آرشیف

2017-9-28

رسول پویان

ورطۀ فقر و فساد

وطن ز فتنۀ قـومـی خـراب می گردد
روان مــردم میهــن عــذاب می گردد

وطـن به ورطۀ فقر و فساد می پوسد
هلاک خنجـر قهـر و عتاب می گردد

فساد و رشوه کند فلج دست دولت را
فقط به چور و چپاول شتاب می گردد

بـه چنگ تـیـره شـب ظلـم مافـیا مردم
زرنج ودرد و تباهی بخواب می گردد

امید مـردم غمناک و خـسته و مأیـوس
به دشت داغ ضلالت سراب می گردد

کـسی بـه مـردم ما پـاسـخی نـداد نـداد
همیشـه پرسش ما بی جواب می گردد

دیگـر ز دولت فـاسـد انتظاری نیسـت
تمــام وعــدۀ آن نـقــش آب مـی گـردد

تنور پرخطـر اختلاف شـعله وراسـت
دل کـفـیــدۀ میهــن کـبــاب مـی گـردد

ز جنگ و کینۀ قومی حاکمان هرروز
نفاق و ظلم و ستم بی حساب می گردد

عجب ز خون دل پیر و کودک و برنا
بدست و پای ستمگر خضاب می گردد

ز خون مـردم مظلوم و بی دفاع تاکی
بـه درب ارگ سـتـم آسـیاب می گردد

حدیث سلسلۀ جنگ و وحشت و کشتار
نه یک رساله هـزاران کتاب می گردد

قرون وحشت و تاراج مملکت بگذشت
دیگر زخنجر و خون اجتناب می گردد

ز دســت فـتـنـۀ فـاشـیــزم دولـتی آخـر
بـه طـرز تـازه و نـو انقـلاب می گردد

28/9/2017