آرشیف

2014-11-21

ناهيد عالمي كرماني

نوستالوژيك قومي در تاريخنگاري معاصر افغانستان

 
چكيده
در فرايند شكل گيري يك اثر تاريخي، تنها انعكاس یک واقعه و گزارش از يك پديده و نگارش يا بازنگارش يك حادثه، تعيين كننده و شكل دهنده ي آن اثر نيست؛ بلكه ممكن است در بحبوحه ي نگارش و درج  رویداد، متغييرهاي زيادي تأثيرگذار باشند؛ از پيش انگاري هاي فردي گرفته تا فضاي حاكم بر جامعه؛ از باورهاي ناشي از ژرفاي جهانبيني گرفته تا تعاملات برخاسته از عرف و عنعنات؛ و از حب و بغض هاي شخصي گرفته تا قوانين و مقررات اجتماعی. در ميان متغييرهاي معروف و قابل پيش بيني، از چنددهه به اين طرف، در بعضي از جوامع كثيرالمليت كه هنوز با حوزه ي تمدني ملت بودن، فاصله داشته يا در راه "ملت شدن" قرار دارند؛ يك متغيير در ترسيم وقايع و تدوين تاريخ مربوط به آن ها، نقش برجسته اي را به خود اختصاص داده است: متغيير "مليت" (ethnicity). افغانستان از جمله كشورهايي است كه در تاريخ بعد از استقلال آن با فراز و فرودهاي فرواني رو به رو مي شويم و در اين ميان، "مليت" يا گروه قومي، متغييري بوده است كه همواره نقش نوستالوژيك خود را براي خلق يك اثر تاریخی و هنری بازي كرده است. در اين نوشتار تلاش شده است تا اين موضوع به عنوان يك حقيقت نه چندان خوشايند بازنگري؛ و به عنوان يك پيشنهاد از طرف كسي كه نگران فرداي خود و مردمش مي باشد به تاريخنگاران كشور يادآوري شود: "از بازنگاري و باز آفريني آثاري كه به عصبيت هاي قومي دامن مي زنند، خودداري نمايند."
 
مقدمه
چنان كه اكثر مورخان حوزه تمدني فلات ايران و خاور ميانه مي دانند افغانستان کشوری است دارای اقوام مختلف، فرهنگ هايي تاحدي متفاوت، مذاهب و زبان هاي گوناگون. گروه هاي مختلف قومي، زبانی، فرهنگی و مذهبی از گذشته هاي دور به اين سو در قلمروي این كشور زندگی می کنند.
بسياري از كشورهايي مثل هند، سوئيس، ايران، امريكا و … كه گروه هاي قومي، مذاهب و زبان هاي متفاوت دارند، نظر به اين كه دولت مردان و زمامداران اين كشورها در زمان زمامداری خود با برنامه های "ملت سازي سازمان يافته"، فرهنگ فراگير "همپذيري" را در ميان اتباع خود حاكم كرده اند؛ امروزه مثل "گل های رنگارنگ و متنوع و درختان گوناگون با میوه های متفاوت" (ارزگاني، 2007) يك باغ، از نعمت همزيستي مسالمت آميزي برخوردارند. از اين رو، وقتي صحبت از جغرافيا، سياست، اقتصاد يا تاريخ يكي از اين كشورها به ميان مي آيد، صحبت يك ملت است؛ نه يك گروه قومي خاص،‌ نه مذهب خاص و نه هم زبان خاص. در افغانستان، اما، بدون هيچ ترديدي، وقتي يك محقق و دانش پژوه، مؤلفه هاي تشكيل دهنده ي معمول در يك سرزمين را در اين كشور به پژوهش مي گيرد؛ با دنيايي از مشكلات رو به رو مي شود. مشكلاتي كه بيشتر از فقدان يك نظريه ي مدون و مورد وثوق در حوزه ي مفاهيم كلان كشوري ناشي مي گردد. يكي از آن مفاهيم كلان كشوري را، تاريخ يك كشور تشكيل مي دهد. شايد در عرف بين المللي اين ادعا پذيرفته شده باشد كه تاريخ يك كشور، تعيين كننده هويت و موجوديت حقوقي اتباع آن كشور است. سرزميني كه تاريخ ندارد، يا تاريخ آن از صراحت بيان در رنج مي باشد، هويت ساكنان آن سرزمين نیز به زير سؤال رفته است.
 
بيان موضوع
متأسفانه افغانستان معاصر يكي از آن كشورهايي است كه امروزه در قلمروی مؤلفه ی تاریخی با معضل است. البته، نه به اين خاطر كه اين سرزمين تاريخ مدون ندارد، بل به اين خاطر كه در يك مقطع زماني چيزي در حد   130سال، تاريخ تدوين شده ی موثقی ندارد. در حالی که اين معضل را يك محقق، در تحقيق تاريخ افغانستان كهن يا خراسان بزرگ آن روز احساس نمی کند. قبل از آن كه كشور افغانستان فعلي، نام افغانستان را به خود بگيرد؛ تاريخ درخشاني دارد كه امروزه مايه ي افتخار اتباع اين گهواره ي تمدنی مي باشد. وقتي اين معضل ريشه يابي مي شود، بدون ترديد، ريشه اش برمي گردد به آن برهه اي از زمان كه دولتمردان حاكم در كشور دست به پنهان كاري هاي ناشيانه و بدون حساب و كتاب زدند. پنهان كاري هايي كه بيشتر از احساس حقارت و فقر تاريخي خود آن ها به عنوان ساكنان سرزمين خراسان بزرگ، مايه مي گرفت. شايد بيشترين ضربه را در اين فرايند بي فرجام، تشكّل سازي هاي آماتوري مثل "پوته خزانه" به تاريخ افغانستان قرن نوزده و بيست زده باشد.
 
مطالعه ي آثار تدوين شده در اين حوزه
با توجه به اين حقيقت كه بيشتر نويسندگان و محققان افغانستان، اين آفت چالش آور را در در پيكره ي تاريخ كشور خود درك كرده اند و چندين سال است در تعاملات فرهنگي فراكشوري، از اين ناحيه تحت فشار سؤال های بی پاسخ فراوانی قراردارند؛ ولي كوچكترين اقدامي راجع به ريشه كن كردن آن نكرده اند. بدتر این که حتي از بيان و تشريح این آفت فرسایشی، براي نسل فردا نيز كوتاهي نموده اند و تأسفبارتر این که در مواردي، كساني در ميان نسل امروز كشور ديده شده كه به اين شيپور رسوايي آن ها هم به نوبت خود دميده اند و ناخواسته همان ناقوسی را به صدا درآورده اند كه به اصطلاح مورخان صده ي اخير، به ارث گذاشته اند. يأس و نااميدي آن جا بيشتر رونما مي شود كه تحصيلكردهاي كشور نيز با "دلتنگي هاي كاذب" آفت آفرينان گذشته، همنوا مي شوند و بدون هيچ دغدغه اي دروني كه خداوند براي آگاهان جامعه آن را تكليف كرده است، ده ها عناوين ديگري را در جمع عنوان هاي ساخته و پرداخته قرون و اعصار گذشته، ضميمه مي كنند و در باور خود، نگارش، چاپ و توزیع گسترده ی "سقاوي دوم" را يك وظيفه مي دانند و كتابي با اين وضع را با نام مستعار بيرون مي دهند و امروزه هم به عنوان مشاور ارشد رياست جمهوري، استراتژی سال های آتی کشور را تدوین می نمایند!!  
آن چه در حال حاضر به عنوان تاريخ كشور افغانستان در اختيار خوانندگان و محققان قرار دارد، بيشتر بعد از طي مراحل قالبگيري در چهارچوب "تاريخ سازي هاي رؤيايي پته خزانه" بيرون داده شده است. منابع تاريخي امروز كشور افغانستان، بيشتر به "اسباب هم ستيزي، ناشكيبايي و ناسازگاري اجتماعي" (ارزگاني، 2007)، مي ماند تا منابع مورد اعتماد و مايه ي افتخار ملت افغانستان.
 اتباع كشور افغانستان در هرجايي اين كره ي خاكي، وقتي نگاهي به آثار تاريخي خود مي نمايند؛ اولين چيزي كه با آن رو به رو مي گردند، سرگرداني ناشي از "تضاد تاريخي" است. زيرا، در بسياري از منابع موجود، يك حادثه به صورت هاي گوناگوني درج شده است. بستگي دارد كه آن اثر تاريخي در دست چه كسي تدوين شده باشد. يك پژوهشگر، قبل از آن كه به مطالعه متن تدوين شده ي يك حادثه بپردازد، اول بايد نگاه كند ناقل واقعه و نگارنده ي متن چه كسي است؛ مربوط به چه گروه قومي مي باشد و با كدام زبان رايج در كشور صحبت مي كند و اساساً در قالب کدام زبان رسمی جمهوری اسلامی افغانستان نوشته شده است. بنابراين، فاكتورهاي زباني و وابستگي هاي گروه قومي، از عوامل تعيين كننده و تأثيرگذار يك اثر تاريخي به حساب مي آيد (جالب است كه در بين اين دو عامل، بازهم عامل گروه قومي است كه صف بندي زباني را نيز مشخص مي نمايد؛ يعني، از وابستگي گروه قومي يك فرد، زبان مادري او را نيز مي توان حدس زد).
به اين ترتيب، اگر ناقل واقعه مربوط به گروه قومي پشتون باشد، در ترسيم واقعه، بيشتر منافع گروه قومي خود را در نظر مي گيرد تا انعكاس نفس واقعه را؛ و به همين روش، اگر نگارنده ي متن، وابسته به گروه قومي هزاره باشد، در اين صورت، بيان واقعه مسيري را طي مي كند كه در نهايت منافع گروه قومي هزاره را تأمين كند. در طي يك صد سال اخير، همواره دلتنگي هاي قومي تعيين كننده ي مسير يك مورخ در افغانستان بوده است.
سنگ بناي اوليه ي اين نوع تاريخنگاري جهت دار هم بيشتر از تشكلات آرماني مثل "پوته خزانه" مايه مي گيرد. شايد از ديد بسياري از محققان آثار مدون تاريخي پنهان نباشد كه در ميان مورخان صاحب نام كشور افغانستان، تنها مورخي كه سعي كرد، تحت تأثير نوستالوژيك قومي قرار نگيرد و حوادث را (به هر دليلی) به صورت بي طرفانه منعكس نمايد، مرحوم فيض محمد كاتب بود. كاتب با وجود اين که از درون، خود فرمان می داد تا صحنه هاي دلخراشي از جنگ استقلال مردم خود را به سينه ي تاريخ ثبت كند، از بیرون، تحت فشار شديد دستگاه حاكميت قرار داشت و هرچه حاكميت مي خواست بايد تدوين مي كرد. ولي، دلتنگي هاي قومي و احساسات نژادي، هیچوقت نتوانست كاتب را از رسالت انساني اش دور نمايد. آثار كاتب، با اين كه در "سيطره ي در بار"‌ (دولت آبادي، 1387) نوشته شد؛ ولي به خاطر توانمندي هاي خدادادي که داشت، هيچ وقت وابستگي هاي قومي و عصبيت هاي ناشي از تعلقات قومگرايي، بر او غلبه نكرد.
کوتاهی سخن این که: آن چه امروز به صورت يك آفت دامن جامعه و مردم افغانستان را گرفته است، قوم پرستي است.  
 
نتيجه   
با نگاه گذرا به مسايل جاري كشوری و نیز تحقیق و جست و جوی کتابخانه ای در لابلای هزاران صفحه كتاب نوشته شده به عنوان تاريخ، به این نتيجه مي رسيم: "دلتنگي هاي قومي آفتي است از يكصدسال به اين طرف در جان تاريخنگاري كشور." به باور اين قلم، اين آفت زماني دست از سر مردم افغانستان بر مي دارد كه نويسندگان و مورخان ما ديگر به خاطر "غم نان و ترس جان" (دولت آبادي، 1387)، دست به قلم نشوند. همچنين، صاحبان قدرت، ديگر تلاشي براي ايجاد آثاري همانند "سقاوي دوم،" نكنند. زمامداران کشور، ديگر، درب "پوته خزانه" هايي كه وحدت ملي را به چالش مي گيرند، تخته نمايند. از همين امروز، كمر همت ببندند که فردا دیر است. اگر تا حالا توجيه شده است که "ديروز زود بوده است؛" حتماً دقت داشته باشیم که "فردا بسیار بسیار دیر است."
 
 
منابع

 1.     جلال زاده، وحید احمد. جوانان و شهروندی در جامعه ي مردمسالاری افغانستان. كابل: 1387.
2.     حسيني شاه ترابي، سيد مرتضي. پژوهش‌سراي تاريخ افغانستان، گفتگو با بصير احمد دولت آبادي، 1387.
3.     ارزگاني، مسيح. جامعه موزاييكي و معضلات ملي-اتنتيكي. استراليا: 2007.
4.     سمسور افغان (يون، اسماعيل). ترجمه خليل الله وداد بارش، سقاوي دوم. (بي ج)، 1377.