2016-7-18
نظیر ظفر
ز بس اشک از جوار دیده ام دامنکشان رفته
تو قع محبــــت در دل مـــــــــن از میان رفته
ز بی انـــصافی ایام دون ایـــــنقدر دانســــتم
که رنگ احـترام از چهرِه خوردو کلان رفته
ز سوز آتش کین سینه ها گلخنـــــــسرا دیدم
کز آن دود مــــــــــکدر تا رواق آسمان رفته
ملامت از چـی باید کرد بزم باده نو شان را
که زاهد بهر عـــشرت منزل پیر مغان رفته
کلاغان پای کوبی پیـــش گلهای چمن دارند
ازین غیرت ز گلشن بلبلی شیرین زبان رفته
خرد از نا خرد مندان چنــــــان گردیده آزرده
که تا قاف قیــــــامت از سر دیوانه گان رفته
هزاران شیونی در مســـــــلخ ِ ادم ربایانست
گمانم پنبه ای غفلــت بگوش این و آن رفته
نوشته نذیر ظفر
2016/30/06
پر بیننده ترین مقالات
-
سلطان رضیه غوری
-
آب و هوای ولایت غور
-
سرگذشت سیاه موی و جلالی
-
اصطـــلاحــــات و واژه های شیرین لهجـهً غوری
-
شهر فیروز کوه مشهور ترین پایتخت سلاطین بزرگ غوری
-
بیوگرافی شهید محمد رفیق علم
-
ولسوالی های ولایت غور
-
زندگی نامه مختصر مرحوم سید محمد رفیق نادم رئیس بنیاد فرهنگی جهانداران غوری حوزه غرب
-
نثار احمد حبیبی غـوری کیست؟
-
Muhammad of Ghor
مجلات و کتب
جام غور در شبکه های اجتماعی
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور
پـنـبـه غـفـلـــت