقوع مذاکره با این هئیت در شرایط کنونی با خیلی ضعیف حتی غیر ممکن است مگر این که تحول بنیادینی در موازنه قدرت رخ دهد.
 علاوه بر این رسیدن به مرحله مذاکره نیازمند طرح گام به گام آجندای صلح و یک سیاست جامع حل منازعه است که الزامات قبل از مذاکره گام های لازم روند مذاکرات و وضعیت پسا مذاکره در خود داشته باشد. در این صورت مرحله آغاز مذاکره روند گتفگو ها و توقعات طرفین از نتایج مذاکره روشن خواهد شد. تا زمانیکه صراحت کافی در مورد چگونگی مذاکره و خواست های طرفین به وجود نیاید شورشیان گام های موثری بسوی مذاکره با دولت افغانستان بر نخواهند داشت، آنچه که هئیت با صلاحیت امریکا آقای خلیلزاد انجام میدهد این مذاکرات بین الافغانی نیست بلکه مذاکره بین الامریکایی و طالبانی است که دولت افغانستان از عمق این مذاکرات آگاهی ندارد .