آرشیف
نقطه گذاري و كار برد اصطلاحات نگارشي
محمد نصير توكلي
بنام هدايت گر مطلق
نقطه گذاري محتوي علامتها و نشانه هاي مخصوصي است كه درنگارش بكاررفته و با رعايت آن، تغيير آهنگ گوينده و خواننده صراحت و وضاحت مي يابد.
نقطه (.)نشانة درنگ يا توقف كامل(full stop):
موارد استعمال آن عبارتند از:
الف:در پايان جمله هايكه پرسشي ،تعجبي و نداي نباشد،گذاشته مي شود. مانند:دانشگاه نور در كابل است.
نقطه در پايان جمله هاي خبري آورده مي شود. مانند: امروز هوا گرم است.
ب:پس از حرفي كه بصورت نشانة اختصاري يا مخفف بكار رفته باشد، مانند: ارسطو متوفي سال … ق.م. (قبل از ميلاد مسيح) يا مانند:م.م.م. (مؤسسه ملل متحد)
ج: بعد از اعداد. مانند:1. 2. 3. 4. و غيره.
كامه يا ويرگول (،)نشانة درنگ كوتاه(camma):اين است محل كاربرد آن:
دو يا چند فقره (بخش)را از هم جدا مي سازد، مانند:من كه از كابل آمدم،با مشكلات زياد روبرو شدم. همچنان كامه نشانة توقف كوتاهي است كه در موارد زير بكار ميي رود:
الف: هرگاه چند واژه يا عبارت،پهلوي هم بيايد،بايد توسط " واو عطف" باهم پيون يابند در همچو موارد "واو عطف"حذف مي شود و به جاي آنها نشانة (،)گذاشته مي شود و پيش از آخرين واژة عطف شده " واو" نوشته مي شود. مانند:پ،چ،ژ، و گ از حروف خاص الفباي فارسي اند. ويا:حديقه الحقيقه سنائي غزنوي،منطق الطير عطار و مثنوي معنوي از امهات مثنوي هاي عارفانه اند.
ب: پيش از فقره ها و عباراتيكه شرح وتفسير جمله ها و عبارت هاي پيشين باشند گذاشته مي شود؛ مانند:كاربرد درست نشانه گذاري،كه بخش مهم از نگارش است ، در هر حال ضروري است.
ج: هرگاه جمله يي با يكي از واژه هاي:بلي،نه،ني ،خير درست و امثال اينها آغاز شوند و بعد ازين واژه ها مطلب ادامه داشته باشد كامه گذاشته مي شود ،مانند:بلي ،من اشعار اورا خوانده ام. ويا :نه،گفتةشما درست نيست. اما اگر اين واژه هاي تنها بيايند،پس از آنها نقطه گذاشته مي شود،مانند:داستانرا تمام كردي؟ بلي. يا نخير.
د: براي جداكردن اجزاي مختلف نشاني و آدرس شخص، يا مرجع و مأخذ يك نوشته، مانند:كابل ،سرك فرود گاه،بلاك 41، پارتمان 3.
ه: بين دو كلمه كه احتمال مي رود،خواننده به اشتباه آنهارا با كسره اضافه بخواند،مانند:از پشت تپه ها و بيابان خاطرات، تو در خيال من هستي، تنها تو.
و: ميان عبارت ها وفقره هايكه در مجموع،يك جمله كامل را تشكيل ميد هند،مانند:غروب در دهكده،با شكوه و عظمتي بياد ماندني، فرارسيد.
ز: گاهي " واو عطف"، دو عبارت يا گروه را باهم متصل مي كند،ولي در داخل آن گروه ها نيز واو عطف ديگري براي ربط آن عبارتها بكارمي رود،البته در اين صورت علاوه بر واو،كامه در وسط دو عبارت مي آورند تا اجزاي آن دو به هم مخلوط نشود و اشتباه رخ ندهد. مانند:دانا و باهنر، و نادان و بي هنر، هرگز دريك رديف قرار نگيرند.
ح: درميان دو جملة پايه و پيرو،نيز كامه مي آيد،مانند:اگر زحمت نكشي ،راحت نبيني.
سيمي كولن يا ويرگول نقطه دار SEMICOLON ؛
اين نشانه در ميان جمله ها هر جايي كه بكار ميرود آنجا توقف نسبتاً دراز مي شود، چنان كه اين وقفه ميان وقفه كوتاه و نقطه قرار ميگيرد.
موارد استعمال آن قرار ذيل است:
نخست – براي جداكردن فقره هايي كه شكل يك لست را داشته باشد به كار ميرود؛ مثلاً: از بد كرداران نفرت ميكنم؛ راستان و نيكو سرشتان را دوست مي داريم.
دوم – در مواقعي كه جمله طولاني و مركب از چند جمله كامل و مرتبط به همديگر باشد، استعمال مي شود. مانند: ديگر امروز، روز زبان آوري و مهمل بافي نيست؛ دكان شيادان هرزه گوي بسته شده؛ براي هر امري، دليل قاطع و استدلال قوي لازم است.
سوم – همچنان پيش از كلمه هاي مانند: مثلاً، بحيث مثال، بطور نمونه، از قبيل، به گونه مثال، و امثال آن… در جمله ها حتماً سيمي كولن بكار برده مي شود.
چهارم– همچنين وقتي كه مطلبي را به استناد چند ماخذ نقل ميكنند براي جدا كردن هر مأخذي سيمي كولن استعمال مي نمايند.
پنجم – سمي كولن در فرهنگها نيز درميان معناهاي مختلف لغت ها كه توسط شماره شرح ميشود به كار ميرود.
همچنان اين علامت وقتي به كارميرود كه حرف ربط درميان دو جمله نيايد" آن پسر و دختر جواني كه دست به گردن جلو تر از ديگران نشسته بودند؛ به نظر اومسخره بودند."
تير يا خط فاصله دش(- ) Dash:
اين نشانه به مفاهيم مختلف زير به كارميرود:
نخست – پس از شماره هاي تقسيمات عمده يك موضوع استعمال ميشود، مانند:
قيد دوقسم است: 1– ساده 2– مركب.
دوم – به غرض تفسير وتوضيح يك كلمه يا يك عبارت به كار ميرود؛ مثلاً: نادره معلم جغرافيا– از دير آمدن شاگردان به صنف شكايت داشت.
سوم – در مكالمة دو نفري در داستان يا نمايشنامه براي اينكه گوينده گان
به تكرار نام برده نشوند، به جاي نام گوينده گان در سر سطر، تير ياخط فاصله (-) مي گذارند و متصل آن گفتارش را مينويسند. مثلاً:
فريد به خالد گفت: چرا به صنف نيامدي؟ خالد جواب داد: معذرت داشتم.
– چه عذر داشتي؟
– مريض بودم.
همچنان اين علامت براي جداكردن جمله معترضه از كلام اصلي، يا جدا كردن عبارتي كه درحكم جمله معترضه است، مي آيد؛ چون:
« بدان كه رسول ـ صلوات الله عليهـ گفته است..» عزَّ من قنع و ذَلَّ مَن طَمَعَ.
ازين قبيل است فعل هاي كه با « مي»و «همي» مي آيند، كه اگر: «مي»و «همي» در آخر سطر قرار گيرند بعد از آنها، خط فاصله دش را مي گذاريم و بخش دوم فعل را در اول سطر بعدي مي آوريم؛مانند:
«چهارساعتي كه از تو جداشده ام، سخنانيكه از اول شب بايكديگر مي ـ
گفتيم هنوز انبار انديشه من است»
نبايد از ياد برد كه خط فاصله « دش» در اول سطر،بعد از اعداد يا حروف يا كلماتي كه ترتيب مطالب يا آغاز بخشي را مي رسانند مي آيد،چنانكه بعد از اعداد 1- 2- 3 و.. وحروف:الف – ب – ج – … يا پس از كلمات تبصره ،يادآوري ،ماده و جزآنها قرار مي گيرد؛ مانند:در زبان عربي كلمه را سه قسم مي شمارند:
1- اسم 2- فعل 3- حرف.
حدود چهارطرف عبارتند از: الف – شرق. ب – غرب. ج – شمال. د – جنوب. همچنان به جاي حرف اضافه "تا"ميان دو عدد يا دو كلمه بكار رود. مانند: دوره اول شعر دري يا مكتب خراساني ،سالهاي 220 – 432 هجري را در بر داشته است.
شارحه colon(:):
اين نشانه به صورت عمومي در موارد نقل قول، توضيح و شرح كردن به كار ميرود و آنهم
بدين قرار است:
–1در مورد نقل مستقيم سخن ديگران پيش از قوس كوچك، استعمال مي شود؛ مثلاً: پيامبر(ص) فرموده اند": طلب العلم فريضه علي كل مسلم و مسلمه" . فردوسي گويد:
"چو كودك لب از شير مادر بشست به گهواره محمود گويد نخست"
حكيمي راگفتند": عالم بي عمل به چي ماند؟" گفت": به زنبور بي عسل" او به آواز آهسته و ملايم گفت": ترا دوست دارم."
–2 در مورد تشريح و تفصيل يك مطلب درضمن جمله بكار ميرود؛ مانند: انسان پنج حس دارد: باصره، سامعه، ذايقه، شامه ولامسه.
–3 پس ازكلمه هايي: مانند، چون، بگونه مثال، بحيث نمونه ازقبيل …
–4 پس از عنوان كوچك كنار صفحه استعمال ميگردد. مانند: اقسام واو در زبان دري: همچنان براي شرح و تفسير يك مطلب درجمله و تفصيل حكمي كه در اجمال به آن اشاره شده است؛ مانند: عناوين شعرهايي كه او تازه سروده است، عبارت اند از: تبسم فردا، روح سركش، مقاومت، ايمان و حماسه عشق.
همچنان پس از كلمه هايي كه نياز به تفسير و توضيح دارند؛ آورده مي شود؛ مانند: نشاني: تاريخ:، شماره تليفون:، ساعت:، سوره:، آيه:،
شارحه دو نقطه:، علامتي است كه نشان ميدهد، عبارت يا جمله پس از آن شرح و تفسير مي شود: شاد روان پوهاند حبيبي به دو زبان باستاني آشنايي داشت: اويستا و سانسكريت. يا: پروفيسور سيد بهاءالدين مجروح به سه زبان زنده دنيا تسلط داشت: انگليسي، فرانسوي و جرمني.
اگر نويسنده بخواهد از سخن كسي، شاهدي براي اثبات گفته خود بياورد، بين شاهد و نوشته
خود نيز دو نقطه مي آورد؛ به گونة مثال: سعدي همه افراد بشر را به منزله اعضاي تن يكديگر مي داند:
بني آدم اعضاي همديگرند كه در آفرينش زيك گوهرند
چو عضوي بدرد آورد روزگار دگر عضو هارا نماند قرار
توكز محنت ديگران بيغمي نشايد كه نامت نهند آدمي.
علامت ندا(!) يا علامت عاطفي(!)Mark:
براي بيان حالات هيجاني و ناگهاني در موارد ذيل استعمال مي شود:
نخست – پس از كلمه ها و جمله هاي ندايي؛ مثلاً: خدايا! بيش از اين اعتراف واضحي درباب ناتواني كسي وجود ندارد.
دوم – درهنگام اظهار تعجب؛ مانند: عجب سخني! آيا راست مي گويي؟
سوم – براي اظهار تأثر پس از كلمه هاي: آه! دريغا! به قول مسعود سعد سلمان:
دريغا! جواني و آن روزگار كه از رنج پيري دل آگه نبود
چهارم – در هنگام اظهار خوشي وحالات هيجاني؛ مانند: اوه! چقدر از ديدن شما خوش شدم.
پنجم– براي تمسخر و يا شوخي و آنهم همراه با ندايه علامت پرسش نيز مي آيد؛ مثلاً: درمورد شخص نادان گفته شود: اينست دانشمند نامور و نويسنده توانا! ؟ اين نشانه در مقام تحسين، تنبيه، تأسف وخطاب نيز بكار برده مي شود، مثلاً درين جملات:
آفرين پسرم! به لياقتت افتخار دارم. كه از موارد تحسين است.
تعجب: به به از آفتاب عالمتاب! يا: شانه بر زلف پريشان زده اي به به به!
تنبيه: زنهار ميازار زخود هيچ دلي را!
تأسف: اي واي من! كه قصه دل ناتمام ماند.
خطاب و ندا: برادر گرامي ام! چنانكه در اين بيت. اي دوست! برو به هر چه داري. ياري بخر و به هيچ مفروش
ياد آوري: اگر علامت پرسش وتعجب درعبارت وجمله يي باهم به كار روند، بعضاً جمله هم مفهوم تعجب وشگفتي خواهد داشت وهم مفهوم پرسشي:
يارب اين زنده گي بي سروسامان تاكي؟! زنده گاني همه باديده گريان تاكي؟!
چه شد كه بار دگر ياد آشنا كردي؟! چرا كه شيوه بيگانه گي رها كردي
يا: چه عجب ياد حريفان پريشان كردي؟! لطف كردي كه به ياد فقرا آمده اي.
سه نقطه يا نشانه انصراف (…) Ellipses:
اين نشانه را علامت تعليق نيز ناميده اند. وقتي نويسنده، مطلب مورد نظر خود را مي نويسد،ولي اين نوشته، دنباله دارد يا در ذهن نويسنده مطلبي هست كه نياوردن آن موضوع را مبهم و نارسا نمي كند و نويسنده نمي خواهد آن را در نوشته خود بياورد؛ اما مي خواهد دقت و توجه خواننده را به دنباله نوشته يا به وجود آن مطلب در ذهن خود معطوف سازد، در چنين صورتي اين علامت به كار ميرود؛ به گونه مثال:
"مدير ليسه…همينكه اين راشنيد، دنباله سخن را كوتاه كرد و از دفتر كارش به سوي صنفهارفت. يا: پدرش گفت: "عبدالله كتابهاي لغت، صرف و … را خوانده بود". به قول سعدي : " تربيت، فرد ناقابل را قابل نمي سازد:
"… ناكس به تربيت نشود اي حكيم كس."
قابل ياد آوري است كه:
نخست –در مورد حذف يك يا قسمتي ازعبارت كه براي ديگران آشكار باشد، بكار برده مي شود؛ مانند: ناصر پنج پسر داشت: آصف غلام جان، بشير….
دوم – هرگاه نوشتن چند كلمه يا قسمتي از عبارت ضرورتي نباشد، نشانة انصراف استعمال ميگردد؛ مثلاً: او ساعت دوازده ظهر به خانه رفت پس از صرف غذا، تفريح و …استراحت كرد.
سوم – اگر چيز هايي كه از بعضي رهگذر قابل نوشتن نباشد به جاي آن چند نقطه ميگذارند.
چهارم – براي نشان دادن گذشت زمان استعمال ميشود؛ چون: قدرت مكالمه كردن را نداشت، اين كلمات را بريده بريده ميگفت: خدايا…"ياري كن … ميميرم…" همچنان به جاي يك يا چند كلمه محذوف مي آيد؛ مانند: عصر بي دانشي، يك سونگري و… سپري شده است. يا:
فقر و ناداري و بيكاري و … از عوامل فساد جامعه است.
قابل ياد آوري است كه درتصحيح متن هاي كهن، آنجا كه مصحح درمتن افتاده گي هايي مي بيند كه نسخه بدل ها در آنجا ساكت مانده است به كار رود مانند: "باز گرديد وكارهاي خويش بسازيد كه آنچه ببايد فرمود، شما را فرمايم آن مدت كه شما را اينجا مقام باشد وآن…. روز خواهد بود( تاريخ بيهقي ص 88) فراموش نبايد كرد كه هرگاه سه نقطه در انتهاي جمله واقع شد، يك نقطه ديگر به نشانه پايان جمله بايد افزوده شود؛ مثلاً درين جمله:
دين مبين اسلام پنج بناء دارد: كلمه، نماز….
قوس كوچك يا علامت Quotation Mark " " :
اين نشانه هلالين يا قوس ناخنك نيز گفته ميشود و در موارد زير، به كار برده مي شود:
الف – براي نقل مستقيم از قول ديگران؛ مثلاً؛ خداوند(ج) در قرانكريم مي فرمايد: " هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون". و يا، دانشمندي گفته است: " نه هركه به قامت مهتر به قيمت بهتر." سعدي ميگويد: "همه كس را عقل خوب به كمال نمايد و فرزند خود به جمال".
دركتاب هفت قلزم امين احمد رازي چنين آمده است: "بهمن فرمود تا دانشمندان، زبان فارسي فصيح وضع كردند وآنرا دري نام نهاد ند."
ب: براي نشان دادن نامهاي خاص اشخاص و اشياء استعمال مي شود. مثلاً: بسيار شهر ها را ديده ام؛ اما "كابل" شهر بزرگي است. يا: "بينوايان" را چندين بار خوانده ام.
ج – اگر كلمة درغير معاني حقيقي و به معناي مجازي به كار ميرود، آن را نيزميان اين گونه قوسها قرار ميدهند؛ مثلاً: در مورد كلمه مادر به جاي وطن: فرزندان حقيقي جامعه در راه حفظ نام و نشان "مادر وطن" از جان و مال خود ميگذرند.
ياد آوري: هرگاه مطلب نقل قول شده دراز و شامل بند (پاراگراف) باشد، علامت نقل قول درآغاز هر بند، نه و فقط در پايان بند آخر قرار ميگيرد، و هرگاه نقل قولي درضمن نقل قول ديگر بيايد آن را درميان علامت نقل قول، طاقه يا يگانه ( ) قرار ميدهيم درحالي كه اصل نقل قول بانشانه قوس هاي ناخنك (( )) مشخص مي شود؛ مانند: وي گفت: " نشنيده يي كه پيغمبر اكرم (ص) فرموده است(( اُطلب العلم ولَو كَانَ بِالصين))"
همچنان براي نشان دادن برخي نامهاي خاص، كلمه ها واصطلاحات تازه و جعلي يا عاميانه خارجي يا كلمه هايي كه مورد تاكيد قرار ميگيرند، نوشته مي شود به گونه مثال: كلمه (( فرهنگ )) فارسي دري را معادل واژه ((كلتور )) فرانسوي گرفته اند. نوشته مي شود و در (Capital letters) برخي از واژه ها در زبان انگليسي به حروف كلان زبان دري، واژه ها وعبارت ها كه به مفهوم خاص و برجسته به كار روند، ميان قوس ناخنك(( )) گرفته مي شوند؛ مانند:
او دوستش را (( درياي خاموش)) ناميده بود كه درون خروشان و متلاطم داشت. همچنان در هنگام ذكر عنوان مقاله ها و رساله ها و اشعار و روزنامه ها و آثار هنري و فصل ها و بخش هاي يك كتاب دريك نوشته ميان قوس ناخنك نوشته مي شود: باب اول بوستان سعدي« درعدل وتدبير وراي »است …يا: من اين مطلب را در سرمقالة نشريه «آرمان ملي » خوانده ام.
قوس ميانه يا پاران تسزParentheses ( ) يا دوهلال و كمانك: كه درين موارد بكار ميرود:
نخست – فقره هاي معترضه كه ارتباط مستقيم با جمله ندارند. در بين قوس ميانه گرفته مي شود؛ مثلاً: دي (كه پايش باد) برفت. گل ( كه عمرش دراز باد)رسيد.
دوم – شماره تقسيمات دومي يك موضوع، معناي كلمه، سنه ها و مأخذ ها در بين اين گونه قوس ( ) مي آيد. مثلاً: (خزانه عامره) سال تولد ابوالمعاني ميرزا عبدالقادر بيدل را ( ( 1045هجري، نوشته است، يا: الفباي اوستايي ازساده ترين الفباي جهان مشتمل بر (44 حرف) است. ناصر خسرو بلخي(– 394 481 هـ. ق.) يك عمر را در مبارزه و
تبعيد گذراند. مجنون وليلي (يكي ازمثنوي هاي هفت اورنگ جامي) به تقليد از ليلي و مجنون نظامي سروده شده است.
يادآوري: برخي ها در تقسيم موضوع هايي كه به حروف الفبا (الف، ب) صورت ميگيرد كمانك ( ) ميگذارند. مانند: شعراي دوره عراقي دربين سالهاي (617– 920 هـ. ق.) شامل شعراي ذيل بوده اند: (الف) مولوي بلخي( 604– 672هـ. ق.) ب- امير خسرو دهلوي( 652- 725 هـ.ق.)
سوم – در تحقيق و چاپ متون قديم اگر بعضي افتاده گي هايي درجملات و فقره ها باشد آن افتاده گي ها را از روي نسخه هاي ديگر تكميل كرده در ميان قوس ميانه مي نگارند.
قوس كلان براكتس Brackets [ ]:
قوس كلان راكه قلاب ها و قوس ايستاده نيز مي نامند به حيث نشانه، زماني استعمال ميشود كه برخي ازمطالب نقل و اقتباس شده قابل شرح و تفسير يا خواهان تذكر و افزايش وتكميل كردن باشد. در تحقيق و
چاپ متون كهن نيز به همان منظور به كار ميرود؛ چون در بعضي مطالب متن يك اثر آوردن مطلبي، نكته يي، تذكري، و مانند آن ضروري باشد و از طرف ناشر يا مصحح چيزي افزوده شود در بين براكتس [ ]، گرفته مي شود. يعني نويسنده وقتي بر مطالب منقول و مقتبس چيزي از خود مي افزايد آن را درميان براكتس [ ] جا ميدهد؛ مثلاً: اردوي ملي در نبرد هاي آزادي خواهانه طي سنگين ترين نبردها، دشمن را درهم شكستند و قشون انگليسي را از پشت ديوار هاي بالاحصار كابل عقب زده آن روز [28 ، اسد 1298 ه.ش] را روز آزادي افغانستان اعلاننمودند.
هم چنان در تصحيح متون كهن، الحاق احتمالي كه از نسخه بدل ها يا از طرف مصحح افزوده مي شود، در داخل قلاب قرار ميگيرد؛ مانند: [ شنيدن] رعد اندر خواب اگر بي ابر باشد دلالت كند بر فتنه و خوف – رحمت الله علَيه)ابونصر مشكان( به هرات چون، دل شكسته يي همي بود( تاريخ بيهقي ،ص 174).
ياد آوري: در بعضي نمايشنامه ها برخي از دستورهاي اجرايي ، هم داخل قلاب گذاشته مي شود مانند: حسن[ با قيافه يي عصباني] گفت: من حاضرم جانم را بر سر اين كار بگذارم [ دستش را روي دلش ميگذارد و آهي مي كشد].
خط وصلي يا هايفن Hyphen (-) :
اين خط نسبت به خط فصلي يا فاصله كوتاه تر است و درزبان دري چندان استعمال نميشود؛ اما در زبانهاي اروپايي بسيار زياد به كار برده مي شود وآنهم در موارد زير:
نخست – براي پيوستن يك كلمه مركب؛ مثلاً: Out-of-date, Blood- money, son-in-law….
دوم– آنجا كه يك كلمه در اخير سطريكه ناتمام مي ماند، خط وصلي را گذاشته، قسمت باقي مانده كلمه را در سطر بعدي مي نويسند مثال در خط فاصله يادش آمده است.
سوم– پس از پيشاوند و پيش از پساوند وقتي كه به تنهايي در فرهنگ ها و دستور هاي زبان ذكر شود، هايفن(Hyphen) بكار برده مي شود تا دانسته شود كه كلمه ناتمام است؛ مانند: ( مي– دان).. اين نشانه ها اگر به صورت عموم در زبان دري هم در چنين موارد به كاربرده شود بهتر مي شود.
هايفن يا پيوند با فاصله از نظر شكل و جاهاي كاربرد تفاوت دارد؛ زيرا: درازي« خط فاصله» اندكي بيشتر از دو ملي متر و از» پيوند« يك ملي متر، است و در موارد زير نيز علاوه از مطالب فوق الذكر به كاربرده ميشود: براي پيوستن اجزاي يك كلمه مركب ؛ از دو جزء مانند: عوامل اقتصادي– اجتماعي، دستاورد هاي علمي – تخنيكي، دايره سياسي– ايديالوژيك و يا درين عبارت: شاهراه كابل– حيرتان، هرات– اسلام قلعه.
يادآوري: بهتر است در پايان سطر اگر جاي اندكي باقي مي ماند ، از گذاشتن خط فاصله، ويا پيوند خود داري شود.
نشانه پرسش يا سواليه Question Mark(؟):
براي پرسش از مخاطب به كار ميرود و موارد استعمال آن چنين است:
نخست – در موقع پرسش مستقيم پس از كلمه، فقره و جمله مي آيد؛ مثلاٌ: كي؟ ، كجا؟ چرا؟چه مي نويسي؟
چند بجه هست؟ آيا جاي آن نيست كه درين باب دمي انديشه كنيم؟.
دوم – هرگاه كلمه مبهم يا نكته يي كه درمورد تحقيق نامعلوم باشد يا غلط به نظر برسد پيش روي آن سواليه ميگذارند. مثلاً: حنظله بادغيسي درسال (219هـ.ق) (؟) درگذشت.
سوم – در آخر پرسش غير مستقيم اگر چه آهنگ سواليه دارد؛ اما علامت سواليه را بكار نمي برند؛ مثلا : از او پرسيدم كه چه وقت مي آيد، آيا اين موضوع را من نمي دانم.
يادآوري: علامت سواليه يا نشانة پرسش گاهي در پايان عنوان كتاب يا مقاله و مطلبي قرار ميگيرد كه آن خود يك جملة تنبيهي باشد؛ مانند: اين بيت مثنوي از علامه محمد اقبال: « پس چه بايد كرد اي اقوام شرق؟!»
همچنان پس از قيدهاي استفهام كه خود در حكم يك جمله پرسشي كامل است به كار ميرود؛ مانند: چرا؟ چگونه؟ چطور؟ كجا؟ كي؟. وگاهي نويسنده در جمله هاي پرسشي براي ايجاد تاكيد بيشتر درذهن خواننده، نخست علامت پرسشي و بعداً نشانه تعجب مي آورد كه بدين گونه جمله؛ – جمله پرسشي تاكيدي گفته مي شود ؛ مانند: آيا بدون يك مديريت سالم، مي توان كار كرد؟!
اين موارد را خوانديم :
ü نقطه (.)نشانة درنگ يا توقف كامل(full stop)
ü كامه يا ويرگول (،)نشانة درنگ كوتاه(camma)
ü سيمي كولن يا ويرگول نقطه دار SEMICOLON
ü تير يا خط فاصله دش(- ) Dash
ü شارحه colon(:)
ü علامت ندا(!) يا علامت عاطفي(!)Mark
ü سه نقطه يا نشانه انصراف (…) Ellipses
ü قوس كوچك يا علامت Quotation Mark " "
ü قوس ميانه يا پاران تسزParentheses ( )يا دوهلال و كمانك
ü قوس كلان براكتس Brackets [ ]
ü خط وصلي يا هايفن Hyphen (-)
ü نشانه پرسش يا سواليه Question Mark(؟)
پيروزباشید!
در دنیا جای کافی برای همه است، پس بجای اینکه جای کسی را بگیری سعی کن جای خودت را پیدا کنی.
تاریخ: اول اکتوبر 2011
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور