آرشیف

2014-12-28

رسول پویان

هوای آلوده

 جهـان بـازیچـۀ دسـت ددان است
بهرسـو رودبار خون روان است

نــوای بـلـبــل و شـــور قـنــاری
اسـیـر چنگ زاغـان زمـان است

پـرسـتو زار و نالان در بهـاران
جـدا از مهــر گـرم آشـیـان است

بشهـر و روسـتا دود تفنگ است
هـوا آلـوده از نعـش کسـان است

فـضـا از کـرگـسـان آهـنـیـن پـر
پر و بال کبوتر خـونفـشان است

هـوای سـنبل و گل رفـته از یـاد
سموم نفت از هرسو وزان است

به جای سرمـه در چشم غزالان
گـداز آهــن و نـوک سـنان است

صــدای زوزۀ گـرگان وحـشــی
بلـند از بیـشـۀ شـیـر ژیـان است

ز رخـش تهمتن نامی است باقی
لگامـدار زمـانــه خـردوان است

شـکـستـنـد جـام زرّیـن کهــن را
بجای شهد حنظل در دهان است

سلاح دین و نور عقـل و دانـش
اســیـرِ فــتــنـۀ زورآروان اسـت

ز شـرّ داعـش وحـشـی و طالـب
دل پـرداغ مردم خونچکان است

چه می پرسـی ز تـوفـان دسایس
فقط ترفند و جنگ سازمان است

تجـاوز زیــر نـام نـوع دوســتـی
نـه پنهانی دگر، بلکه عیان است

بـه زیـر تـیغ جلادان خـونخـوار
گلوی کودک و پیر وجوان است

صف آوارگان از شرق تا غرب
توگویی از زمین تا آسـمان است

ز ســـــوز نــالـه و آه یـتـیـــمـان
تمام عرش و کرسی درفغـان است

ســرِ حـلاج هـا بـر دار کـردنــد
دل خونین عـاشـق ارمغان است

به دل گرعشق ومستی ها بمیرد
جنازه از کـران تا بیکران است

اگـر از دل بـرآیـد جـذبـۀ وصل
نه ازهستی نه از آدم نشان است

شـود ویـران اگـر نظـم طبیعـت
زمین چون کورۀ آهنگران است

خـدا در لامـکان دلگـیـر و تنها
دگر ماشین سلطان جهـان است

16/11/2014