آرشیف

2015-1-22

سلیمان راوش

پیشنهاد به پیشگاه همه فرهنگیان و مردم سرزمینم افغانستان

پیشنهاد به پیشگاه همه فرهنگیان و مردم سرزمینم (خراسان) افغانستان

 

به آرمان شناسایی، پیدایی و زنده شدن شناسه ی تباری جامعه ی خویش در بستر تاریخ و آگاهی از آبشخور رودبار فرهنگی مان در سیر زمان در تکیه به استوره و تاریخ در پهنه ی جهانی که بایگانی شده اند؛ و به آماج خیزش از دهلیز های تنگ و تاریک گمنامی، بی نشانی و نامهای ناشناختنی؛ پس از یازده سال پژوهشها به این برآیند رسیدم که مردمان ما از نگاه تباری نه آریایی بوده و نه کشوری به نام آریانا در جغرافیای سرزمین ما وجود داشته است. در این زمینه یادداشت ِ پُر سندِ را زیر نام {آنهایی که پافشاری بر آریانا و آریایی میدارند در پی راندن تاریخ و فرهنگ هزاران ساله ی سرزمین ما می باشند} نبشته نموده ام که در برخی از رسانه ها از میان روزنامۀ ماندگار، سایت خاوران، سایت کوفی، مشعل و چند دیگر به نشر رسیده که دوستداران میتوانند به این نشانی سری بزنند:.

 

http://www.nuroddin.de/artikel%20von%20soleman%20rawash/rawash-%20aryaie%2017.05.10/s.%20rawash-aryaie.pdf

اکنون با پشوانه به این یافت ها و بافتها، برای فرهنگیان سرزمین خویش پیشنهاد می نمایم که بجایی واژه یا نام گنگ «آریایی» درجُستار های اتنوگرافی یا تبار شناسی « گیومرسیان» یا «گیومرسی ها» را برگزینند.
پیش از همه در باره ی وات های (حروف) این واژه:
در بسیاری از نهاد های پژوهشی، تاریخی و ادبی سرزمین ما پس از چیره شدن فرهنگ و زبان عرب ها این نام با وات «ک» آغاز و با وات «ث » ختم شده « کیومرث» می نویسند. «ث» وات چهارم از وات های عربی است که به وات پنجم از هجای پارسی باستان جا یافته و آوای «سین» را دارد. برخی از پژوهش گران به این باوراند که این وات در اوستای کهن بوده است، ولی دست آویزی در دست نیست. شاد روان دهخدا در فرهنگ دهخدا پژوهش گرانه می نویسد که "این حرف در فارسی دری نباشد". 
گونه های دیگر این نام را در (فرهنگ اعلام اوستا) هاشم رضی چنین نوشته . 
"در روایات پهلوی و نامه های عصر ساسانی و پس از آن کیومرث به این گونه ها نوشته شده است: گیومرث ، گیومرت تواریخ و داستانهای ایرانی و کیومرث و جیومرث تواریخ عرب، گیومرد و گیوک مرث در پهلوی". اما زبان دری و پارسی امروزی نوشتن بجایی کیومرث را با وات «ک» و وات آخر«ث» که بیشتر پیروی از گونه ی عربی آن است ناپسند شمرده و «گیومرس» می نویسند و می گویند که بار منطقی آن از نگر زبان شناختی باستانی بیشترمی باشد.
در بارۀ شخصیت این نام:
در فرهنگ اعلام اوستا نوشته شده است که: " به موجب اشاره یی در اوستا تأکید شده که گیومرس نخستین انسان سرزمین اهورایی ست، چنانکه سوشیانت واپسین بشر نوید داده شده ی پیروزگر مزدایی است. در یسنا هات 26 / 10 نوشته شده است: 
"فروهر های مردان پاک را می ستاییم، فروهر های زنان پاک را می ستاییم ، همۀ فروهر های نیک توانای مقدس پاک را می ستاییم، از آن (فروهر) گیومرس تا سوشیانت پیروزگر"
با نگرش کتب های ارزشمند تاریخی مردمان سرزمین ما از تبار گیومرس به شمار رفته و بجا خواهد بود که گیومرسیان گفته شوند. 
بهره ی دیگری که در این پیوند به دست می آید، یگانه گی مردمان یک پهنه ی فرهنگی بزرگ از دریای آمو و سیحون تا دریای سند ، تا سواحل دجله و فرات، دریای خزر و ختای می باشد، یگانگی ِ که ناسگالیده در برابر خود خواهی ها، خود بزرگ بینی ها، زورگرایی ها، باور های ترفندانه و ستیزگرانه؛ با کشیدن خط های سرخ مرز های سیاسی فر وپاشیده است و گویی که بازمانده گان فرزندان فریدون ( ایرج و سلم و تور) نمی توانند ازاین مرز های سخت گذر نموده شیپور یگانگی فرهنگی و همتباری خویش را بلند نمایند.
از این رو یکی از زمینه های همسویی و همپیوندی گسترده ی فرهنگی، پیوستن به ریشه و دانستن تاریخ و پیشینه ی خویش است، آبیاری ریشه ی کاج بلندی که همه شاخه و برگ اویم.
به امید گذار از ناپیدایی به پیدایی و از تیره گی به روشنایی.

یادداشت:
من کوتاه نوشتم تا فرهیخته گان فرهنگ و دانش گسترده بپردازند
امیدوارم، مردم آگاه و به ویژه فرهنگیان ژرف اندیش و خِرد باور، در رسایی این پیشنهاد چنانکه شایسته هست همکاری و همیاری نموده و در گسترش آن اگر پذیرفتنی باشد از راه رسانه ها آغازی را به انجام رسانند. با آنکه میدانم تنور چالش های سیاسی و کشوری آتشین تر از این گفتار و جستار می باشد.
اما پیش ازآنکه روزی این طرح از سوی کسی دیگری در کشوری دیگری پیشنهاد و به کار گرفته شده و ما را به پیروی وا دارد ، بهترست خود به آنچه اگر منطقی است نخستین گام را برداریم.
بادرود سپاس 
سلیمان راوش
سوم فروردین ماه 1392 
آلمان