X

آرشیف

نگاهی به یک مغالطه تاریخی و فلسفی

عزا و مصيبت همين جاست، كجا  ميروي  مرد حسابی ؟!
 
« گرگ گرسنه چو گوشت یافت نپرسد
کاین شتر صالح است یا خر د جال »
                                   « حضرت سعدی (ع) »
 
 
قسمت چهارم
 یادداشت : با پوزش واعتذار فراوان که نسبت برخی دشواری های تلخ وشرین زندگی نتوانیستم چهارمین قسمت یادداشت های مسافرتم به کابل را بصورت زنجیره ای با شما خواننده گان ارجمند در میان بگذارم بدینوسیله  قسمت دیگری از چشم دید هایم را که شمه ای ازآن همه خاطرات دل انگیز و درعین حال درد ناک ام را تشکیل میدهند خدمت شما دوستدارن میهن و انسانیت تقدیم میدارم. البته باید متذکر گردید که یادداشت های از مسافرتم به کابل برخلاف سفر نامه های مرسومی  است که از سوی نویسنده گان وحکایت نویسان « بیغم باش » جامعه برشته تحریر در می آیند و بیشتر برای اشباع غرائز « شهرت پرستی » و«  قدرت خواهی » نویسنده گان آن  ثبت تاریخ می گردند .
میگویند : یک خا نم خانه وقتی ديد همسرش بوت بر پا وكلاه به سركرده ودرحال بیرون رفتن از خانه است ،  خانمش از وی پرسید ؛ كجا ميروي آقا ؟ همسرش گفت؛ به يك مجلس  فاتحه خوانی یک دوستم که چندی قبل برحمت ایزدی پیوسته است ميروم. خانمش با شنیدن این پاسخ همسرش  را مخاطب قرار داد و گفت  که لطفأ پول بده تا گوشت بخرم. همسرش گفت که پول  ندارم. خانم  دوباره گفت؛ براي بچه ها لباس بخر، گفت پول ندارم. خانم برای سومین مرتبه یادآوری کرد و گفت؛ صاحب خانه هم آمده بود اجاره  خانه را میطلبید ، مرد آه بزرگی کشید و بازهم مانند همیشه  گفت که  ندارم ! خانمش با صدای بلندی بطرف شوهرش دید و گفت؛ پس عزا و مصيبت همين جاست، كجا  ميروي های مرد حسابی ؟  !  تمام  و یاهم اکثریت قریب به اتفاق دولت های که به اصطلاح دربرابر تروریزم و القاعده در سرزمین ما مشغول شکار تروریستها و تبهکاران بوده اند در مغائرت کامل با نورم های پذیرفته شده جهانی در حوزه حقوق بشر ، آزادی بیان و دموکراسی قرار دارند ، لهذا اعتماد وتکیه ما به آنها باعث میشود که آنها ما را هم بازی بدهند و به تدریج در معادلات قدرت و بازی های معمول سیاسی وارد توطیه های از جنس  « سیأ » ، «سی » کنند ؛ که هرگونه ارتباطات مؤثر و تائید کننده با این دولت ها بر مواضع و مسؤلیت های اصلی ما که درقبال تاریخ خونین کشور ما داشته ایم تأ ثیر می افگنند و حتی در بسیاری موارد موضعگیری های ما دُچار تناقضات و پارا دُکسی  میگردد که به تدریج ممکن است سبب  بسیاری از قضاوت های ناقص ما در زمینه های اجتماعی ، سیا سی ، فرهنگی و اقتصادی گردند ، که متأ سفانه در میان دولتمردان ما ، متفکران ما و کار بدستان ما هستند ، نه اند ک که شاید گستاخانه و ابلهانه ، دیدگاهای مکتب و جهان بینی  توحیدی اسلام را به باد مسخره  گیرند و بر سیاست عدالت خواهانه آن بخندند که این همه از مردم و توده ها و کلیماتی ارزنده ای  چون  اِستراتیژی عدالت پرورجهانی  و « ا هد ا ف معنوی و ارزش های اخلاقی درجامعه » سخن می گوید !! و پس از آن بزرگترین « مشکل» ی که برسر راه ؤصول این استراتیژی وجود دارد تعیین میکند و سپس راه حلی را برای حل و بیرون رفت از بحران و فاجعه را نشان میدهد !! این همه هست ، اما این واقیعت تلخ  نیز همچون آفتاب به مشاهده میرسد که گروه ها ، دسته جات و باند های نیز که با شعار های افراطی سیاسی و مذهبی حتی « جهادی »  با قرئت « مافیائی » از دین مقدس اسلام  خود را آراسته اند و در بخش تیوریزه سازیی وصد در صد مذهبی جلوه دادن عملکرد های ظالمانه مافیای حاکم بر سرنوشت جامعه ما مشغول اند ، مسخره ترین و درعین حال معیوب ترین  استدلال برخی از دست اندرکاران روحانی نما و شبه  دانشگاهی این جماعت  که در امرتوجیه  و تیوری سازیی « تِز نابرا بریی عمومی »قیل و قالی را براه انداخته اند ، نسبت دادن بی عدالتی اجتماعی ، و اقتصادی  به ذات پروردگار است ، چنانچه از زبان نامدارترین مراجع روحانی و مذهبی این گروه مافیائی بار ها وبه کرات شنیده ایم که قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «  آل عمران  آیه 26 ،  بگو : خدايا ! اى مالك همه موجودات ! به هر كه خواهى حكومت مى‏دهى و از هر كه خواهى حكومت را مى‏ستانى ، و هر كه را خواهى عزت مى‏بخشى و هر كه را خواهىخوار و بى‏مقدار مى‏كنى ، هر خيرى به دست توست ، يقيناً تو بر هر كارى توانايى.   « 26آل عمران ،  اکنون باید با دقت  دید و ریشه های اصلی و تاریخی این « یاوه گوئی ها ی مقدس !!» آقایون و مراجع مذهبی اعم از شیعه و سنی جامعه ما را که دست دردست لبرال ها و سکولارهای « گل خانه ای و دنیاگرای  »  این سرزمین داده اند و  مشغول پیوند دموکراسی قلابی با قرئت و برداشت متحجرانه از مذهب با مُهر ساخته و پرداخته سرمایه داریی لبرال کنونی اند در اندیشه ها و نظریات فیلسوفان شهیر غرب بویژه یونان قدیم که چندین سده قبل از تولد حضرت مسیح آن پیامبر بزرگوار الهی در سرزمین یونان  می زیستند و حاکمیت های  طبقاتی و نابرابری اقتصادی آن روزگار را توجیه و تیوریزه می ساختند با انگیزه یافتن حقیقت تاریخی نهفته در حوادث زمان ما بویژه در حوزه مذهب که بیشترین آلودگی های فکری و اقتصادی را با مسخ حقائق نهفته و عدالت گستر در اندیشه های اسلامی بر جا گذشته اند عمیقأ مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده شود
مبانی و پیش آهنگان گفتمان نابرابری عمومی  در تاریخ بشر :
شاید لازم نباشد با توضیحاتی که در پاراگراف اول پیرامون عنوان این فصل دادیم بحثی اضافی داشته باشیم ، لکن شناخت مبانی فکری و رهبران عقیدتی « گفتمان نابرابری  اجتماعی » ما رایاری می رساند تا دراین  قلمرو، شناخت واطلاعات بیشتری کسب کنیم . البته با توجه به اینکه کتابهای مبسوطی در توضیح و معرفی عقائد سیاسی و نظریات فلیسوفان غرب بویژه آنگاهی که تأ ثیر آن بر متون دینی بویژه باورهای  اسلامی مطرح بوده است نویسنده این یادداشت از یادآوری و تکرار و طویل کلام خود داری کرده و این مبحث را در محدوده ضرورت آن محدود میکنم . در این گفتمان سعی خواهد شد تا بر اساس تقسیم بندی بخش اول که در مقدمه به آن اشاراتی شد به زیر ساختار ها ی فکری و فلسفی فلاسفه غرب  بویژه فلاسفه یونان مانند ارسطو ، سقراط و افلاطون که بصورت روشن وواضیح بر متون دینی واسلامی تأثیر داشته است و نزدیک به تمامی ریشه های دینی و فلسفی اسلام را در امتداد قسمت اعظم  تاریخ گذشته جوامع اسلامی آبیاری نموده اند اشاراتی داشته باشم . سرچشمه و بارقه های نخستین تفکر سیاسی بشری را در تاریخ فلسفه سیاسی به لحاظ تلاش و فعالیت و نشأت فکری و انسانی را باید در فلسفه قدیم یا عصر باستانی جست . اگر چه سرچشمه و داعیه هدایت اجتماعی و ارزشی را باید بر بنیاد هستی شناسی کلی یا جهان بینی در حوزه رسالت پیامبران و مبعوثان الهی جستجو نمود که بدون هرگونه تردید این مؤلفه ها ومعادلات بر حیات تاریخی انسانها  بیشترین تأ ثیری را داشته است مگر فلاسفه غرب بویژه فلاسفه  نامدار یونان بجای تعیین و تمکین و تعبد به نوع خاصی از مذهب که آنها را از شک وتردید بازدارد ، جهان و انسان و طبیعت و جامعه را در پرتو اندیشه و تصورات خویش میفهمیدند ، البته باید گفت که اندیشه سیاسی هم به عنوان بخشی از مقوله های انسانی از همان جا آغا زشده است .جهان بینی یونانی که بر بیشترین بخشی از متون دینی در شرق اسلامی سایه افگنده است یک جهان بینی غیر مذهبی و مشخصأ غیر خدائی است و دارای عناصر معنوی و عقیدتی و منزل باورهای الهی نیست اگر چه رگه های ازاندیشه های ایده آلیستی و آرمانگرایانه  و اتوپیائی حضور داشته اند . بنابراین متفکرین ، تیوریسن ها و فیلسوفان واندیشه پردازان سیاسی با معرفت و تحلیل خاص خویش که از هستی ، انسان و تاریخ دارند شکل خاص حکومت و دولت را نیز پیشنهاد و توجیه میکنند . جمهوری افلاطون و سیاست ارسطو شکل تدوین شده و تکوین یافته اندیشه های  یونان باستان محسوب میشود که بیشترین اثری بر فلسفه توحیدی و اسلامی در قلمرو شناخت جهان و هستی داشته است ، روی همین اصل بصورت مختصروفشرده به اندیشه ها و نظریات دو تن از فلاسفه یونان « افلاطون و ارسطو» اشاراتی مینمایم تا آثار ورسوبات افکار واندیشه های این دو فلیسوف بزرگ یونان یعنی « ارسطو» که در سال ۳۸۴ قبل از میلاد در شمال یونان چشم به دنیا گشود ( ۱ ) و افلا طون که در سال ۴۲۷ قبل از میلاد در شهر تاریخی آتن پایتخت کنونی یونان متولد گردید بر روح وروان جهان بینی اسلامی دریابیم .(۲)
الف ارسطو : ارسطو از پیشگا مان فکری – فلسفی علم سیاست و اندیشه سیاسی غرب محسوب می شود ، آنچه که به مثابه فلسفه سیاسی وی میتوان بطور خلاصه و فشرده برشمرد این است که از نظر ارسطو اصولآ بنابر تحلیل و تبینی که از ماهیت انسان  و رفتار و خصوصیات وی عرضه میکند " تساوی " یا برابری انسانی  را نفی وانکار میکند ، ارسطو معتقد است که « انسان ها مساوی خلق نه شده و برابر نیست » ( ۳ ) البته از نظر ارسطو نا برابری در طبیعت و آفرینیش انسان ها  نهفته است ، روی همین اصل بردگی و بندگی بخشی از افراد انسانی را تشکیل میدهد که کاملأ مؤلفه های منطقی و طبیعی اند ( ۵)  شگفت انگیز ترین ودرعین حال  نا منصفانه ترین قضاوت این فیسوف نامدار آنگاه برملا میگردد  که وی به عنوان یک تِز فلسفی در باره برده ها اعلام میکند که « غلامان آزاد به دنیا نیامده  بلکه در طبیعت غلام خلق شده اند !!» ( ۶ ) ارسطو دموکراسی و مردم سالاری را فاسد وعامل انحطاط و آشفتگی می شمارد .و در برابرآن  نوعی از « اریستوکراسی » و اشراف سالاری را که به باور وی موجب سعادت و خوشبختی انسان و جامعه میگردد پیشنهاد می نماید . ارسطو معتقد است که چون کار حکومت داری و پرداختن به امور سیاسی مهم و حیاتی است عوام و مردم فقیر  ازدانش و معرفت علمی عاری اند و لائق تصاحب و احراز آن نیستند و این حق مسلم فرزانه گان ، و اشراف است که چنین منصبی را داشته باشند !!. ( ۷) باید با صراحت و بصورت روشن  متذکر شد که این گفتمان  با بنیاد های  اولیه فکری و فلسفی  مذهب اسلام نه تنها در تناقض  عینی قرار دارند بلکه میتوان گفت که فلسفه وجودیی دین مقدس اسلام با انگیزه زودودن و محو کامل  اینگونه  مناسبات و انگاره های شرک آلود استوار میباشد .
ب افلاطون : افلاطون که از پیشگامان و اندیشه پردازان معروف فلسفه وسیاست یونان باستان محسوب می شد در سال ۴۲۷ قبل از میلاد ازپدری بنام « آریستون Aristone » که از اشراف نامدار یونان بود و از مادری متعلق به حکام این دیار بدنیا آمد ، که این امر خود تأثیر بسزائی در پرورش وشکل بخشی فکری و سیاسی وی داشت ، افلاطون که از شاگردان شائق و وفادار سقراط اندیشمند و فیلسوف اخلاقی  کهن تاریخ بشر بود لزومأ بر تفکر و اندیشه های افلاطون نقش قابل ملاحظه ای داشت ، لهذا محکومیت سقراط در نخستین تجربه دموکراسی یونان تأثیر نا خوشایندی بر روحیه افلاطون بجا گذاشت که با دیدن این گونه اوضاع نابسامان خود را مؤظف پنداشت تا در نحوه کار سیاستمداران ، قوانین وعادات روزمره مردم تأمل بیشتری به خرج دهد ، در کشاکش این اوضاع تار وتاریک حاکم بر جامعه آن روزگار به این نتیجه رسید که همه حکومت ها نا صالح و بد اند و مادامی که حکمأ و فرزانه گان حکومت را دردست ندارند بشریت در رنج و بی عدالتی غوطه ور خواهند بود اوپس از مطالعه و تأمل در انواع رژیم های سیاسی عصر خود و نقد و تقبیح آنها انواع حکومت ها را به نام های « تیمارشی » ، « دموکراسی » ،  «الیگارشی »و تورانی تقسیم بندی میکند و مشخصات و عیوب هرکدام را بر می شمارد و اصولأ افلاطون وفلسفه سیاسی وی بطور کلی علیه دولت دموکراتیک و دموکراسی بود بدین جهت بود که افلاطون را بنیانگذار دولت « توتالیتر » (توتالیتاریزم )لقب داده اند (۸) وی معتقد بود که حکومت و حوزه سیاستمداری امری نیست که بدست هرکس و تحت تأ ثیر و نفوذ هر رأی و تصمیمی قرار گیرد .آرأی عمومی برای اتخاذ تصمیم گیری های سیاسی و تشکیل دولت  اندکترین ارزشی نداشته و فاقد حکمت و عدالت است . افلاطون در تمامی حوزه های زندگی به حاکمیت انحصاری معتقد بود . توضیح مختصر و فشرده فلسفه سیاسی افلاطون دراین است که به باور وی پیش و بیش از هر مطلب دیگری باید به این پرسش پاسخ داده شود که چه کسی باید حکومت کند ؟ البته پاسخ افلاطون دربرابر  این پرسش روشن و صریح است زیرا به به باور و اعتقاد افلاطون تنها گروه ممتاز و نخبه یا گروهی از حکمای لائق یعنی همان اریستوکراتهای  که  به قول افلاطون  «نجبأ و فرزانه گان صاحب  عزت وشرافت  اند »  برای حکومت کردن از  اندیشه ها و توانمندی های خاصی بهره مند اند  لیاقت حکومت کردن را دارند . همچنان افلاطون به حیث فیلسوف نامدار یونان  درزمینه تربیت شهروندان بویژه کودکان و جوانان برنامه های گسترده ای را دارا است ، ازجمله لازم میداند که در حکومت اشراف که تحت نظر فرزانه گان ِصاحب شرف اداره میشود کودکان را به خارج از شهر ببرند و توسط دولت تربیت قرار دهند و پس از هجده سالگی بازگردانده شوند وبرای تقسیم کار حدود دو سال تحت آزمائیش قرار گیرند  تا پس از ارزیابی دقیق جایگاه کاریی آنها تثبیت گردد . (۱۰)
 
توهومات فلسفی یونانی ها در جایگاه شناخت فلسفی از انسان وتاریخ !
تا اکنون تاریخ و اندیشه های  دوفلیسوف نامدار یونانی که بیشترین نفوذ برمتون فلسفه اسلام داشته است ازنظر گذراندیم اکنون ببینیم که چگونه این همه مایه ها وپیوند های اشرافی و قبائلی در کسوت « جهالت و تحجرمعاصر » بر کالبد  اسلام به عنوان یک دین مترقی و آزادی بخش الهی و دکتورین  آگاهی دهنده  توحیدی چسپیده اند و در امتداد تاریخ پرهیاهوی بشرو درقلمروجغرافیای خونین جهان  بویژه جوامع شرقی من جمله افغانستان درخت تنومند  فرهنگ گذشته را از درون تهی کرد و جلوه های یک ابتذال و نابرابری اجتماعی و اقتصادی  را بنام سنت ها و فرهنگ مذهبی بر آن غرس نمود ند . و جماعتی از اربابان پیروز شده نظام سرمایه داری را که با انتزامات جنگی و نیروهای منظم مافیائی مجهز اند چنگال های هولناک خود را به تن جماعت عظیم و بزرگی از توده های مردم فرو کرده اند ( ۹ )  بر سرنوشت ملیارد ها انسان در کره زمین مسلط ساخت ؟ و چگونه تمدن بزرگ اسلامی که از بدو پیدائیش خود جفا های فراوانی را تجربه کرده اند با فرهنگ و فلسفه یونان باستان تعامل  پیداکرد ؟ همان طوریکه گفتیم   نمیتوان درجهان کنونی و تعاملات انسانی از تأ ثیر پذیری متقابل اندیشه ها و فرهنگ ها انکار کرد ، اما آنچه که  مایه تعجب و تأسف بسیاری از اندیشمندان و متفکران دنیا شده  این است که با دریغ فراوان در بیان میزان این تأ ثیر پذیری و تأثیر گزاری هیچگونه عدالتی رعایت نگردیده است . زیرا در اوج  این فعل وانفعالات پاره ای از پژوهشگران  و اندیشمندان  جهان بویژه  مستشرقا نی که پیام آسمانی پیامبرگرامی  اسلام را بصورت  یکجانبه ، گسسته  و مجرد از سائر بخش های حیاتی دین مقدس اسلام مورد مطالعه قرار داده اند باور دارند که اندیشه های اسلامی کاملأ متأ ثر از اندیشه ها و نظریات فلاسفه یونان است ، اما عده دیگری از دانشمندان مسلمان باور دارند  که هرچند اندیشه ها و تمدن  اسلامی  در جهان بشری از آرأ و افکار فلیسوفان مطرح یونان باستان همچون افلاطون ، ارسطو وسائرین تأ ثیر پذیرفته است اما این تأثیر پذیری هیچگاه به معنای یکسان بودن فلسفه اسلامی با افکار واندیشه های فیلسوفان نامدار یونانی نبوده است  زیرا مسلمانان با داشتن فلاسفه و دانشمندان بزرگی چون « ابوعلی سینا ، ابو نصر محمد بن محمد فارابی معروف به فارابی، ابو جعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی منطق و فلسفه یونان را باز تفسیر نموده و از غرب قرون ؤسطأ به جهان جدید رساندند از سوی دیگر افرادی چون محمّد زَکَریای رازی ، ابوجعفر موسی خوارزمی ، ابوریحان البیرونی و سائر فلاسفه و حکمای جهان اسلام در پیشبرد حکمت طبیعی و علوم ریاضی نقش قابل ملاحظه ای داشتند . در این میان مأ بعد الطبیعه که مسأله انسان و هستی  را نیز در بردارد به عنوان یکی از مهمترین و اساسی ترین مسأله تاریخ بشر مورد توجه متفکران و اندیشمندان مسلمان قرار داشت و آنها یعنی دانشمندان و فلاسفه مسلمان با فورمول « نگاه  توحیدی به تاریخ » همانا هدایات و رهنمود های انبیأ ( ع)  و پیامبران اولؤلعزم  الهی نقش بی بدیلی را در پیشبرد این نحله تاریخ بر عهده داشتند
 
ادامه دارد
 
۱ : ارسطو در سال 384 ق. م، در استاگیرا واقع در شمال یونان چشم به جهان گشود. پدرش نیکو ماخوس، پزشک دربار پادشاه مقدونیه بود
ارسطو هنگامی که حدود هفده سال داشت به قصد تحصیل به آتن رفت و در سال 368 ق.م، عضو آکادمی افلاطون شد. در اینجا به مدت بیست سال، یعنی تا هنگام مرگ افلاطون در 348 ق. م باقی ماند. وی بزرگترین و مبرزترین شاگرد افلاطون بود.
۲:  افلاطون در سال 427 قبل از در خانواده ای اشرافی  در به دنیا آمد. در 18 سالگی با سقراط آشنا شد و مدت 10 سال را به شاگردی سقراط  به سر برد.
۳ :  Philosophy, Made simple ,pp.57-59 ,
۴ : تاریخ فلسفه سیاسی ج ۱ ، ص ۱۳۳ ، دکتر بهاءالدین پاسارگاد
۵ :   همان مأ خذ  ص ۱۳۴
۶: بنیاد فلسفه سیاسی در غرب ،  ص ۷۷
۷: همان مأ خذ
۸ : جامعه باز و دشمنان اش نوشته کارل پوپر
۹ : Philosophy , Made Simple ,57-59
۱۰ :  مدینه فاضله افلاطون

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.