آرشیف

2018-11-11

احمد سعیدی

پهلو های جنگ نیابتی دیگران در افغانستان

اگر بخواهیم یا نخواهیم آمریکا بر مبنای شریک ‌سازی طالبان با قدرت دولتی در افغانستان در تلاش است قبلاً جنرال پترائوس امریکایی طرح را مطرح کرده بود که بر اساس آن احتمال واگذاری 13 ولایت شرقی و جنوبی افغانستان و نیز چند وزارت‌خانه در حکومت کابل به طالبان واگذار شود اما تا کنون آن طرح عملی نشده.
حالا  داکتر زلمی خلیل‌زاد نماینده خاص آقای پمپئو وزیر خارجه امریکا در امور مذاکره و مصالحه با طالبان طی دو ماه گذشته سفر های به افغانستان پاکستان قطر  داشته تا پروسه صلح با طالبان را نهادینه سازد به باور بعضی ها وظیفه اصلی آقای خلیل زاد در حال حاضر مدیریت امور برای انجام مذاکرات صلح میان دولت افغانستان و طالبان است نه چیز دیگری. در راستای این راهبرد، گفته میشود که حکومت کابل وحتی طالبان هئیتی را موظف ساخته اند اما نتیجه کاری این هئیت تا کنون معلوم نیست حالا یکبار دیگر آقای خلیل زاد ادامه این دید و باز دید ها را از سر گرفته است. مجموع این تحولات اکنون، این پرسش را طرح می‌نماید که آیا راهبرد ادامه جنگ از سوی آمریکا با عنوان مذاکره از موضع قدرت با استعمال توپ و تفنگ با شکست مواجه شده است که حالا آمریکا تلاش جدی را برای تقسیم قدرت میان طالبان و حکومت آقای اشرف غنی در پیش گرفته و در این میان اکنون حذف مخالفان مذاکره با طالبان در دستور کار قرار دارد یا بازی دیگری در راه است که باید روی آن بیشتر دقت کرد.
1- به عقیده من نظامی گری و ادامه جنگ در افغانستان به شکست مواجه شده غربی ها دیگر به پیروزی از راه زور باور ندارند
و این امری است که آمریکایی‌ها و دیگر اعضای ناتو بیش از دیگران به آن واقف اند از طرف دیگر اکنون وضعیت به‌گونه‌ای است که از یک سو، طالبان این توانایی را ندارند که با تصرف کابل و شکست حکومت وحدت ملی  امارت اسلامی خود را احیا کند و از سوی دیگر،  دولت افغانستان نیز فاقد توانمندی لازم است که با همراهی و همکاری نیروهای ناتو طالبان را به طور قطعی شکست  دهد. لذا می‌توان از یک بن‌بست سیاسی در افغانستان سخن به میان آورد. در این شرایط است که مذاکره و انجام گفتگوهای صلح می‌تواند مهم‌ترین راه‌حل ممکن برای خروج از بن بست موجود در افغانستان باشد.
2-  همه میدانند با در نظرداشت شراط بغرنج و پیچیده در افغانستان دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در حدود یک سال قبل راهبرد جدیدی را برای افغانستان و کشور های منطقه اعلان کرد که آن هم نتیجه مطلوبی نداشت از سوی دیگر مذاکرات مستقیم را که آقای خلیل زاد با طالبان در قطر انجام داده و میدهد دولت افغانستان از آن راضی بنظر نمی رسد. حکومت آقای اشرف غنی به این باور است که روند صلح بین‌الافغانی شود و تنها منحصر به مذاکرات آمریکا و طالبان نباشد. اما طالبان هرگز توافق ندارند تا با دولت کابل مذاکره کنند واقعیت این است که طرح آمریکا بر مبنای شریک‌سازی طالبان در امور قدرت کشور است که می‌توان آن را همانند طرح قدیم جنرال پترائوس قلم داد کرد به باور من این سناریو را می‌توان بسیار جدی تلقی کرد؛ زیرا اکنون شاهد آن هستیم که دولت پاکستان نیز نسبت به گذشته واکنش مناسب‌تری را نشان داده‌ است. از این رو امکان موفقیت آن بیش از گذشته بخاطر شراکت طالبان به قدرت زیادتر بنظر می رسد.
 3- از سوی دیگر ترور مولانا سمیع الحق پدر معنوی طالبان و مذاکرات صلح، به سختی می‌توان ارتباط محکم و جدی پیدا کرد اما واقعیت این است که سمیع الحق مدیر و بنیانگذار مدرسه حقانی در اگوره ختک پشاور است و بیشترین گروه ها و شخصیت‌های رادیکال درس‌خوانده این مکتب بوده‌اند. حداقل چندین شخصیت سرشناس درس‌خوانده در مدرسه حقانی، مانند ملا عمر و جلال‌الدین حقانی، ملا هیبت الله، ملا منصور، سراج الدین حقانی ملا متقی ، ملا ترابی ، و دیگران نامبرد بنابراین،  جایگاه مولانا سمیع الحق با گروه های رادیکال بسیار قابل توجه است؛ زیرا او اساسا معتقد به جهاد بود و مذاکره برای آن‌ها مفهومی نداشت. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که به دلیل مخالفت او با مذاکره و باور به جهاد، کشته شدن‌اش ارتباطی با روند مذاکرات صلح دارد یا خیر؟ واقعیت امر این است که به دشواری میان این دو متغیر ارتباط برقرار کرد اما این امر نیز قابل نادیده گرفته شدن نیست که روندی آغاز شده که بر اساس آن ترور شخصیت‌های سیاسی بخصوص آنانیکه شریک شدن طالبان به قدرت را در حال حاضر مناسب نمیدانند و مخالف با مذاکره  با طالبان اند آهسته آهسته از سر راه چه فیزیکی و چه غیر فیزیکی برداشته می شوند.
 4- همچنین در ارتباط با طرح روسیه برای برگزاری نشستی با موضوع صلح در افغانستان که هفته گذشته در مسکو صورت گرفت و در آینده منافع مسکو از حضور در عرصه تحولات سیاسی این کشور چه خواهد بود گرچه روس‌ها تجربه بسیار تلخی  از شکست در افغانستان را دارند. در واقع، در اواخر دهه 1970 و دهه 1980، مسکو به دلیل حمایت غرب از گروه های جهادی شکستی بزرگ را از این محور متحمل شد. اکنون روس‌ها نسبت به افغانستان دغدغه مهمی به نام «داعش» دارند. آن‌ها به خوبی نسبت به این موضوع آگاهی دارند که همانند دهه‌های گذشته داعش در مقام یک گروه جهادی از پتانسیل بالایی برای توافق پنهانی با واشنگتن برخوردار است. بنابراین، آن‌چه اکنون برای روسیه اهمیت دارد این است که در صورت توافق میان آمریکا با داعش و تلاش واشنگتن برای استقرار این گروه تروریستی در مرزهای آسیای میانه و نواحی مجاور کشور روسیه انجام بگیرد، تهدید جدی امنیتی پیش‌روی آن‌ها قرار خواهد گرفت. لذا روس‌ها براین باور هستند که تقویت و حمایت از طالبان، می‌تواند عاملی برای کنترل و تضعیف داعش باشد. با تمام این اوصاف، مسکو در تلاش است که از کدام جریان طالبان علیه داعش استفاده نماید.
نتیجه:  
متاسفانه اکنون دو کشور قدرتمند   امریکا و روسیه مانند سال های دوران جهاد باز هم افغانستان را میدان جنگ سرد انتخاب کرده اند و این مساله را وضاحت می بخشد که افغانستان میدان جنگ نیابتی بسا از کشورهای دیگر نیز قرار دارد .در حال حاضر اکثریت
مردم افغانستان گروه های مسلح که علیه دولت افغانستان می جنگند آنها را به عنوان پروژه های استخباراتی نگاه میکنند که در آن منافع بسا از کشور ها منجمله کشور های قدرتمند جهان درحال تمثیل شدن است.
رسانه های زیادی در کشور های مختلف بار ها از طالبان وداعش به عنوان پروژه های سیاسی یاد میکند که منافع کشور های غربی، عربی و پاکستانی و بعضی کشور های دیگر را درافغانستان ومنطقه تامین میکنند به باور بعضی ها حمایت امریکا از داعش و حمایت روسیه از طالبان گویای این حقیقت است که افغانستان یکبار دیگر مرکز رقابت وکشمکش های بین المللی است، کشمکش های که در آن  منافع مردم افغانستان به عنوان یک ملت مظلوم ومنافع قدرت های خارجی که درپی سود های بزرگ اند کاملأ متفاوت است وجنگ افغانستان آغاز وانجام معین نداشته وندارد درحالیکه  قدرت های منطقه وجهان درتقابل منافع شان قرار دارند  وباج آن را از مردم افغانستان میگیرند ومردم ما خواسته یا ناخواسته قربانی میشوند به باور من جنگ نیابتی کشور های بیرونی در  افغانستان بر چند محور میچرخد.
جنگ نیابتی روسیه وامریکا ، جنگ نیابتی ایران وکشور های حوزه خلیج فارس بخصوص عربستان سعودی وجنگ پاکستان با منافع اقتصادی وسیاسی کشور های دیگر منجمله هند که تضاد وتقابل آن فقط یک درد سر برای مردم  افغانستان بوده است.
به فکر من جنگ نیابتی و رقابتی کشور های بیرونی درمیدان افغانستان را به شیوه های گوناگون باید تحلیل کرد.
الف – یکی از این شیوه ها نفوذ در داخل نهاد های امنیتی، نهاد های اقتصادی ومتاثر ساختن روند آموزش وپرورش در افغانستان وایجاد مراکز فرهنگی، تعلیمی وتحصیلی از سوی کشور های مشخص است که باعث آن گردیده تا طبل جنگ در افغانستان دوامدار نواخته شود.
ب – از سوی دیگر به باور نویسنده معضل افغانستان بیش از آنکه یک معضل داخلی باشد یک معضل پیچیده خارجی است معضل که راه حل آن به تعقل سیاسی افغانی وتحکیم وحدت ملی نیاز دارد.
این که دولتمردان ما چگونه میتوانند منافع بیرونی که عامل اصلی آغاز جنگ در افغانستان است خنثی سازند جواب این سوال پاسخ به درک آگاهانه از منافع ملی ضرورت دارد که متاسفانه زمامداران موجود نه ظرفیت آنرا دارند و نه اراده آنرا .