آرشیف

2015-2-4

محمداکرام اندیشمند

پشت پرده های انتخابات، امریکایی ها و مرحله ی جدیدِ بحران افغانستان

12دسمبر 2009، شهر لندن، دانشگاه برونیل  
 
انتخابات ریاست جمهوری افغانستان(29اسد1388 – 19 آگست2009) بخشی از پروسه ی دموکراسی و در واقع نمایشی از پروژه ی دموکراسی به ریاست و سیادت امریکایی ها بود. اما روند مخدوش انتخابات توأم با تقلب و تخطی های گسترده از سوی بازیگران داخلی و بازی های چند پهلو و غیر شفاف حلقه های مختلف خارجی به خصوص امریکایی ها تصویر ناکامی از این نمایش ترسیم کرد. پایان تاریک و پرسش برانگیز انتخابات ریاست جمهوری، بحران افغانستان را وارد مرحله ی جدید، پیچیده و خطیری ساخت.
چرا امریکایی ها و هم پیمانان غربی شان با انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و دموکراسی در این کشور بازی کردند ؟ پیچیدگی های بحران افغانستان پس از انتخابات چه خواهد بود؟ دشواریها و موانع امریکا یی ها در مرحله ی دشوار و پیچیده ی بحران و راه های بیرون رفت از آن چیست؟ آیا افغانستان از مسیر این بحران جان به سلامت خواهد برد و راه خود را بسوی تحقق نظام عادلانه ی سیاسی، تأمین عدالت اجتماعی و وحدت ملی  و ایجاد دولت با ثبات، مؤثر، سالم، پاسخگو و خدمتگار به مردم  باز خواهد کرد؟ روابط امریکایی ها و متحدان غربی شان با دولت مورد حمایت شان به ریاست حامدکرزی در مرحله ی جدید بحران چگونه شکل خواهد گرفت؟و . .
 
سیاست مبهم و غیر شفاف امریکایی ها در انتخابات:
امریکایی ها قبل از آغاز انتخابات حمایت خود را از برگزاری یک انتخابات شفاف و عادلانه اعلان نمودند. ماموران بلند پایه ی  ایالات متحده چه در کابل  و چه از واشنگتن به مردم افغانستان و تمام نهاد های مدنی و سیاسی پس از تمدید زمان ریاست جمهوری حامد کرزی در جوزای 1388 اطمینان دادند که با بیطرفی از روند انتخابات آزاد و شفاف حمایت می کنند. اما آنها علی رغم این اطمینان و وعده هرگز به شکل گیری میکانیزم عملی و زمینه های مساعد این انتخابات شفاف و عادلانه توجه نکردند. این در حالی بود که تدویر انتخابات شفاف و عادلانه توسط کمسیون منتصب رئیس جمهورکرزی که خود یکی از نامزدان اصلی انتخابات شمرده می شد، پرسش بر انگیز می نمود. از سوی دیگر تأمین زمینه های انتخابات از لحاظ امنیتی بدوش ارگانهای امنیتی و حاکمان محلی حکومت قرار داشت. هرچند تعیین کمسیون مستقل انتخابات از صلاحیت های رئیس جمهور بر مبنای قانون اساسی بود و مسئولان اداری و امنیتی کشور اصولاً ماموران حکومت او شمرده می شدند، اما امریکایی ها و هر کسی دیگری که هوای تدویر یک انتخابات سالم و شفاف را در سر می پر ورانیدند به خوبی می فهمیدند که تصوٌر برگزاری  انتخابات سالم و شفاف در چنین میکانیزم حتی منطبق با قوانین کشور  یک تصوٌر درست و دقیقی نیست. وجود قوانینی هر چند بسیار خوب نمی تواند متضمن تحقق قانون و عدالت در جامعه باشد. قانون توسط مجریان آن یعنی دستگاه اداره و حکومت تطبیق می شود؛ اما حکومت افغانستان به رهبری رئیس جمهور کرزی یکی از فاسد ترین حکومت های انگشت شمار جهان است. عاملان و مجریان قانون در این حکومت اغلباً در نقش ناقضان قانون ظاهر می شوند. بدتر اینکه رئیس جمهور در رأس و رهبری دستگاه تنفیذ و اجرای قانون و به عنوان پاسدار و پشتیبان قانون و به ویژه قانون اساسی کشور بارها حرمت قانون را شکسته است. اگر مجلس نمایندگان به وزیر پیشنهادی رئیس جمهور رأی اعتماد ندادند، اما رئیس جمهور وزیر سلب اعتماد شده ی نمایندگان مردم را به عنوان سرپرست به وزارت گماشته است. و . .    . 
چرا امریکایی ها علی رغم آگاهی از این ضعف ها و موانع بر سر راه یک انتخابات منصفانه و روشن از برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه سخن می گفتند و به بی طرفی خود در انتخابات تأکید می کردند؟ افزون بر این، چرا ماموران مختلف امریکایی از واشنگتن تا کابل در جریان انتخابات نظریات و اظهارات مبهم و چند پهلو ابراز داشتند؟ پس از برگزاری انتخابات هنوز روشن نبود که انتخابات به دور دوم کشیده می شود یا نه، هیلاری کلنتن وزیر خارجه ایالات متحده امریکا از پیروزی حامد کرزی در دور دوم سخن گفت.
 
امریکایی ها و بازی ناشیانه با انتخابات:
اگر سیاست امریکایی ها در مورد انتخابات افغانستان ناشی از تعهد آنها به دموکراسی در این کشور تلقی شود تا این دموکرسی که گویا هشت سال برای شکل گیری و استحکام آن هزینه ی مالی و جانی کردند، نمایش درخشان داشته باشد، قطعاً چنین نمایشی انجام نیافت. بازی امریکایی ها و متحدان اروپایی شان با سازمان ملل در آخرین پرده ی این نمایش بسیار مضحک و شگفت آور بود. در حالی که آنها از طریق کمسیون شکایات انتخابات به نتیجه ی ابتدایی کمسیون مستقل انتخابات مبتنی بر پیروزی حامد کرزی مهر باطل زدند، رئیس جمهور کرزی و کمسیون مذکور را وادار به  تدویر دور دوم انتخابات کردند تا مشروعیت انتخابات و رئیس جمهور آینده و برآمده از آن تثبیت شود، اما سپس بدون برگزاری انتخابات ، اعلان کمسیون انتخابات را در مورد پیروزی کرزی به عنوان رئیس جمهور پذیرفتند و بلا فاصله به او پیام های تبریکی فرستادند.
بازی امریکایی ها در آخرین پرده ی نمایش انتخابات افغانستان به اعتماد مردم به پروسه ی انتخابات و دموکراسی صدمه ی جدی رساند و اعتبار آنها ، جامعه ی اروپا و سازمان ملل متحد در حمایت از دموکراسی به شدت خدشه دار گردید. شگفت آور این بود که مجمع عمومی سازمان ملل متحد پس از اعلان پیروزی کرزی از سوی کمسیون انتخابات، آراء انتخابات را با اعتبار خواند و به حمایت از آن تأکید کرد. (1)
از این هم شگفت آورتر اظهار نظر بارک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده در مورد انتخابات در زمان اعلان استراتیژی جدید او (دوم دسمبر 2009) بود که فرمان گسیل سی هزار نیروی اضافی را به افغانستان صادر کرد. او در بخشی از سخنرانی خود گفت:« گرچه انتخابات افغانستان با تقلب لکه دار شد  ولی حکومتی را به وجود آورد که مطابق به قانون اساسی و سایر قوانین افغانستان است.»(2) 
این اظهار شگفت آور و پرسش برانگیز بدون هیچ تعبیری به این معنی است که رئیس جمهور ایالات متحده انتخاباتِ همراه با تقلب و حکومتِ بر آمده از آن را منطبق بر قوانین افغانستان می خواند.
 قبل از اظهار نظر اوباما نماینده ی خاص سازمان ملل متحد کا آیده در کابل به تقلب گسترده در انتخابات اذعان کرد و رئیس جمهور کرزی در کنار او  و سفیران امریکا و بریتانیا این تقلب را پذیرفت و همه در جهت شفاف سازی و سالمیت انتخابات به برگزاری دور دوم  توافق و تأکید نمودند؛ اما سپس بدون انجام دور دوم انتخابات  به پذیرش همان تقلب دور اول بر گشتند. سازمان ملل متحد، امریکایی ها و متحدان اروپایی شان با چنین عملکردی این پرسش را پاسخ نا یافته باقی گذاشتند که چگونه یک انتخابات  پر از تقلب که خود پیش از همه پرده از آن برداشتند اعتبار یافت؟
 
موقعییت  کرزی و حکومت او در بازی امریکایی ها بر سر انتخابات:
در بازی امریکایی ها و متحدان غربی شان بر سر انتخابات وجهه ی دولت افغانستان و ریاست جمهوری به شدت خدشه دار شد. در حالی که حامیان و هواداران رئیس جمهور کرزی و تیم انتخاباتی اش با تأکید و قاطعییت از شفافیت انتخابات سخن گفتند و از دخالت خارجی ها شکایت سر دادند و برگزاری دور دوم انتخابات را غیر قابل پذیرش خواندند، اما در یک چرخش معکوس به تقلب گسترده در انتخابات اذعان کردند و به برگزاری دور دوم انتخابات گردن نهادند. حضور رئیس جمهور در کنار نمایندگان غربی هم زمان با پذیرش تقلب انتخابات و برگزاری دور دوم، نمایش مصیبت نامه ی آن وجهه و اعتبار خدشه دار شده بود. سپس این نمایش تکرار شد. رئیس جمهور، ماموران کمپاین انتخابات، سفیران او در بیرون و حامیانش در داخل و هم چنان کمسیون مستقل انتخابات به برگزاری دور دوم تأکید نمودند و آن را در جهت تحقق دموکراسی و مشروعیت انتخابات چه با شرکت رقیب انتخاباتی حامد کرزی و چه بدون شرکت او یک امر الزامی پنداشتند. اما تمام آنها در یک چرخش پارادوکسی به آن مشروعیت پشت پا زدند.
رویهمرفته بازی امریکایی ها بر سر انتخابات ریاست جمهوری افغانستان تأثیر ناگواری بر مشروعیت دولت و مقام ریاست جمهوری در رهبری دولت وارد کرد. این بازی بحران مشروعیت دولت را عمیق تر و پیچیده تر ساخت .
 
دست آورد امریکایی ها در این بازی چه بود؟
اگر امریکایی ها و متحدان جهانی شان این بازی را در انتخابات افغانستان در جهت نمایش دموکراسی براه انداختند، بدون تردید بازنده ی اصلی هم آنها و هم دموکراسی بود.  امریکایی ها با این بازی نا شیانه بر سر انتخابات موجب تقویت موضع و تفکر القاعده و طالبان در افغانستان شدند؛  زیرا آنها این پیام  و انتباه را به افغانستان دادند که دموکراسی در این کشور میدان و زمینه ی تحقق ندارد و بدیل آن می تواند بازگشت امارت طالبی باشد.   پذیرش پیروزی حامد کرزی در دور اول انتخابات علی رغم وقوع تقلب،  در جهت پروسه ی دموکراسی و انتخابات و مشروعیت آینده ی دولت و رئیس جمهور بهتر از آنچی بود که پس از آن واقع شد. پذیرش دور اول بر مبنای اعلان نتیجه ی مقدماتی کمسیون انتخابات کم از کم کمسیون مذکور، رئیس جمهور کرزی و حامیان او را به درستی تدویر انتخابات و پیروزی خودشان متقاعد می کرد. اما پذیرش تقلب از سوی کمسیون انتخابات و رئیس جمهور و پذیرش برگزاری دور دوم و سپس عدم تدویر این دور حتی پرسش مشروعیت را برای رئیس جمهور کرزی، کمسیون انتخابات، امریکایی ها، جامعه ی اروپا و سازمان ملل متحد پاسخ نایافته گذاشت؛ هر چند که ظاهراً مهر سکوت به لب بسته اند.
در حالی که  پرسش مشروعیت انتخابات، رئیس جمهور منتخب و دولت او بر مبنای فیصله ی خودشان با برگزاری مجدد انتخابات پاسخ می یافت و لکه ی تقلب از جبین دولت او و بسیاری از کارگزاران داخلی و خارجی پروسه ی انتخابات زدوده می شد. اما عدم بر گزاری مجدد انتخابات این لکه را باقی گذاشت و به پرسش مشروعیت پاسخ مشروع ارائه نشد.
 
امریکایی ها از این بازی چه می خواستند؟
برخی از تحلیلگران به این باور اند که دولتمداران حزب دموکرات و بارک اوباما رئیس جمهور که با شعار تغیر در انتخابات ایالات متحده امریکا بر جمهوری خواهان غلبه یافت، تغیر رهبری دولت افغانستان را لازمه و ادامه ی این تغیر در سیاست خارجی ایالات متحده تلقی می کردند. آنها بسوی حامد کرزی در ریاست دولت افغانستان به عنوان میراث دوران حکومت جورج بوش و جمهوری خواهان می دیدند که بقای او موجب افزایش بیشتر دشواریها و درگیری های امریکا در افغانستان می شود. اما دموکراتها که وقت کافی برای گزینه ی بهتر از کرزی نداشتند به سیاست غیرشفاف و چند پهلو در انتخابات روی آوردند تا کرزی را تحت فشار بگذارند که تصویری بهتری در اداره و مؤثریت دولت از خود نشان دهد و پارتینر خوب برای امریکا یی ها باشد.  آنچی را که یک عضو شورای نویسندگان واشنگتن پوست نیز اذعان دارد:« دولتمداران بلند رتبه ی امریکایی اِعمال فشار بر کرزی را در جهت فساد زدایی از حکومتش و ایجاد اداره ی سالم مؤثر تلقی می کردند. از سوی دیگر آنها با تشویق رقبای انتخاباتی کرزی  فشار را بر او مضاعف می کردند. تا به کرزی بفهمانند که تنها او یگانه گزینه ی واشنگتن نیست.»(3)
هرچند موضع گیری دولت دموکراتها به خصوص بخشی از اظهارات نمایندگان آنها در افغانستان این حدس و گمان را بوجود آورد که آنها در صدد کنار نهادن حامد کرزی و حمایت از داکتر عبدالله به جای او در کرسی ریاست جمهوری هستند.  واشنگتن پست به نقل از دو مامور عالی رتبه ی دولت اوباما نیز بعداً نوشت که آنها در مطالعه ی اسناد سری کاخ سفید در مورد افغانستان (قبل از انتخابات ریاست جمهوری)نشانه ای از حمایت مجدد کرزی در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان ندیده اند.(4) 
 اما این حدس و گمان ها از همان آغاز با تصامیم امریکایی ها در مراکز اصلی قدرت امریکا همخوانی نداشت. صرف نظر از اینکه اهداف آنها در اینگونه اظهارات و سیاست ظاهری عدم حمایت از نامزد خاص، نمایش دموکراسی و یا اِعمال فشار بر کرزی بود یا چیز دیگر، اما پذیرش کرزی به ریاست جمهوری در آخرین پرده ی نمایش انتخابات و دموکراسی که امریکایی ها خود بسیاری از بخش های سناریوی این  نمایش را نوشتند و کارگردانی کردند نشان داد که آنها همچنان گزینه ی کرزی را دارند. از سوی دیگر پیشتازی داکتر عبدالله در انتخابات ریاست جمهوری پس از حامد کرزی که 31 درصد آراء را به خود اختصاص داد هیچگونه ربطی به حمایت احتمالی امریکایی ها از وی نداشت. وی این آراء را نه در توهم حمایت امریکایی ها بلکه در فضای نارضایتی از دولت رئیس جمهور کرزی و سیاست امریکایی ها در این هشت سال گذشته کسب کرد؛ علی رغم آنکه موصوف بارها در جریان انتخابات و پس از آن موضع گیری امریکایی ها را در حمایت از برگزاری انتخابات شفاف مورد تمجید و تأیید قرار داد.
حامد کرزی که نگاه دموکرات ها و بارک اوباما را از همان آغاز مبارزات انتخابات ریاست جمهوری امریکا درسال پار (2008) خوانده بود و از سوی دیگر ناگزیری آنها را در مورد گزینه ی خودش میدانست، با انتقاد شدید از عملکرد نظامیان امریکایی و قوای خارجی در صدد آن شد تا اوباما و حاکمان دموکرات را تحت فشار متقابل قرار دهد. او در این خارجی ستیزی به جلب حمایت افکار عامه در داخل به خصوص در جنوب و میان پشتونها نیز چشم دوخته بود. واکنش دیگر کرزی در این تقابل دست انداختن به دامن فرماندهان و رهبران پیشین مقاومت ضد طالبان بود که از سوی امریکا و غرب جنگ سالاران خوانده می شدند و کرزی آنها را  تدریجاً  در سالهای پیشین حاکمیت خود رانده بود. رئیس جمهور کرزی تعداد زیادی از این فرماندهان و رهبران تنظیمی و نظامی  را که بی صبرانه منتظر چنین روزی بودند تا به کرسی قدرت و ثروت برگردند با خود همراه ساخت تا در انتخابات به پیروزی برسد و توانایی خود را به رخ امریکایی ها بکشد.
 
ایالات متحده امریکا؛ سیاست "قمچین و قیماق" در برابر کرزی:
 در حالی که امریکایی ها و متحدان اروپایی شان در پایان بازی انتخابات افغانستان ریاست جمهوری کرزی را در یک پروسه ی مخدوش پذیرفتند و برایش تبریک گفتند، اما فشار خود را از او بر نداشتند و به حمایت مشروط از وی انگشت گذاشتند.  
امریکایی ها و دولت های اروپایی در این مرحله در واقع سیاست قمچین و قیماق و یا چماق و هویچ را در برابر رئیس جمهور کرزی پیش گرفتند. از یکطرف با پذیرش ریاست جمهوری او در پنج سال آینده و ارسال پیام های تبریکی قیماق مزه داری پیش دهن او می گذارند و از طرف دیگر با بیان های هوشدار آمیز و در خواست تعهدات جدی درجهت ایجاد دولت سالم و مؤثر همچنان قمچین تهدید و تخویف را بر پشت سر او قرار می دهند.
یکی از نکات پرسش بر انگیز در سیاست قمچین و قیماق امریکایی ها و متحدان غربی شان این است که آیا آنها در جهت اِعمال این سیاست با انتخابات ریاست جمهوری افغانستان بازی کردند؟ در حالی که دولت های غربی حامی حکومت رئیس جمهور کرزی می توانستند این سیاست را بدون بازی با انتخابات بر کرزی اِعمال کنند.
"مارتین نی" سفیر آلمان در کابل ا زتفاهم به پیش شرط های خاص و قابل بررسی با حکومت کرزی سخن گفت و همکاری آلمان را با حکومت جدید(حکومت کرزی) به تحقق این شرایط مرتبط دانست. او اظهار داشت:«ما باید روی پیش شرط های خاص و قابل بررسی و تعین زمان برای یک دوران انتقالی به تفاهم برسیم. در آنصورت آلمان حاضر است حمایت خود را از مردم افغانستان و با حکومت جدید کابل بصورت نا محدود و سازنده همکاری کند.» سپس وزیر دفاع آلمان پس از دیدار با کرزی(13نومبر2009) در کابل گفت:« حکومت کرزی باید گام نخست را بردارد. ما بر انجام ماموریت خود استوار باقی می مانیم، ولی می خواهیم بدانیم که اهداف بعدی حکومت افغانستان چگونه اند؟»(5)
گولدن براون صدراعظم بریتانیا پس از تبریکی به کرزی خواستار مبارزه ی جدی با فساد در جهت ایجاد یک دولت سالم و مؤثر شد. او روز ششم نومبر2009 (15عقرب 1388) در پارلمان بریتانیا اظهار داشت:« او حاضر نیست جان سربازان کشورش را برای حفظ دولتی که با فساد مبارزه نمی کند، به خطر اندازد.» او گفت که فساد به "نام دوم" دولت افغانستان مبدل شده و کمک های جهانی به این کشور وابسته به میزان پیشرفت دولت تحت رهبری آقای کرزی خواهد بود.»(6)
بارک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده امریکا نیز پس از تبریکی به کرزی گفت:« ما به حکومت کرزی یک مجموعه ی صریح انتظارات و تدابیری را که در جهت حسابدهی لازم اند، تسلیم میدهیم تا شکی باقی نماند که ما از این مناسبات چه میخواهیم؟» و هلاری کلنتن وزیر خارجه امریکا اظهار داشت که ما از حکومت افغانستان انتظار بیشتر داریم و مسلماً این تعهد دوجانبه می باشد. (7)
اما پرسش اصلی این است که آیا  ایالات متحده امریکا و متحدین غربی شان و دولت کرزی مؤفق به انجام تعهدات دو جانبه در مرحله ی جدید بحران افغانستان و در دومین دور ریاست جمهوری حامد کرزی خواهند شد؟ و آیا سیاست قمچین و قیماق امریکایی ها و غربی ها در این مرحله کار ساز خواهد بود؟ دشواریها و محدودیت های رئیس جمهور کرزی در این دور چیست؟
 
دومین دور ریاست جمهوری کرزی و مرحله ی جدید بحران:
هر چند حامدکرزی در صبحگاه 28عقرب 1388(19نوامبر2009) پس از اجرای مراسم سوگند سخنرانی خود را با تأکید بر اینکه افغانستان از مرحله ی انتخابات سربلند و پیروز برآمد، آغاز کرد اما تقلب و تخطی های گسترده در انتخابات حکایت از چنین  پیروزی نداشت. رئیس جمهور کرزی دور دوم ریاست جمهوری خود را با بحران سیاسی ناشی از انتخابات مخدوش و غیر شفاف آغاز کرد. او در این دور بر خلاف دور نخست با دشواریها و موانع مختلف روبر است:
1- فشار از سوی امریکایی ها و اروپایی ها که حمایت از دولت او را در این مرحله مشروط به ایجاد دولت سالم و بدون مشارکت افراد و گروه های که آنها را جنگ سالار می خوانند، می نمایند.
 2-  فشار از جانب این افراد و گروه ها که ریاست جمهوری کرزی را در این دوره مرهون حمایت خود تلقی می کنند و او را ملزم به انجام تعهدات قبلی در ازای این حمایت میدانند.
3- فشار از سوی تیم اصلی حاکمیت:
فشار بر کرزی در جبهه ی متحدین و هوادارانش تنها به مطالبات افراد و گروه های که جنگ سالار خوانده می شوند، محدود نمی ماند. افراد و حلقه های مختلف دیگر که تیم اصلی او را در داخل حاکمیت به ویژه از زاویه ی تعلقات قومی تشکیل میدهند، کرزی را بیشتر از همه در انحصار و فشار خود داردند. در بسا موارد مطالبات و اهداف متحدان مختلف کرزی در تعارض و تقابل قرار می گیرند که موجب فشار مضاعف بر او می شود.
 4- فشار از سوی مخالفان سیاسی رئیس جمهور کرزی که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری در رهبری دکتور عبدالله  متبارزتر از هر وقت دیگر نمایان شد.
5- فشار طالبان به عنوان مخالفان نظامی که کرزی و حکومتش را دست نشانده ی قوای خارجی و نا مشروع میدانند وجاهت و مشروعیت او را در عرصه ی تأمین امنیت و ثبات زیر سوال می برد.
6- فشار همسایگان: اهداف و توقع همسایگان افغانستان به خصوص پاکستان و ایران از حکومت کرزی و سیاست دوگانه و متناقض آنها در مورد افغانستان بخش دیگر از دشواریهای  کرزی را تشکیل می دهد.
7- مبارزه با فساد و ایجاد اداره ی سالم، خدمتگذار و مؤثر یکی دیگر از دشواریهای مهم کرزی در این دور ریاست جمهوری او است.
رئیس جمهور کرزی  پس از مراسم تحلیف که نقاط کلیدی سیاست و خط مشی آینده ی خود را بیان میکرد گفت:« باید از مشکلات سالهای گذشته درس بیاموزیم تا بتوانیم به آرزوهای مردم جواب مثبت دهیم.» (8)
 آیا رئیس جمهور کرزی ظرفیت آموختن از گذشته و پاسخ دهی به آرزو های مردم را در رهبری و مدیریت خود و حکومتش ایجاد خواهد کرد؟ آیا او می تواند از این همه دشواریها و موانع عبور کند و  نقاط مشترکی را از میان اهداف و مطالبات متضاد متحدان داخلی و خارجی در جهت پی ریزی سیاست حکومت خود در یابد؟
 
رئیس جمهور کرزی و بار سنگین  مبارزه با فساد در مرحله ی جدید بحران:
اگر به گذشته ی عملکرد کرزی در هشت سال ریاست او بر دولت و حکومت نگاه شود، او به عنوان فردی در رهبر ی دولت نمودار می شود که دارای مهارت فراوان در بازیگری ها و معامله گری های سیاسی است. کرزی بازی ماهرانه ای را پس از اعلان پیروزی اش از سوی کمیسیون انتخابات و قبل از مراسم تحلیف  به نمایش گذاشت. از یکطرف در برابر اظهارات رهبران و مسئولان کشور های غربی عکس العمل شدید نشان د اد. اعلامیه ی وزارت خارجه حکومتش ابراز نظر کا آیده  نماینده ی سازمان ملل متحد را فراتر از صلاحیتش خواند و سخنگویش گفت که رئیس جمهور کابینه ی حکومت آینده را زیر فشار جامعه ی جهانی نمی سازد. از طرف دیگر حتی قبل از انجام مراسم تحلیف و آغاز رسمی دور دوم ریاست جمهوری، وزیران حکومت او در حضور سفیران ایالات متحده امریکا، بریتانیا و نماینده ی سازمان ملل به تشکیل اداره ی مبارزه با فساد پرداخت. در اعلان تشکیل این اداره وزیران داخله، عدلیه، داد ستان کل و رئیس عمومی امنیت ملی در کنار سفیران نامبرده ظاهر شدند و از تعهد حکومت به مبارزه با فساد اداری سخن گفتند. "مارک سدویل" سفیر بریتانیا فساد را عامل فاصله و بی اعتمادی مردم از دولت خواند و "ایکن بیری" سفیر ایالات متحده به ساختن خانه های مجلل و خرید موتر های لوکس توسط مقامات دولتی انتقاد کرد و خواستار تغیر در این وضعییت شد.(9)  
نمایش دیگر حکومت رئیس جمهور کرزی قبل از مراسم تحلیف اظهارات داد ستان کل یا سارنوال عمومی افغانستان در مورد افشای نام دو تن از وزیران پیشین و نام رئیس قبلی شرکت هوایی آریانا به عنوان متهمین فساد اداری بود. در حالی که نام این سه تن بیشتر از یک سال به این طرف به عنوان مقامات متهم به فساد بر سر زبانها بود و از سوی دیگر این افراد پس از آنکه کرسی های خود را در دولت از دست دادند افغانستان را نیز ترک کردند. اقدام دیگر سارنوالی حکومت در مبارزه با فساد به صدور بازداشت شهردار کابل بر میگردد که شهر دار موصوف علی رغم این حکم همچنان آزاد است و اتهام فساد را توطئه علیه خود میداند.
با توجه به ضعف و ناتوانی های رئیس جمهور کرزی و حتی نبود اراده ی مبارزه با فساد در نحوه ی رهبری و مدیریت موصوف آیا رئیس جمهور کرزی در دور جدید ریاست جمهوری خود قادر خواهد بود تا اداره ی فاسد را به اداره ی سالم و مؤثر تبدیل کند؟ آیا کرزی می تواند چنین ظرفیتی را در شیوه ی مدیریت و نظام حاکمیت خود ایجاد کند؟ کدام افراد در چگونه سیستم ومیکانیزم متضمن شکل دهی و شکل گیری اداره و دولت سالم خواهد بود؟ آیا رئیس جمهور و حکومت او مبارزه با فساد را بگونه ی عادلانه و بدون تبعیض در دولت تعمیم خواهد داد؟ چه تضمینی وجود دارد که رئیس جمهور کرزی مبارزه با فساد را ابزاری در جهت مقاصد سیاسی و تبعیض قومی و گروهی نسازد؟ این در حالی است که رئیس جمهور کرزی علی رغم تظاهر مبارزه با فساد در آستانه ی دور دوم ریاست جمهوری خویش از خبر دستگیری یک فرمانده پولیس سرحدی قندهار ناخشنود و ناراحت شد. نشریه تایمز انگلستان از خشم کرزی در این مورد سخن گفت. نشریه نوشت که فرمانده دستگیر شده در فرودگاه قندهار که متهم به قاچاق مواد مخدر بود از دوستان احمد ولی کرزی برادر رئیس جمهور است.(10)
این نیز یکی از دشواریهای رئیس جمهور کرزی است که بسیاری از افراد متهم و آلوده در فساد از اطرافیان رئیس جمهور و از حامیان قبیلوی و قومی او هستند. آیا او توان آن را خواهد داشت تا این مبارزه را از این نزدیکان و اطرافیان خویش آغاز کند؟
به نظر می رسد که مرحله ی جدید و دور جدید ریاست جمهوری همان مرحله ای شمرده می شود که دیگر کارد به استخوان رسیده است. شاید اکنون بازی کرزی با داخلی و خارجی بر سر مبارزه با فساد و سالم سازی دولت به پایان خود رسیده باشد. به سختی می توان پیش بینی کرد که رئیس جمهور کرزی پنج سال دیگر را با چنین بازی های بدون تغیر در سیستم اداره و مدیریت به سر برساند و از میان این همه دشواریها و موانع عبور کند. وی باید مهارت و هنر خود را در خارج از چهارچوب بازی ها و نیرنگ های سیاسی در جهت شکل دهی اداره و مدیریت مؤثر و پاسخگو نیز نشان دهد؛ اگر هنر و مهارتی در این مورد داشته باشد. این یگانه راه در جبران  مشروعیت خدشه دار شده و لرزان زمام داری او ناشی از تقلبات گسترده در انتخابات است. 
 
دشواری امریکایی ها در مرحله جدید بحران:
وقتی نیروهای شوروی در دهه هشتاد میلادی در افغانستان درگیر جنگ با مجاهدین بودند، "چارلیز ویلسن" از نمایندگان کانگریس ایالات متحده و از حامیان جنگ مجاهدین گفت:«در ویتنام 58000 امریکایی کشته شده است و روس ها ممکن است در افغانستان تا حال(1985) 25 هزار نفر از دست داده باشند، و آنها هنوز 33 هزار نفر دیگر قرضدار ما می باشند. من به خاطر ویتنام یک عقده ی روانی گرفته ام و شوروی باید مزه ی آنرا بچشد.»(11)
اما اکنون داستان جنگ در افغانستان صورت معکوس گرفته است. حالا در همان افغانستانی که ویلسن در صدد ریختن خون روس ها بود تا انتقام خون امریکایی ها را از معرکه ی ویتنام بگیرد، خون امریکایی ها می ریزد. نکته ی شگفت انگیز این است که ویلسن و هموطنان امریکایی اش برای ریختن خون روس ها در افغانستان تلاش بسیاری به خرچ دادند و پول های زیادی هزینه کردند؛ اما روس ها امروز در جنگ افغانستان بدون هیچ هزینه و مصرفی و بدون هیچ نقش و سهم رفیقان  پیشین افغانی شان در دهه ی هشتاد ریختن خون امریکایی ها را به نظاره نشسته اند. از این هم شگفت آور این است که خون امریکایی ها و متحدان اروپایی شان در افغانستان بدست بسیاری از کسانی ریخته می شود که در سالهای پیشین دهه ی هشتاد برای ریختن خون روس ها در همین میدان از سوی امریکا و همه متحدان منطقوی و جهانی اش تمویل و تجهیز می شدند. و از آنهم شگفت آور تر اینکه حتی در دهه ی نود که روس ها در افغانستان نبودند و دیگر شوروی درجهان وجود نداشت، امریکایی ها و انگلیس ها پشت سر متحدان مسلمان پاکستانی و عربستانی خود قرار گرفتند تا طلبه های افغانی و پاکستانی و عرب بچه های القاعده که امروز خون انگلو ساکسونها را می ریزانند به کرسی سلطنت و امارت برسند و سلطنت قبیلوی – امارتی همچون سلطنت آل سعود بسازند.
 
1- ایالات متحده امریکا و کابوس ویتنام در مرحله جدید بحران:
این پرسش که جنگ در افغانستان برای امریکایی ها به ویتنام دیگری مبدل خواهد شد یا نه، پاسخ روشنی نمیتوان ارائه کرد؛ اما نقطه ی روشن در این جنگ، دشواری فزاینده ی امریکایی ها و متحدان اروپایی شان است. در اکتوبر سال روان میلادی(2009) پنجاه و نو نظامی امریکایی در افغانستان کشته شدند. مایک مولن رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح امریکا در کمیته ی نیروهای مسلح سنای امریکا(دوم دسمبر 2009) گفت که حملات طالبان در سال روان 2009 شصت درصد بیشتر از سال گذشته (2008) بوده است. وی اظهار داشت که طالبان اکنون در یازده ولایت افغانستان نفوذ وحضور دارند و حتی در برخی ولایات حکومت سایه تشکیل داده اند.(12)
 
2- مخالفت افکار عمومی با جنگ در افغانستان:
یکی دیگر از دشواریهای دولت امریکا به مخالفت افکار عمومی در جامعه ی امریکا و جوامع اروپایی بر میگردد. میزان حمایت مردم در ایالات متحده امریکا از جنگ رو به کاهش است و میزان کاهش این حمایت در بریتانیا کشور اروپایی متحد اصلی امریکا بصورت فزاینده بالا می رود. اکنون (نومبر2009) هفتاد در صد مردم بریتانیا مخالفت خود را به جنگ افغانستان نشان داده اند. در آلمان این مخالفت تا هشتاد در صد بالا رفته است. در آخرین نظر سنجی که در 18 نوامبر 2009 از سوی روزنامه واشنگتن پست صورت گرفت بیش از پنجاه درصد مردم امریکا مخالف جنگ در افغانستان اند و این جنگ را فاقد ارزش برای امریکایی ها می خوانند. مخالفان جنگ در این نظر سنجی سیزده در صد افزایش یافته است.(13)
 
3- ضعف در ایجاد دولت سالم و شکست طالبان و القاعده:
دست آورد بسیار ناچیز و ناپایدار هشت سال جنگ امریکایی ها در عرصه ی سیاسی افغانستان و سایر عرصه های حیات این کشور و آینده ی مبهم پیروزی در این جنگ، دشواری آنها را پیچیده تر و بغرنج تر می سازد. هشت سال پس از حضور نظامی امریکا و تمام متحدان جهانی آن، شکل گیری و انکشاف دموکراسی درافغانستان که یک مؤفقیت  ارزیابی و تبیلغ می شد در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بی اعتبار و ناکار آمد نمودار یافت. دولت مورد حمایت امریکایی ها در افغانستان به رهبری حامدکرزی که هشت سال با خون و پول امریکا و متحدینش ادامه ی حیات داد، به یک دولت سالم، مؤثر و متضمن ثبات تبدیل نگردید. طالبان و القاعده که در برابر این دولت و نیروهای امریکایی و غربی می جنگند هشت سال پس از این جنگ از یک نیروی شکست خورده و متلاشی شده به نیروی خطرناک و دارای توانایی جنگ با نیروهای امریکا و ناتو مبدل شده اند. اسامه بن لادن و سایر رهبران القاعده که حملات یازدهم سپتمبر2001 را در خاک ایالات متحده امریکا طراحی و فرماندهی کردند، همچنان زنده اند و هشت سال جنگ علیه امریکایی ها را در عراق و افغانستان رهبری کردند و جنگ را به پاکستان کشاندند.
 
4- اختلاف نظر میان امریکایی ها بر سر استراتیژی مقابله با جنگ:
یکی از دشواری امریکایی ها در مرحله ی فعلی بحران افغانستان اختلاف نظر داخلی میان دولتمداران امریکا بر سر مقابله با این بحران در عرصه های مختلف سیاسی و نظامی است. این اختلاف خود را در جریان انتخابات نشان داد که ماموران امریکایی نظریات متفاوت و متناقضی در مورد رئیس جمهور کرزی و دولت او بیان می کردند. پیتر گالبریت معاون امریکایی دفتر سازمان ملل متحد در کابل به صراحت حامد کرزی و دولت او را نا کار آمد خواند دولت مذکور و کمسیون مستقل انتخابات را متهم به تقلب کرد. اما سپس که جان کیری سناتور امریکایی به کابل آمد و رئیس جمهور کرزی را وادار به پذیرش تقلب گسترده در انتخابات و پذیرش دور دوم انتخابات نمود از او تمجید به عمل آورد و حتی اتهام در مورد احمد ولی کرزی برادرش را در قاچاق و تجارت مواد مخدر رد کرد.
پس از پیام تبریکی رئیس جمهور ایالات متحده برای رئیس جمهور کرزی که از سوی کمیسیون انتخابات برنده اعلان گردید، سفیر ایالات متحده در کابل "کارل ایکنبیری" در نامه ای به دفتر رئیس جمهور امریکا به اعزام سربازان بیشتر امریکایی مخالفت کرد و نسبت به شایستگی دولت حامد کرزی ابراز تردید نمود. (14)
اختلاف نظر برسر اعزام نیروی بیشتر تنها به سفیر ایالالت متحده در کابل با فرماندهان نظامی دولت متبوعش محدود نمی شود. حتی اختلاف در داخل حزب حاکم دموکرات بر سر اعزام نیرو و تداوم جنگ در افغانستان عمیق تر و گسترده تر از آن است. چهره های سرشناس و مهم دموکرات های حاکم جنگ در افغانستان را یک بار اضافی بر شانه های خود میدانند که مانع تحقق بر نامه های شان در داخل جامعه و کشور ایالات متحده امریکا می شود؛ برنامه های که در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری از انجام آن سخن گفته بودند. بسیاری از دموکراتها در کانگریس مخالف اعزام نیروی بیشتر به افغانستان هستند. این در حالی است که جمهوری خواهان از اعزام نیروی بیشتر و تشدید جنگ حمایت می کنند.
در درون دولت اوباما رابرت گیتس وزیر دفاع، مایک مولان رئیس ستاد مشترک ارتش و هیلاری کلنتن وزیر خارجه از همان آغاز جانبدار اعزام نیروی بیشتر بودند اما بارک اوباما در مورد اعزام نیرو  تعمق و تأنی فراوان به خرچ داد.
گروهی از اعضای کانگریس ایالات متحده ساعاتی پیش از آنکه اوباما اعزام سی هزار نیرو را در یک سخنرانی اعلان کند در یک کنفرانس مطبوعاتی مخالفت خود را با اعزام نیرو بیان داشتند. سناتور فاینگولد از ایالت وینکانسن گفت که افزایش قوا به افغانستان یک اشتباه جدی است و این امر پاکستان را بی ثبات تر می سازد. سناتور والتر جونز از ایالت کرولینای شمالی گفت که تعداد زیاد مردم نزد من آمدند و گفتند که ما (ایالات متحده امریکا) در  افغانستان چه میخواهیم بکنیم؟ کشور خود ما چطور می شود؟ ما حتی جاده های شهر خود را ترمیم کرده نمی توانیم. (15)
مسلماً بحث اختلاف بر سر اعزام نیرو پس از تصمیم اوباما به گسیل نیروهای بیشتر نیز در داخل دولت و حزب دموکرات حاکم پایان نخواهد یافت.
 دوام این بحث بدون تردید دشواریهای اوباما را در مورد افغانستان افزایش خواهد داد. پس از اعلان اعزام نیرو دامنه ی اختلاف در داخل کانگریس ایالات متحده و میان احزاب دموکرات و جمهوری خواه گسترش یافت. جمهوری خواهان که از اعزام نیرو استقبال کردند، تعیین آغاز  بازگشت نیروها را در جولای 2011 مورد انتقاد قرار دادند. جمهوری خواهان قید زمان را در بازگشت نیروها حامل انتباه و پیام نادرست برای دوستان و دشمنان امریکا تلقی می کنند. با افزایش اینگونه انتقاد ها سپس خانم کلینتن وزیر خارجه ایالات متحده گفت که زمان اعلان شده از سوی رئیس جمهور اوباما تاریخ قطعی و نهایی نیست. رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا جولای 2011 را آغاز روند خروج نیروهای امریکایی خواند و گفت که نباید آنرا به معنی پایان حضور نیروی نظامی امریکا از افغانستان تلقی کرد. حتی او گفت که انتقال مسئولیت حفظ امنیت به نیروهای امنیتی افغانستان بر اساس شرایط عینی صورت خواهد گرفت. (16)
 
ریشه ها و عوامل دشواری امریکایی ها در بحران افغانستان:
در این شکی نیست که بحران امروز افغانستان ریشه در گذشته دارد و نهفته در عوامل مختلف و متعدد داخلی و خارجی است، اما بسیاری از عوامل بحران که اکنون برای امریکایی ها بگونه ی فزاینده دشوار و پیچیده می گردد از سیاست و عملکرد خود آنها در مورد افغانستان ناشی می شود:
 
1- حمایت از دولت فاسد:
اگر امروز رئیس جمهور کرزی رهبری ناسالم و غیر مؤثر دارد و دولت او فاسد و ناکار آمد است، این رهبری با این دولت و نظام سیاسی و اقتصادی گزینه ی امریکایی ها است که ا زکنفرانس بن تا تمام مراحل بعدی تدویر لویه جرگه اضطراری، لویه جرگه قانون اساسی، انتخابات دور اول ریاست جمهوری و تا انتخابات دور دوم در سال جاری(2009) بگونه ی مستقیم و غیر مستقیم توسط ماموران و نمایندگان آنها درافغانستان تحمیل شد.
 
2- استراتیژی نا مؤفق نظامی و امنیتی:
عملیات نظامی امریکایی ها که در بسا موارد به قتل افراد ملکی انجامید و شیوه های برخورد آنها در فعالیت های نظامی و امنیتی نارضایتی را در جنوب افغانستان گسترش داد. کار امریکایی ها در ایجاد یک نیروی نظامی و امنیتی پس از سقوط طالبان از همان آغاز بر خطا و محاسبات غلط استوار بود. آنها در آغاز به فکر ایجاد یک ارتش هفتاد هزار نفری فاقد هوا پیما و توپخانه ی سنگین بودند.
اگر طالبان پس از شکست و اضمحلال با حمایت مجدد پاکستان دو باره جان گرفتند و نیرومند شدند، در سایه ی سیاست امریکا در برابر پاکستان و حتی در برابر طالبان متحقق شد.
 
3- نقش اصلی در فساد:
دستان امریکایی ها و متحدان اروپایی و بین المللی شان در افغانستان بیشتر از دولت مورد حمایت آنها به رهبری حامد کرزی آلوده در فساد مالی است. بیشترین پول کمک های  آنها و سایر کشور ها را انجو ها و مؤسسات امریکایی و اروپایی مصرف می کنند که قسمت اعظم فساد، اختلاس و چپاول به این انجوها و مؤسسات بر میگردد.
اگر امریکایی ها حضور فرماندهان و رهبران احزاب مجاهدین و ملیشه های پیشین را که از آنها به عنوان جنگ سالار و ناقضین حقوق بشر نام می برند موجب فساد و ناکارآیی دولت میدانند، بسیاری از افراد تکنوکرات برگشته از غرب و مورد حمایت آنها نیز نه تنها مؤفق به ایجاد اداره ی سالم و مؤثر در دولت نشدند بلکه فساد و غارتگری آنها در دولت و در انجوها و مؤسسات کمکی غربی ها بیشتر از فساد و چپاول جنگ سالاران است. افزون بر این، تکنوکرات های فاسد و غارتگر برخلاف جنگ سالاران از هیچگونه پایگاه اجتماعی در کشور خود برخوردار نیستند.
 
4- سیاست نادرست منطقوی:
در بررسی عوامل منطقوی بحران افغانستان که از نیات و اهداف مغرضانه ی همسایگان و کشورهای منطقه ریشه می گیرد اثرات منفی سیاست امریکا مشهود است. امریکایی ها در طول هشت سال گذشته سیاست متوازن و واقع گرایانه در رابطه به عامل منطقوی بحران افغانستان نداشته اند. در حالی که امریکایی ها در دهه های پنجاه و شصت میلادی در سالهای اوج جنگ سرد تلاش نمودند تا روابط میان افغانستان و پاکستان را که بر سر منازعه ی دیورند متشنج و خصمانه بود، تغیر دهند و هردو کشور را در پیمان های مشترک دفاعی  و امنیتی مورد حمایت خود بکشانند؛ اما آنها در هشت سال حضور نظامی خود به حل این منازعه که ریشه های اصلی کینه و دشمنی پاکستان را در برابر افغانستان تشکیل می دهد، هیچگونه اعتنایی نکردند. از سوی دیگر ایالات متحده امریکا در این سالها علی رغم نقش مشهود و آشکار پاکستان دراحیای مجدد نیروی طالبان، پاکستان را  تحت فشار جدی و لازم  قرار نداد. حتی همین اکنون که دولت پاکستان با القاعده و طالبان خود در مناطق قبایلی و ایالت پشتو نخوا یا صوبه سرحد می جنگند، کویته را منطقه ی امن برای طالبان افغان در آورده است. طالبان در کویته برای جنگ در افغانستان سازماندهی و  تنظیم می شوند. امریکایی ها و انگلیس ها این را به خوبی میدانند. روزنامه ی واشنگتن پوست به نقل از منابع سازمان استخبارات ایالات متحده امریکا(سی آی ای) اخیراً نوشت که سازمان استخبارات نظامی پاکستان ملاعمر رهبر طالبان را از کویته به شهر کراچی انتقال داد تا مورد حملات راکتی امریکا قرار نگیرد. (17)
اظهارات ماموران سی.آی.ای در مورد انتقال رهبر طالبان از کویته به کراچی این حقیقت را برملا می سازد که امریکایی ها رهبر و یا رهبران طالبان را در کویته تحت نظارت خود داشته اند.
ایالات متحده امریکا در رابطه با ایران، کشورهای آسیای میانه و روسیه قدرت تأثیر گزار منطقوی، سیاست سازنده ای که همکاری و اعتماد آنها را در حل بحران افغانستان جلب کند در پیش نگرفت. حتی امریکایی ها مانع مشارکت روس ها در پروژه های بازسازی افغانستان شدند و به تمام انجو ها و مؤسسات کمک دهنده ی خود و سایر کشورها توصیه کردند تا از اجناس محصول ایران در پروژه های بازسازی استفاده نکنند. حضور نظامی امریکایی ها و ناتو در افغانستان برای ایران و همسایگان آسیای مرکزی و کشور روسیه با توجه به عملکرد متکبرانه و سلطه گرانه ی امریکا پرسش برانگیز و نگران کننده است؛ این در حالی است که امریکایی ها در حل بحران افغانستان و عبور از دشواری های این بحران به همکاری و همآهنگی همسایگان افغانستان و کشورهای منطقه نیاز مبرم دارد.
 
5- اطلاعات متفاوت و نظریات متناقض منابع افغانی:
بخش دیگر از عوامل دشواریهای امریکا در بحران افغانستان به نظریات و دیدگاه های متفاوت، ناهمگون و متناقض افراد، حلقه ها و گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی افغانستان بر میگردد. عناصر و گروه های مختلف سیاسی و قومی افغانستان اطلاعات و نظریات مختلف و حتی ناهمگون و متضاد برای امریکایی ها و متحدان اروپایی شان در حل بحران افغانستان ارائه می کنند. این اطلاعات و نظریات ناهمگون و متشتت موجب گمراهی و سردرگمی امریکایی ها در اتخاذ یک برنامه و استراتیژی واحد می شود.
 
6- نبود اپوزیسیون و بدیل مطلوب: 
اگر کرزی و دولت او در طول سالهای گذشته شایستگی نشان ندادند و عملکرد درست و حتی طرح مؤثر و عملی در ایجاد اداره و مدیریت سالم و پاسخگو نداشتند، کدام گروه مخالف و منتقد سیاسی دولت و چهره های شاخص فعال در عرصه ی سیاست افغانستان نیز نتوانستند با طرح و برنامه ی مدون علمی و عملی وارد میدان شوند و بدیل اداره ی ناسالم رئیس جمهور کرزی باشند. اگر دولت کرزی یک دولت غیر مؤثر و فاسد ارزیابی می شود،  اپوزیسیون معتبر و دارای برنامه ی شفاف و تأثیر گزار در جهت ثبات و اداره ی سالم نیز حضور بالفعل ندارد. بدبختانه که فرهنگ حضور و موجودیت اپوزیسیون سیاسی در عرصه ی سیاست افغانستان هنوز متداول نشده است. اپوزیسیون پیوسته در سیاست افغانستان تغیر موضع میدهد. هیچگاه خط و مرز سرخی در دوستی و دشمنی عرصه ی سیاست در افغانستان میان افراد و گروه های مختلف سیاسی و غیر سیاسی مشاهده نمی شود.
اگر مقوله ی اپوزیسیون در درون نظام های سیاسی به عناصر و گروه های منتقد ومخالف دولت ها تلقی شود که با ارائه ی دیدگاه و برنامه ی بهتر، تأثیر گزار در اصلاحات و الترناتیف برای حاکمیت باشد، چنین اپوزیسیون از صحنه ی سیاسی افغانستان همیشه غایب بوده است. مواضع ناثابت و متغییر اپوزیسیون در کشور ما به خصوص در سه دهه ی اخیر بی ثباتی و جنگ این غیبت را منعکس می سازد. معیار این تغیر برای یک جریان اپوزیسیونی و افراد متعلق به آن نه تأمین طرح ها و برنامه های سیاسی بلکه مشارکت آن در قدرت و در چهارچوب همان نظام و حاکمیت موجود است. از این رو در افغانستان افراد و گروه های سیاسی را میتوان دید که مدتی اپوزیسیون سرسخت و منتقد پر سر وصدای دولت و نظام حاکم است ولی زمان دیگر بگونه ی معکوس در صف شرکای دولت و مدافعان آن قرار دارد. تبارز داکتر عبدالله عبدالله در انتخابات اخیرریاست جمهوری به عنوان  مخالف سیاسی حکومت رئیس جمهور کرزی با شعار تغیر در نظام سیاسی آغاز یک نقطه ی مثبت در شکل گیری جریان واقعی اپوزیسیون در عرصه ی سیاست افغانستان محسوب می شود. اما پرسش اصلی این است که آیا این نقطه تداوم خواهد یافت و یک اپوزیسیون نیرومند، تأثیرگزار و الترناتیف در این امتداد ایجاد خواهد شد؟
 
فاسد ترین دولت جهان هشت سال پس از حمایت نظامی و مالی امریکا و دنیای غرب:   
شاید بارک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده امریکا در صدد آن بود تا از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به عنوان فرصتی در ایجاد دولت مؤثر و سالم استفاده شود؛ اما سیاست مبهم و متناقض امریکایی ها در آستانه ی انتخابات و بازی آنها و متحدان غربی شان با انتخابات این فرصت را ضایع ساخت.  
دو روز پیش از آنکه هلاری کلنیتن وزیر خارجه اولت اوباما، ریچادر هالبروک نماینده ویژه ی او در افغانستان و پاکستان و کارل ایکنبری سفیر وی درکابل شاهد آغاز دور دوم ریاست جمهوری کرزی در مراسم تحلیف وی باشند، سازمان شفافیت بین المللی(16نوامبر2009)، دولت افغانستان را پس از سومالی دومین دولت فاسد در میان 180 کشور جهان معرفی کرد. نکته ی قابل دقت و ترسناک این است که سومالی در نبودِ نیروهای امریکایی و کشور های غربی بدون دریافت کمک مالی این کشور ها و حتی بدون موجودی