آرشیف

2015-2-4

محمداکرام اندیشمند

نقش سردارمحمدداود درشکل گیری کودتای ثور1357

4جون2009
سردارمحمدداودوخانواده اش نخستین قربانیان کودتای حزب دموکراتیک خلق در7ثور1357(27اپریل1977)است. دولت افغانستان سال گذشته خورشیدی1387به کشف جسدسردارمحمدداودوخانواده اش پرداخت واجساد آنهاراباتشریفات ویژه مجدداًبه خاک سپرد. این کاردرمحافل مختلف جامعه ی افغانستان درداخل وخارج کشور مورداستقبال وواکنش های گسترده وگاهی متفاوت قرارگرفت. برای سردار محمدداود وخانواده اش در داخل وخارج افغانستان مراسم اتحاف دعابرپاگردید ودر موردفضایل ومحاسن شخصیت وگاهی هم خبط ها واشتباهات او حرف وحدیث فراوانی ارائه شد.
صبورالله سیاه سنگ شاعرونویسنده ی افغان اخیراًقتل محمدداود را درکودتای ثور1357بگونه ی مبسوطی به بررسی گرفت که درعنوان "وآن گلوله باران بامدادبهار"درسایت انترنیتی فرداوکابل نتهه دربخش های پیهم انتشاریافت. اما آنچی که هم در نوشته ی سیاه سنگ وهم درابرازنظرها ومقالات دیگردررابطه با قتل سردارمحمدداودخان وخانواده اش توسط کودتاچیان ثور1357از قلم وبیان باقی ماند، نقش محمدداودبه عنوان زمام دارافغانستان درمسند ریاست حکومت و ریاست دولت در شکل گیری ووقوع کودتای مذکوربود. ویا به عبارتی نقش سردار محمدداود درقتل خود وخانواده اش درآن بامدادبهاری.
دراین شکی نیست که سردارمحمدداود با اعضای خانواده اش درکودتای حزب دموکراتیک خلق به قتل رسید. ودراین نیزتردیدی وجودنداردکه مجری قتل امام الدین ازافسران جناح خلق حزب دموکراتیک خلق بود که سپس در سالهای حاکمیت حزب مذکور تارتبه ی ژنرالی ارتقا یافت. ولی نکته ی قابل پرسش وبررسی سیاست وعملکردمحمدداوددرشکل گیری کودتای مذکور است. افسران کودتاچی وحزب دموکراتیک خلق که کودتا را براه انداختند بصورت آنی ویک شبه درصبحدم کودتا ظهورنیافتند. نظامیان کودتاچی  دردرون دولت وارتش ازسالها قبل حضورداشتند و گام به گام به نفوذ واقتدارخود افزودند. حزب دموکراتیک خلق ورهبران حزب که کودتا رافرمان دادندوبا کشتاردسته جمعی سردارمحمدداود وخانواده اش برمسند اقتدار تکیه زدندازمدت ها پیش وجودداشتند ودربرابر چشمان سردارمحمدداود ودرزیرسایه ی حاکمیت اورشدکردند. پس وقتی سردارمحمددواد وخانواده اش قربانیان نخست کودتای حزب دموکراتیک خلق وکودتاچیان حزب بودند، نقش او دررشد وتقویت حزب دموکراتیک خلق تامرزقدرت یابی به انجام کودتای که به قتل وی وخانواده اش وفرو بردن افغانستان دربی ثباتی، جنگ وتجاوز خارجی که تا اکنون ادامه دارد، منجرشد چه بود؟
 

سردارمحمدداودوسیاست نزدیکی با اتحادشوروی:

وقتی بسوی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به عنوان یک حزب چپِ موردحمایت شوروی اسبق نگاه می شودونفوذشوروی درافغانستان زمینه های تقویت این حزب راتاتصاحب حاکمیت مساعدساخت، سردارمحمدداوددردوران صدارت خود زمینه سازاین نفوذبود. زیرااین سردارمحمدداودبودکه دردوره ی صدارت خویش زمینه را برای ورود شوروی ها به اردو یا ارتش افغانستان مساعدکردوپای آنهارا درقوای مسلح افغانستان کشاند. این امر راه را به وقوع دوکودتای بعدی هموارکرد. درکودتای نخست(26سرطان1352)سردارمحمدداودبه رهبری دولت رسید ودر کودتای دوم(7ثور1357)حزب دموکراتیک خلق به غصب حاکمیت پرداخت وسردار محمدداودرابه قتل رساند. چرا سردارمحمداود با شوروی ها نزدیک شد وزمینه را برای نفوذ آنهادرافغانستان وتقویت حزب چپِ موردحمایت آنهادر قوای مسلح افغانستان مساعد کرد؟
 

انگیزه ها وعوامل نزدیکی سردارمحمدداود بااتحادشوروی:

برخی ازتحلیلگران به این باور هستندکه سیاست نزدیکی سردارمحمدداود باشوروی ها ازناگزیری وی ناشی می شدوسیاستی درجهت منافع ومصالح ملی افغانستان بود. برمبنای این دیدگاه سردارمحمدداود زمانی به شوروی ها روی آوردکه تلاش متداوم وی درتأمین روابط نظامی با ایالات متحده امریکا ناکام ماند. امریکایی ها حاضر نشدندتابه تقاضای اوبه خریداری اسلحه پاسخ مثبت بگویند؛در حالی که سردارمحمدداود بدلایل مختلفی به خصوص درمقابله با پاکستان برسر منازعه ی دیورند نیا زبه تجهیز وتقویت قوای نظامی داشت. اما امریکایی هانه تنهادستِ ردبه همه مطالبات محمدداوددرمورد خریداری اسلحه وتأمین روابط نظامی زدند، بلکه ازموقف سردارمحمدداود درمنازعه ی دیورند باپاکستان وموضوع پشتون وبلوچ نه تنها حمایت نکردند بلکه جانب پاکستان راگرفتند. برای محمدداود  که موضوع دیورند وقضیه ی پشتونها وبلوچ ها درآنسوی دیورند یک موضوع ملی شمرده می شدوخط دیورند رابه حیث سرحد بین المللی باپاکستان نمی پذیرفت دیگر راه وچاره ای باقی نماندکه به شوروی ها روی بیاوردوبا آنهاروابط نزدیک در تمام عرصه هابه خصوص در عرصه نظامی برقرارکند.
وامادرموردسیاست سردارمحمدداودمبتنی برنزدیکی با شوروی نکات بسیاری مهمی قابل پرسش وبررسی است که این سیاست تاچه حدی سردارمحمدداود رابه اهدافش رساند؟ این سیاست چگونه شکل گرفت وسردارمحمدداود روندروابط با مسکوراچگونه طی کرد؟ آیا این سیاست، افغانستان را بسوی پیشرفت، اقتدار وبسوی تحقق منافع ومصالح ملی که مستلزم ومتضمن ثبات، انکشاف وعدالت درهرکشوری محسوب می شود، سوق داد؟ چه رابطه وتأثیرمتقابل میان سیاست سردارمحمدداود برسرپشتونستان ومنازعه دیورند با پاکستان باکودتای ثور1357 وجودداشت؟و. . .  .
 

سردارمحمدداودخان وشعارپشتونستان:

سردارمحمدداود درسال1933(1310خورشیدی) پس ازبازگشت ازدوره ی تحصیل درشهرپاریس که کاکایش محمدنادرشاه صاحب تخت وتاج سلطنت شده بود شامل مرکزآموزش نظامی گردید. یکسال بعدتعلیمات نظامی رابه پایان رساند وبرخلاف سایرهمصنفان خویش وبدون پشت سرگذاشتن مراحل ومدارج ارتقای افسری دراردو ازسوی محمدنادرشاه رتبه ی ژنرالی یافت وبه حیث نایب الحکومه وقوماندان نظامی مشرقی(ننگرهار، لغمان، کنرها و نورستان)توظیف شد. سپس به این وظیفه درقندهارمقررگردید ودردوران صدارت کاکای دیگرش سردارشاه محمود دوبار (1325و1328خورشیدی)به حیث وزیردفاع ایفای وظیفه کرد.
سردارمحمدداود دردوران صدارت سردارشاه محمودباچنان احساسات وعلاقه از پشتونستان سخن میگفت که حتی فکر آزادی پشتونستان را با توسل به نیروی نظامی درسر می پروراند. یکی از افسران ارتش خاطرات خود را درسالهای اخیر صدارت شاه محمود از اراده و نظرسردارمحمدداود دراین مورد چنین بیان می کند:«روزی با یکی ازهمصنفانم در حالیکه یونیفورم عسکری پوشیده بودیم، از استقامت میدان هوایی کابل پیاده طرف شهر میرفتیم. ناگهان از عقب ما موتری آمدو درپهلوی ما توقف کرد. راننده با اشاره ی سر مارابداخل موترخواست. دیدم راننده سردارمحمدداودخان است. با عجله دویدم و فوراً درسیت عقبی جاگرفتیم. موترحرکت کرد وداودخان بعد از لحظه یی فضای خاموشی را شکست و پرسید: نوفارغ شده اید؟ جواب دادم بلی صاحب! بازپرسید: وظیفه ی اردوی افغانستان چیست؟ رفیق پهلویم جواب داد: دفاع ازافغانستان. سردار درحالی که بامهارت میراند، گفت خوب درس نخوانده یی. اینک یادبگیر! اردو علاوه بردفاع ازافغانستان بایدپشتونستان محکوم را آزادسازد، در آنصورت است که وظیفه ی نهایی خود را انجام خواهد داد. ماکه هردو برسم عسکری استیضاح کرده نمیتوانستیم جواب دادیم صاحب! فهمیدیم، اطاعت می شود.» (1)
نکته ی قابل پرسش و بررسی درسیاست سردارمحمدداود برسر پشتونستان این است که چرا او ازمیان همه سرداران حاکم به آنچی که داعیه ی پشتونستان وسپس داعیه ی پشتون و بلوچ خوانده می شد، دلچسپی شدیدوجدی داشت؟
برخی ها پاسخ این پرسش را در وطندوستی و تعهد سردارمحمدداود به منافع ملی افغانستان جستجو می کنند. کسانیکه از این زوایه به موقف و سیاست سردارمحمدداود به ویژه در دوران صدارت او نگاه می نمایند، او را زمام دار شجاع و وطندوست در عنایت و پایبندی به یک منفعت و مصلحت کلان ملی می بینند. سردار مذکور در این دیدگاه به عنوان یک زمام دار ناسیونالیست نگریسته می شود که می خواست خاک های از دست رفته ی افغانستان را دوباره به کشور برگرداند.
اما دربرخی از دیدگاه ها و بررسی ها سیاست محمدداود درمورد پشتونستان از شهرت طلبی وقدرت خواهی موصوف ناشی می شد. محمدصدیق فرهنگ مؤلف افغانستان در پنج قرن اخیر و از وزیران دوران سلطنت که بامحمدظاهرشاه و خانواده ی حاکم سلطنتی شناخت نزدیک و روابط تنگاتنگ داشت، سردارمحمدداود را "مردمغرور، مستبدوسختگیر"معرفی می کندکه"هرنوع اختلاف نظر رابانظر خودش در حکم خیانت میشمرد." او مینویسد:«بعدازجنگ جهانی دوم(سردار محمدداود) نظریه ی پشتونستان را از خود ساخت وازآن درجهت استحکام نهاد سیاسی خودورقابت عمش شاه محمود خان بهره برداری کرد. شایدآگهی از این نکته که افغانستان پشاور رادرعهد جد اوسردار سلطان محمدخان طلایی ازدست داده بود نیزدر اختیار روش او دراین باره بی تأثیر نبود و میخواست آن حادثه راتوسط این تلاش جبران نماید.»(2)
صرف نظر ازاین که محمدداود درسیاست خویش برسر پشتونستان چه اهداف و اغراضی رادنبال می کرد، موضوع مهم وقابل توجه دراین سیاست، فرآیند وپیامد آن برای افغانستان ومردمش درجهت منافع ومصالح کشور بود. البته قبل از آن، این نکته ی قابل یک بحث وتأمل عمیق است که آیاپشتونستان ومنازعه برسر آن با پاکستان یکی ازمسایل مهم ملی کشورمامحسوب می شدواکنون نیزچنین است؟
علی رغم آن که درتعریف منافع ملی نظر واحد، جامع ومشخصی وجود ندارد و تعریف این مقوله درافغانستان بیشترازهرجامعه وکشوردیگر دستخوش تفاوت و ناهمگونی است، امابرخی ازمفاهم ومطالب رامی توان به عنوان نقاط مشترک دیدگاه های مختلف موردعنایت قرارداد. حفظ ونگهداری استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، تأمین صلح، استحکام وحدت ملی، استقرارثبات، تعمیم انکشاف و پیشرفت در عرصه های مختلف حیات وهمچنان تحقق عدالت دراین عرصه هامی تواندبه عنوان دیدگاه ها وباورهای مشترک درمقوله ی منافع ملی مدنظرگرفته شود. اماپرسش مهم این است که آیابا چنین رویکردو تعبیری ازمنافع ومصالح ملی میتوان گفت که سیاست سردارمحمدداود برسر دیورندوپشتونستان، این منافع راتحقق بخشید؟
 

سیاست مخدوش ومبهم درمنازعه دیورند وپشتونستان:

نکته ی شگفت آور واسف انگیزدرسیاست سردارمحمدداود وبسیاری از زمام داران افغانستان برسر منازعه دیورند ومناطق آنسوی دیورند، بیان مبهم ومخدوش و مطالبه ی غیرشفاف وناروشن آنها درمورد این منازعه بود. برغم آنکه سردارمحمد داود ازمیان همه سرداران حاکم، منازعه دیورند را موردتوجه قرارداد و فریاد داعیه ی پشتونستان را بیشترازهمه بلند کرد، اما او بیان صریح وموقف روشن درمطالباتش برسراین منازعه نداشت. برای سردارمحمد داود، پشتونستان در آنسوی دیورند یک موضوع ملی تلقی میگردید؛ اما او در هیچ دوره ای از زمام داری خود نه درصدارت ونه دردوره ی جمهوریتش تصویر روشن و مشخصی از این امرملی ارائه نکرد. زیرا او برای پشتونهای پاکستان حق خود ارادیت مطالبه میکرد؛ در حالی که این سیاست و موقف موصوف نه در جهت یک امر ملی، سیاست درست و اصولی محسوب می شد و نه از این سیاست، اهمیت موضوع مذکور به عنوان یک مسئاله ی ملی قابل استنباط بود.  ازتوضیح ومطالبات ماموران ارشد او در مجامع بین المللی درمورد داعیه ی پشتون وبلوچ چیز مشخص و روشنی دستیاب نمی شد. وقتی درسال 1975 وحیدعبدالله معین سیاسی وزارت خارجه ی افغانستان در جلسه ی عمومی سازمان ملل گفت که ماهیچ مشکل دیگربابرادران پاکستانی خودنداریم مگر"شناختن حقوق حقه ی برادران پشتون وبلوچ"،( افغانستان کالنی 1355 ص 154) حتی این وحید عبدالله خودش هم نمیدانست که منظور او از حقوق حقه ی پشتون و بلوچ چیست؟ حد و مرز این حقوق حقه در کجا نهفته است؟ چه کسی این را تعین میکند؟ دولت افغانستان یا پشتونهای آنسوی دیورند؟ این حقوق حقه را بر چه مبنایی مطالبه می کند؟ اگر آنسوی دیورند بخشی از خاک افغانستان بود چرا به جای حقوق حقه ی پشتون وبلوچ حقوق حقه ی افغانستان در ادغام آن مناطق به افغانستان خواسته نمی شد؟ و …
نبود برنامه وعدم سیاست شفاف و مشخص از سوی سردارمحمدداود پرچمدار داعیه پشتونستان پیوسته سوء استفاده ی افراد سود جو وتاجران سیاسی را دردوطرف دیورند فراهم میکرد. سیدمسعود پوهنیار قنسل افغانستان در دوران صدارت محمدداود درکویته ضمن آنکه به این سوءاستفاده ها اشاره می کند از روش وشیوه ی کارسردارمحمدداود درمنازعه دیورند وموضوع پشتونستان می گوید:«صدراعظم سردارمحمدداود خان به شنیدن خبرها و راپورت های در باره ی پشتونستان هرچند که از واقعیت یک اندازه دورهم میبود شدیداً علاقه داشت.» قنسل مذکور که بدستور سردارمحمدنعیم وزیرخارجه مؤظف بود تا تمام اطلاع و گزارش خودرا از آنسوی دیورندبه خصوص درمورد اوضاع ایالت بلوچستان و پشتون های این ایالت مستقیماً در دسترس سردارمحمدداود بگذارد، می نویسد:«در سال 1957 این جانب بعد ازمحمداکبرپروانی به حیث قونسل افغانی درکویته مقرر شدم قبل از عزیمت بصوب ماموریت نزد پروانی رفتم. میخواستم یک اندازه معلومات در باره ی کویته در خصوصیات وظایف قونسلگری و شخصیت های سیاسی آن جا حاصل نمایم. موصوف معلومات مفید برایم داد و علاوتاً توصیه نمود که راپور ها را باید بسیار مفصل نوشته ضخیم و قطور بسازم. اما گفت دوصفحه ی اول آن راپور باید با عبارت خوب و دلچسپ نگارش یابد مابقی هر چرند و پرندی که باشد بنویس و برضخامت راپورهرچه میتوانی بیفزایی، زیراسردارصاحب(داودخان) از مشاهده ی راپور ضخیم خوشش می آید اما حوصله ی خواندن آن را نداشته همان صفحه ی اول را که خواند راپور را قات کرده به شعبه ی شفر مخصوص وزارت خارجه می سپارد.»(3)
یکی ازنکات دیگردر سیاست مخدوش ومتغییر سردارمحمدداود برسرمنازعه دیورند وقضیه ی پشتونستان، برخورد و دیدگاه وی با موضوع بلوچ ها در آن سوی دیورند بود. سردارمحمدداود درآغاز صدارت خود که تنور این منازعه را گرم ساخت وبرای آزاد ی"پشتونستان محکوم"دست به لشکرکشی وسفربری نظامی زد، ازچیزی به نام داعیه بلوچ ها در آنسوی دیورند سخنی نداشت. هرچند که بعداً داعیه ی پشتونستان در مطالبات وتبلیغات حکومت وی به داعیه ی پشتون و بلوچ تغیر یافت. ولی این تغیر نیز فاقد اهداف و استراتیژی مشخص و مؤفقیت آمیز بود. هیچگاه در توضیحات رسمی گفته نشد که چرا بلوچ ها و داعیه ی شان در آغاز منازعه با پاکستان نادیده گرفته شدند و سپس با چه انگیزه و استدلالی در انطباق با کدام منفعت و مصلحت ملی داعیه ی بلوچ شامل داعیه ی پشتون های آن سوی دیورند گردید؟ پوهنیار قنسل افغانستان در کویته می نویسد:«وقتی که بصوب ماموریت کویته(1957) می آمدم برایم گفته شده بود که با بلوچ ها نباید در تماس باشم. اما علاوه شد که هرگاه خود بلوچ ها مراجعه کردند از ملاقات با ایشان استنکاف نورزم.» همچنان موصوف از عدم اعتنا و همکاری دولتمداران افغانستان به بلوچ های معارض علی رغم مطالبه ی کمک از کابل سخن میزند. وی می نویسد: «درسال (1959) مِنگل بلوچ به سرکردگی نوروزخان برضد حکومت پاکستان قیام نموده به جنگ های خونین مبادرت ورزیدند. یک نفرنماینده ازطرف بلوچ ها نزد من(درکویته) آمده گفت افغانستان کمک های زیادی با پشتونها می نماید که برای ما هیچ گاه نکرده است اما در این وقت اضطراری اگر یک اندازه اسلحه برای ما امداد نماید ممنون می شویم.
به کابل آمدم موضوع را به سردارمحمدنعیم خان عرض کردم. اوگفت حالاصدراعظم صاحب برای تداوی به ایتالیارفته است. همین که واپس آمداقدامی درآن باره خواهد شد. تداوی سردارمحمدداودخان چارماه طول کشید. حکومت پاکستان بعداز جنگ های زیاد ازشدت کارگرفته بلوچ های مذکور راکه درکوه های منطقه جالوان متحصن شده بودند ازهرطرف محاصره کردکه هیچ گونه امدادی برای آن هانمی رسید. باالآخره گپ به مصالحه کشیدوبروی قرآن تعهدشدکه به سردارنوروزخان ودیگرریش سفیدهایشان مزاحمت نمی ورزند. بلوچ ها دراین وقت بکلی ازپا در افتاده بودند. تعهدحلف قرآنی رابرای خودآبرومندانه دانسته تسلیم شدند. . »(4)
 

بهره گیری ازمنازعه دیورنددرصعود به صدارت:

یکی ازعوامل دسترسی سردارمحمدداود به کرسی صدارت به جای کاکایش سردارشاه محمود به دیدگاه اودرمورد منازعه دیورند وموضوع پشتونستان قابل مطالعه وبررسی است. نخستین مذاکره باپاکستان برسردیورند درصدارت سردارشاه محمودصورت گرفت. این مذاکره را سردارنجیب الله تورویانا به حیث نماینده ی پادشاه افغانستان در نوامبر1947درشهرکراچی پایتخت کشورنوتشکیل پاکستان انجام داد. این مذاکرات تاجنوری 1948بدون هیچ نتیجه ودست آوردی برای افغانستان طول کشید. درداخل دستگاه سلطنت ومیان سرداران حاکم ازموقف دولت درمذاکره با پاکستان برسر موضوع دیورند ناهمسویی واختلاف نظروجود داشت. سردارمحمد داود موضوع دیورندرابه عنوان یک موضوع ملی مطرح میکردو طرفدارموقف شدید دراین مورد بود؛ اما پادشاه و صدراعظم سیاست انعطاف پذیر و آرامی را برسر این موضوع تعقیب میکردند.
سیدقاسم رشتیا از رجال حکومتی دوران سلطنت محمدظاهرشاه ازاختلاف میان سرداران حاکم درمورد دیورند وموضوع پشتونستان سخن می گوید:«بعضی اظهار نظر میکردند که مسئلۀ پشتونستان باید از روز اول به این شکل مطرح نمی شد و باید از اول ادعای ارضی میکردیم و این آسانتر و معقولتر بود. من از جمله ی اشخاصی بودم که ادعای ارضی را درست نمیدانستم و اکثریت مجلس (جلسه ای که در آن بسیاری از وزراء و مقامات عالی رتبه ی حکومتی سهم داشتند) هم طرفدار ادعای ارضی نبودند. . . .  .
مباحثه طول کشید. دراین وقت آقای محسن فیروز که در آن وقت مدیر آژانس باختر بود، اجازه خواست و یک فرمول ساده و کوتاه را پیش کرده گفت:"راه حل قضیه ی پشتونستان فقط یک مارش است." البته این گفتار در آن وقت جدی تلقی نشده و بلکه اکثرحضار از شنیدن آن خندیدند. اما دراین شک نیست که اگر انسان بعد از مرور سالیان دراز و تجاربی که در زمینه حاصل شد، بطورRetrospect  غور نماید، واقعاً در آن وقت و موقع یک راه حل همین هم بود. زیرا در آن زمان نظام داخلی دولت جدید التشکیل پاکستان نضج و قوام کافی پیدانکرده وکشورمذکور تشکیلات منظم عسکری هم نداشت. ولی این امر واضح است که افغانستان نیز کدام قوه ایکه قادرباشد پاکستان را مجبور به قبول این مسئله بسازد، دارا نبوده با وصف این اکنون بیش از چهل سال از آن وقت میگذرد. مردم میگویند که اگر افغانستان در همان مرحله ی اول تشکیل پاکستان از راه قوه پیش می آمد آنها با قوایی که از عصر انگلیس برای آن باقی مانده بود توان مقابله را نداشتند. لیکن قابل تذکر است که پاکستان با همین قوا با هند که نصف دیگر همان قوه را از انگلیس به ارث برده بود، درسال 1965(1344) مؤفقانه مقابله کرد. . . . .
بعد از اینکه مجالس مشورتی خلاص شد، روابط با پاکستان همچنان کشیده باقی ماند و دراین جا افغانستان به این فیصله رسید که با انگلیسها داخل مذاکره شود. اما انگلیس ها از روزیکه هند را ترک کردند مسئولیت را ازدوش خود ساقط دانسته و علاقه به آینده ی منطقه نشان نمیدادند. سردار فیض محمدخان که در آن وقت سفیرافغانستان درانگلستان بودپیشنهاد این مذاکرات را نمودوسردارشاه محمود خان هم نظربه احترام و اعتمادی که به ایشان داشتند موافقه نمودند. امابه کدام نتیجه نرسید. اکثر این مذاکرات درمجلس وزراصورت میگرفت. چندین بارخود سردار فیض محمدخان در این مجالس شرکت کرده و میخواست کدام فرمول واضح برای حل آن طرح شود ولی پیداکردن فرمول جامع بطوریکه دربالا شرح شد، مشکل بود. لهذاتاآن وقت کدام فرمول ثابت وقاطع بمیان آمده نتوانست. . .  »(5)
اختلاف میان سرداران حاکم  علی رغم  ابهام در نیات و اهداف اصلی شاه، عمو ها و عموزادگان او در داخل دستگاه قدرت در مورد آنسوی دیورند، به نکته ی مورد بهره گیری آنهادرمنازعه ی داخلی بر سر قدرت تبدیل شد. سردار محمد داود سیاست رسمی دولت را در مورد پشتونستان نادرست و ضعیف تلقی میکرد و این سیاست را به شدت مورداعتراض و انتقاد قرار میداد. از این رو سردارموصوف متمایل بودتا خود ریاست حکومت رابه جای کاکایش سردارشاه محمودبدست بگیرد. اوشاه محمود را از طریق کلوپ ملی زیر فشار گرفت تامجبوربه کنار رفتن از صدارت شود. کلوپ ملی درواقع حزب دولتی بنام حزب دموکراتیک ملی بودکه طرح ایجادوتأسیس آن ازسوی عبدالمجیدزابلی وسردارمحمدداودبابرادرش سردارمحمد نعیم ریخته شد. هنوزکه درجهت تشکیل حزب سیاسی مجوز قانونی وجود نداشت، آنها درابتدابه آن نام کلوپ ملی را گذاشتند. هرچندکلوپ ملی درسال 1950 با استعفای عبدالمجید زابلی از وزارت اقتصاد درکابینه ی شاه محمود که کلوپ مذکور با پول و امکانات زابلی فعال بود، از میان رفت اما سردار محمد داود فشار خود را بخصوص در موضوع پشتونستان بالای صدراعظم حفظ کرد.
 اتحادیه ی آزادی پشتونستان یک جریان دیگر سیاسی بود که به منظور فشار بر سردارشاه محمود از سوی سردارمحمدداود تشکیل شده بود. به قول محمد صدیق فرهنگ:« دراین هنگام جمعیت نیمه سری و نیمه علنی دیگری هم به عنوان اتحادیه آزادی پشتونستان پی ریزی شد که رهبری ظاهری آن غلام حیدر خان عدالت، اما بنیانگذار واقعی آن محمد داودخان بود. این جمعیت که یک نفر ازمحصلان فاکولتۀ حقوق به نام ببرک(ببرک کارمل)نیزدرآن فعالیت داشت، درظاهر به نام کمک به داعیه ی پشتونستان که بامرام ناسیونالیستی افراطی تشکیل شده بود، امادرواقع برای به قدرت رساندن محمدداودخان کارمیکرد.» (6)
سردار شاه محمود علی رغم آنکه نیت کنار رفتن از قدرت را نداشت سر انجام تحت فشار سردارمحمدداود وسرداران دیگرخانواده ی حاکم سلطنتی مجبور به استعفا شد. یک راپورمحرم"انگوس وارد"Angus wardسفیرایالات متحده ی امریکا در سال 1963 در این موردمی نویسد: «استعفای شاه محمود خان ومؤظف شدن داود خان برای تعین کابینه ی جدید نتیجه ی مؤفقیت گروه مرکب ازهاشم خان، داودخان وشاه ولی خان میباشد. در راپور می آید: چون دراختلافاتیکه پیداشده بود شاه محمودخان دراقلیت مانده بود او مجبورشد یا تصمیم فامیل را قبول کند یا موضوع را بیرون ازفامیل بکشد و در صددجلب وپشتبانی مردم دیگر شود. اماشاه محمود حاضر نبود که تابه خاطرمنافع شخصی خود موقف یحیی خیل را ضعیف نماید و خطراین را که خانواده اش در نتیجه ی این کشمکش ها قدرت را از دست بدهد قبول نماید.»(7) 
 

منازعه دیورند دردوران صدارت سردارمحمدداود:

سردارمحمدداودکه درسپتمبر1953برکرسی صدارت تکیه زد درخط مشی خویش حل موضوع پشتونستان را ازاولویت های وظایف حکومت خود اعلان داشت. امااو طی ده سال درمسند صدارت افغانستان نه تنها به حل این موضوع دست نیافت، بلکه منازعه دیورند وموضوع پشتونستان را به دانه سرطان افغانستان تبدیل کرد وعرصه های مختلف حیات افغانستان را ازثبات وحاکمیت ملی تا پیشرفت وعدالت اجتماعی درگروگان این منازعه قرارداد.   
درحالی که سردارمحمدداود بابهره گیری ازموضوع دیورند وپشتونستان به کرسی صدارت دست یافت، ولی اودر دوران صدارتش با ضعف ها واشتباهات زیادی دراین مورد ظاهرشد. اودرطول منازعه با پاکستان برسر دیورند و پشتونستان هیچگاه مؤفق نشدکه حمایت سازمانهای مختلف جامعه ی جهانی چون سازمان ملل متحد، کنفرانس ممالک غیرمنسلک و کنفرانس کشور های اسلامی را ازموقف خودجلب کند. سیاست اودر دوره ی صدارتش که بسیار با جدیت از داعیه ی پشتونستان حمایت میکرد وآن رابه عنوان یک موضوع ملی مطرح می نمود، دارای نوسان ومدوجزر بود. اودر اجلاس سران کشورهای غیرمنسلک منعقده ی بلگراد پایتخت یوگسلاویای سابق به خواهش اعضای اجلاس ازگنجانیدن موضوع پشتونستان صرف نظر کرد. سایراعضا نیز توافق کردند که ازتذکر موضوعات خاص کشورها درقطعنامه صرف نظر کنند. سید قاسم رشتیا یکی از اعضای هیئات افغانی میگوید که رئیس جمهور اندونیزیامی خواست به گونه ای موضوع مربوط به کشور خودرا درقطع نامه بگنجاند دراین حال داودخان خشمگین شد وباعصبانیت گفت:«اگر فیصله ی سابق شکستانده شود، در آن صورت مسأله ی پشتونستان که سرنوشت هشت ملیون انسان به آن بستگی داردبایدبه هر موضوع دیگرحق تقدم داده شود. من به هیچ صورت چنین استثناء را قبول کرده نمی توانم. دوادخان سپس وقتی باسوکارنو (رئیس جمهور اندونیزیا) روبرو شد ازمصافحه با اوخود داری کرد.»(8)
صرف نظر ازاین که خشم وقهرسردارمحمدداودمبتنی برخود داری موصوف از مصافحه با سوکارنو رئیس جمهور اندونیزیا، غیرت و شجاعت او تعبیر شود، مبیین نکته ی مهم و مثبت سیاست او درمورد پشتونستان نبود. او درحالی که موضوع پشتونستان رادرصدر اولویت های سیاست داخلی وخارجی خود قرارداده بود و آنرا ازمسایل مهم ملی کشورمی پنداشت امادرنخستین اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد نتوانست توجه وحمایت اجلاس را ازاین سیاست جلب کندوبرعکس به خواهش اعضای اجلاس ازتذکرقضیه ی پشتونستان صرف نظرکرد. تناقض در سیاست محمدداودسپس دردروه جمهوریت او برسرپشتونستان بیشتر آشکار شد.
 

خصومت با پاکستان وتشنج با دولت های غربی:

سردارمحمدداود درسالهای صدارت خود سیاست خصومت با پاکستان وبی اعتمادی دربرابر دولت های غربی را برسر موضوع پشتونستان ومنازعه ی دیورند درپیش گرفت. وی درکرسی صدارت تلاش کرد تاحمایت ایالات متحده امریکا ودولت های اروپایی را ازموقف وسیاستش درمورد دیورندوموضوع پشتونستان جلب کند. او بارها در صدد تأمین روابط نظامی باامریکا برآمد و تلاش به عمل آورد تا از واشنگتن اسلحه خریداری کند. اما غربی ها عمدتاً ایالات متحده امریکا وبریتانیا که با پاکستان روابط نزدیک تأمین کرده بودند حاضر نشدند تا به تقاضای سردادمحمدداود بدون حل اختلافش با پاکستان برسر مرزدیورند وقضیه پشتونستان پاسخ مثبت ارائه کنند. هرچند امریکایی ها وانگلیس ها تلاش نمودند تا با میانجگیری میان افغانستان وپاکستان به منازعه دیورند پایان دهند.
امریکایی ها و متحدین اروپایی شان به خصوص انگلیس ها علاقمند بودند تا افغانستان به حیث کشور همسایه ی شوروی به عضویت پیمانهای آسیایی درآید که از سوی امریکا و غرب جهت مقابله با نفوذ و توسعه طلبی شوروی شکل میگرفت. امریکایی ها در راستای تحقق این برنامه سیاست موسوم به "کانتینمانت"containment  را مورد توجه قرار دادند. این سیاست غرض به محاصره کشاندن شوروی و پیمان وارثا متشکل از کشورهای سوسیالیستی طرفدار شوروی در آن دوران طرح شده بود. هدف امریکایی ها و متحدین اروپایی شان این بود تا شوروی و اعضای پیمان وارثا در نتیجه ی ایجاد پیمانهای نظامی دیگر از سوی آنها در اروپا و آسیا مورد فشار و محاصره قرار بگیرد. پیمان سیاتو(S.E.A.T.O  ) به این منظور در جنوب شرق آسیا ایجاد شده بود که پاکستان در سپتمبر 1954 عضویت آنرا پذیرفت. سال بعد پیمان بغداد، کشور عراق را به این اتحادیه ی نظامی کشاند. این در حالی بود که کشور ترکیه در سال 1952 به عضویت پیمان نظامی اتلانتیک شمالی (ناتو) درآمد. امریکایی ها و انگلیس ها خواستار عضویت افغانستان نیز در پیمان های مقابله با شوروی بودند. اما منازعه ی افغانستان با پاکستان بر سرمرز دیورند وپشتونستان مانع عمده در پیوستن افغانستان به هرگونه پیمان به خصوص پیمانهای دفاعی و نظامی محسوب می شد که در آن پاکستان عضویت داشت.  از این رو آنها تمایل داشتندکه تا پاکستان وافغانستان ازطریق مذاکره وتفاهم به راه حلی درمنازعه ی پشتونستان برسند.
تلاش امریکایی ها وانگلیس ها درجهت حل منازعه برسردیورندمیان افغانستان وپاکستان که درسالهای صدارت سردارشاه محمودآغاز یافته بود در دوره صدارت محمدداود ادامه یافت. اما دراین دوره نه تنها این معضل راه حلی نیافت بلکه پاکستان وافغانستان درآستانه ی جنگ قرارگرفتند وسردارمحمدداودبسوی شوروی روی آورد.
 

سردارمحمدداود درآستانه ی جنگ با پاکستان:

سردارمحمدداوددر آغاز بهارسال 1955میلادی که طرح تشکیل"یونیت پاکستان غربی" را ازسوی دولت پاکستان اعلان گردید، واکنش خشم آلودی نشان داد. برمبنای این طرح، ایالات چهارگانه ی پاکستان متشکل از پنجاب، سند، بلوچستان وسرحدشمال غربی در یک ایالت بنام پاکستان غربی جهت ایجاد توازن سیاسی با بخش شرقی پاکستان(بنگله دیش) مدغم می شدند.  این ادغام، آزادی های محدود ایالت سرحد را در آنسوی دیورند از بین میبرد. محمدداود درمقام نخست وزیری کشور با ایراد بیاینیه ای از طریق رادیوی دولتی در کابل در مارچ 1955 طرح دولت پاکستان را درجهت پایمال کردن حقوق پشتون ها خواند و اظهار داشت: «هموطنان عزیر! به حیث شخص مسئول خود را مکلف میدانم واقعات مهمی را که در سرنوشت امروز و آینده ی مملکت تأثیری بزرگی دارد به اطلاع عموم رسانیده و هموطنان عزیزم را ازجریان واقعات بی خبر نگذارم. اعلامیه ی که دیروز درکراچی منتشر گردید اشعار داشت که حکومت پاکستان برخلاف تمام قوانین و نوامیس بین المللی بدون درنظر گرفتن حق مردم پشتونستان در تعین سرنوشت آن ها و مراجعات مکرری که به این اساس از جانب حکومت افغانستان به حکومت پاکستان به عمل آمده فیصله نموده است که علاقه های پشتونستان آزاد و محکوم را در یونت غربی پاکستان شامل و با این عمل خود خدا ناخواسته آزادی و ملیت ملیون ها برادران پشتونستانی ما برای همیشه محو و نابود سازد.
این تصمیم نا عاقبت اندیشانه ی حکومت پاکستان به هیچ صورت در افغانستان نظر به علایق تاریخی که با برادران پشتونستانی خود دارد بی اثر مانده نمی تواند و مسئولیت عواقب وخیمی که ار این ناحیه نشأت و صلح این گوشه ی دنیا را به خطربیاندازدتنهابه دوش حکومت پاکستان خواهدبود. به صورت بسیارواضح و روشن می خواهم یک باردیگر به سمع زمام داران پاکستان و همه ی جهان صلح دوست برسانم که ملت وحکومت افغانستان به هیچ صورت علاقه های پشتونستان را جزء خاک پاکستان نشناخته و نمی شناسد. . .  .    . »(9)
اظهارات سردارمحمدداود و تبلیغات دولتی به تظاهرات علیه پاکستان در شهر کابل و شهرهای قندهار و جلال آباد انجامید. دراین تظاهرات که به روز 30 مارچ 1955 درشهر کابل انجام یافت، معترضین به سفارت پاکستان حمله بردند و با سنگباران ساختمان سفارت پاکستان، بیرق آن کشور را از فراز تعمیر سفارت پایان نمودند. قنسلگری ها پاکستان درقندهار وجلال آبادنیزبه موردحمله قرارگرفت. هرچند که دولت افغانستان ازحمله به سفارت و قنسلگری های پاکستان مراتب تأسف خود را به پاکستان ابراز داشت اماتظاهراتی در پشاور علیه قنسلگری افغانستان براه افتید. معترضین در پشاور نیز قنسلگری افغانستان را سنگ باران کردند.
پاکستان حمله به سفارت و توهین به بیرق آن کشور را به عنوان یک عمل غیرقابل تحمل مطرح کرد و در مورد آن به تبلیغات شدیدی دست زد. دولت های امریکا، انگلیس و ترکیه به تظاهرات علیه سفارت پاکستان درکابل احتجاج کردند و آن را محکوم نمودند. پاکستان در اوایل اپریل 1955 به انتقال اعضای خانواده های کارمندان سیاسی خویش از سفارت و قنسلگری های خود درافغانستان پرداخت و به تبلیغات علیه دولت افغانستان افزود. دولت افغانستان در 29 اپریل اعلان کرد که افغانستان حاضر است تا ازحمله برسفارت پاکستان عذربخواهد مشروط بر آنکه پاکستان نیر به اقدام مشابه بپردازد. اما دولت پاکستان توهین به بیرق آن کشور را در مقر سفارت خانه ی خود درکابل غیر قابل پذیرش خواند و آن را به عنوان تجاوز از سوی دولت افغانستان علیه پاکستان تلقی کرد. دولت پاکستان در اول می 1955 خواستار مسدود شدن تمام قنسلگری های افغانستان در پاکستان و نمایندگی های خود درافغانستان شد.
درحالی که تنش و تشنج میان دوکشور پس از تظاهرات و حادثه ی فرود آوردن پرچم سفارت پاکستان درکابل، گسترش یافت و جنگ تبلیغاتی موجی از ستیزه جویی و مخاصمت را میان طرفین بوجود آورد، سردارمحمدداود صدراعظم کشور نیروهای نظامی را به حالت آماده باش قرارداد. دولت افغانستان با اعلان حالت اضطراری در چهارم می 1955 به گرد آوری نیروهای بیشتر نظامی پرداخت و افغانستان در آستانه ی جنگ با پاکستان قرار گرفت.
با ایجاد فضای پرتنش و خطر برخورد نظامی میان طرفین، دولت عربستان سعودی در 13 می 1955 از تمایل و آمادگی به میانجیگیری میان آنها سخن گفت. پس از ابراز تمایل عربستان سعودی که میانجیگری آن مورد پذیرش افغانستان و پاکستان قرار گرفت، نخستین مذاکره با پا درمیانی سعودی ها میان دوطرف در کراچی برگزار شد. هرچند که نماینده ی سعوی در این میانجیگری از دشواری مذاکرات و عدم پذیرش پیشنهادات دولت متبوع خود از سوی هردو طرف سخن گفت، اما سرانجام این مذاکرات به توافقاتی در عادی ساختن روابط میان طرفین انجامید.
سردارمحمدداود در 28 جولای 1955 پایان حالت اضطراری را اعلان کرد و سپس در نهم سپتمبر همین سال سردارمحمدنعیم وزیرخارجه به پاکستان رفت و در مذاکرات خودبادولت پاکستان توافق نمود تاازتبلیغات طرفین علیه یکدیگرجلوگیری شود. پس از این توافق، پرچم های دو دولت برفراز نمایندگی های سیاسی شان درشهر های یکدیگر برافراشته شدونخستین دورتنش میان هردو کشور مؤقتاً فروکش کرد.
نخستین مرحله ی تنش و تعارض در نخستین سال های صدارت سردار محمدداود با پاکستان بر سر پشتونستان، افغانستان را در آستانه ی جنگ با آن کشور قرار داد، اما چه طرفی از این مرحله سود برد؟ آیا سردارمحمدداود به اهدافش درمورد پشتونستان نزدیک شد؟ مؤلف افغانستان در پنج قرن اخیر پاکستان را برنده ی این تشنج معرفی می کند. وی می نویسد: «حکومت افغانستان سعی داشت تامسئله ی اهانت به بیرق را کوچک جلوه داده و موضوع پشتونستان را مطرح سازد. اما این کار امکان پذیر نبود. زیرا به قرار عرف و رواج قبول شده ی بین المللی باید قبل از همه چیز احترام بیرق دوباره برجا می شد. پس از مذاکرات طولانی بالآخره حکومت مجبور شد بیرق پاکستان را توسط هیأت مختلط دوکشور برفراز سفارت کبرای پاکستان درکابل و قنسل خانه ی آن در جلال آباد برافرازد و درمقابل بیرق افغانستان با تشریفات مشابه درقنسل خانه های آن درپشاور برافراشته شد. امایگانه نتیجه ی سیاسی که ازاین کار به دست آمد، این بودکه افکار عامه درکشورهای مختلف خصوصاً کشور های جهان اسلام از موضوع اصلی اختلاف بین افغانستان و پاکستان به یک موضوع فرعی وتشریفاتی منحرف گردیدو پاکستان از آن به حد اکثر بهره برداری کرد.»(10)
 

تشکیل لویه جرگه درمورد پشتونستان:

ضعف و ناکامی سردارمحمدداود در دورنخست مشاجره و تنش با پاکستان او را به سوی راهکار وتصمیم جدید درمنازعه دیورندوموضوع پشتونستان برد. ازیکطرف او به خوبی شاهد بهره گیری ازحادثه ی بیرق وحمله بر سفارت آن کشور درکابل بود که موضوع پشتونستان چگونه تحت الشعاع این حادثه قرارگرفت و از جانب دیگر، محمدداود به ناتوانی نظامی افغانستان درجریان اعلان حالت اضطراری بهتر پی برد. بدون تردید او درجریان سفربری نظامی به خوبی متوجه شد که با نداشتن ارتش مجهز ونیرومند نمی توان به جنگ پاکستان رفت و به گفته ی خودش توسط اردو وقوای نظامی"پشتونستان محکوم"را آزاد ساخت. اما آنچی را که او در سیاست و راهکار جدید خویش در پیش گرفت، نه کنار آمدن با دولت پاکستان و حل منازعه دیورند بلکه مقابله با پاکستان بود. اولین گام او در این مقابله، پافشاری به خود داری پاکستان از توشیح لایحه ی تک ایالت ساختن پاکستان غربی و دومین اقدام موصوف تدویر لویه جرگه غرض پشتیبانی سیاست هایش در مورد پشتونستان و تأیید تقویت ارتش افغانستان باسلاح وتجهیزات شوروی بود.
رویهمرفته حکومت سردارمحمدداود پس از کاهش دور اول تنش با پاکستان در 11 اکتوبر 1955باردیگر ازمذاکره با آن کشوردرموردپشتونستان سخن گفت. اما انجام مذاکره رابه خودداری پاکستان ازتوشیح لایحه ای مشروط کردکه درواقع عامل اوجگیری تشنج اخیرمیان طرفین گردیده بود. لایحه ای که برمبنای آن، ایالت چهارگانه ی پاکستان غربی دریک ایالت واحد ادغام می شد. پاسخ پاکستان به این شرط افغانستان منفی بود. تردید پاکستان باردیگر سردارمحمدداود را عصبانی کرد و در واکنش به آن، سفیر افغانستان راازکراچی به کابل فراخواند. پاکستان نیز عمل بالمثل انجام داد. روابط میان دوطرف باردیگر متشنج گردید. پاکستان موانع شدیدی بر اموال تجارتی افغانستان وضع کرد. دولت افغانستان در هشتم نومبر 1955در برابرموانع واردشده ازسوی پاکستان درموردانتقال اموال تجارتی افغانستان ازبندرکراچی دست به اعتراض رسمی زد.
دومین گام سردارمحمدداود در مقابله با پاکستان تدویر لویه جرگه بود. لویه جرگه ی که درواقع برای آن دایرشدتابه تأمین روابط نظامی با شوروی مهرتأیید بگذارد و به سیاست سردارمحمدداود دراین موردمجوز صادر کند. این لویه جرگه ازتاریخ 20 تا 25 نوامبر 1955میلادی(22 تا 27 عقرب 1334 خورشیدی)درکابل دایرشد. در لویه جرگه ی مذکور 371نفر از سراسر کشور به عنوان عضو فراخوانده شده بودند. هرچند لویه جرگه توسط محمدظاهر، پادشاه کشور به عنوان رئیس مجلس لویه جرگه افتتاح شد، اما وی پس از افتتاح ، مجلس را ترک گفت و نقشی در بحث ها و فیصله های لویه جرگه ایفا نکرد. درحالی که محمدگل مهمند وکیل ننگرهار به عنوان نایب رئیس مجلس لویه جرگه انتخاب شد، سردارمحمدداود صدراعظم کشور به ایراد بیانیه ی مفصلی درمورد پشتونستان و سیاست های حکومتش در این مورد پرداخت. او گفت که تلاش دولت افغانستان درحل مسالمت آمیز معضل پشتونستان با دولت پاکستان به جایی نرسید و پاکستان بدون اعتنا به سیاست تفاهم و دوستی افغانستان نه تنهاکه درحل این مشکل همکاری نکرد بلکه به ادغام اجباری خاک پشتونستان در یونت پاکستان غربی پرداخت. ودولت پاکستان با این کار نشان دادکه درصدد محو دایمی هویت ملی وحقوقی پشتونستان برخلاف اراده و تمایل ملت پشتونستان است.
سردارمحمدداودبه تقویت نظامی پاکستان نیز اشاره کرد و آن را برای افغانستان خطرناک ارزیابی نمود. وی گفت که کمک های نظامی واقتصادی بر خی کشور های بزرگ جهان به پاکستان، توازن قوا را درمنطقه برهم زده است. او اظهارداشت که دولت پاکستان با استفاده ازاین امکانات نظامی، حقوق مردم پشتونستان را لگدمال می کند. سردارمحمدداود درپایان سخنرانی خوداشاره نمودکه آگاه کردن نمایندگان ملت افغانستان ازخطر های که کشور ماراتهدیدمی کند، وظیفه ی وجدانی وملی اوراتشکیل میدهد. او سپس به طرح خواست اصلی خود از لویه جرگه پرداخت و آن رابه گونه ی دوپرسش مهمی دربرابر اعضای لویه جرگه قرار داد و خواهان پاسخ آن ها شد. وی در آخرین سخنرانی اش به اعضای لویه جرگه گفت:
«1- آیا حکومت افغانستان صدای تظلم وندای مصرانه ی مردم پشتونستان مربوط حمایه ی حقوق مسلم آن برادران خون شریک خود لبیک بگوید و حقوق مشروع و مسلم شانرا حمایه کند یا نه؟
2- چون موازنه ی قوا با کمک تسلیحاتی که با پاکستان کرده شده و می شود، دراین منطقه کاملاًبرهم خورده، آیاحکومت افغانستان برای بقاومحافظه ی شرافت ملی خود به غرض تقویه ی دفاعی اقدام نماید یا خیر؟»(11)
پرسش ها ومطالبات سردارمحمدداود درنشست روزهای بعدی اعضای لویه جرگه موردبحث قرارگرفت. درحالی که هیچگونه انتقادواعتراضی در برابرسخنرانی و بیانات وی در نخستین اجلاس لویه جرگه مطرح نشد، مباحثات اعضای لویه جرگه در ارائه ی پاسخ به پرسش ها ومطالبات موصوف نیزفاقد هرگونه تحلیل و بررسی نقادانه وتردید آمیزبود. هیچ نظر ودیدگاه مخالف ومتضاددرموردسیاست و عملکرد سردارمحمدداود در باره ی پشتونستان و روابط با پاکستان مطرح نگردید. هیچ عضو جرگه سیاست وخط مشی او را دراین موردبه چالش نکشاند. کسی ازسردار محمدداود نپرسید که "حقوق مسلم و مشروع"مردم پشتونستان چیست ودولت افغانستان با استناد و تکیه برچه مدرک حقوقی و قانونی و درچگونه زمینه ی مساعدملی وبین المللی و باچه ابزاری از این حقوق حمایت می کند؟ کسی به سردارمحمدداود نگفت که این حقوق مشروع ومسلم مردم پشتونستان به منافع ومصالح افغانستان چه ربط وپیوندی دارد؟ ارتباط حقوق مسلم و حق خود ارادیت پشتونستان بامنافع و مصالح ملی کشور به گونه ی روشن و مشخص نه در بیانات و اظهارات محمدظاهرشاه و نه در توضیحات مفصل سردارمحمدداود بازتاب نیافت. هیچ صدایی در لویه جرگه برنخواست تا از سردار محمدداود بپرسد که چرا او و دولت افغانستان قبل از همه به حقوق حقه و مشروع مردم کشور رسیدگی نمی کنند؟ در حالی که مردم در سراسر افغانستان درگیر فقر، بیسوادی، بی عدالتی اجتماعی و ده ها مشکل دیگر بودند. مردم در داخل کشور ازشدیدترین عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی رنج میبردند. افزون بر آن، استبدادو اختناق حاکمیت، مصیبت و عذاب دیگری برحیات سیاسی و اجتماعی جامعه ی افغانستان بود.
سردارمحمدداود در حالی"حقوق مسلم و مشروع پشتونستان" را به عنوان یک موضوع مهم در سر خط سیاست خویش قرار داد که خود با مخالفت به آزادی های سیاسی، مدنی و اجتماعی در داخل کشور، حقوق مسلم و مشروع مردم افغانستان را پایمال کرد. میرغلام محمدغبار از روشنفکران و نویسندگان منتقد آن دوران به عنوان شاهد و ناظر استبداد و اختناق حکومت محمدداود می گوید: «محمدداودخان صدراعظم، این جانب(میرغلام محمدغبار) را نیز بعد از رهایی از حبس سیاسی در سال 1335(1956)درصدارت خواسته و هنگام ملاقات، دعوت به همکاری با حکومتش کرد. من این دعوت را ردکرده گفتم:"یک ملت برای پیشرفت و حفظ استقلال و حاکمیت ملی خود به دموکراسی و رهبری ملی مستقل ضرورت دارد که منحصر و متکی به نیت و ارداه ی یک یا دوفرد نباشد. برای این منظور و سهولت در رشد سیاسی مردم ضرورت به جراید و احزاب آزاد و ملی میباشد. من صاحب امتیاز جریده ی ملی وطن هستم که حکومت سابق آن را از نشر بازداشت و همچنین مؤسس ومنشی حزب ملی وطن میباشم که حکومت سابق آن را ممنوع ساخت. حالاشما می گویید که افغانستان در راه ترقی روان می شود. پس حکومت آزادی مطبوعات و احزاب را اعلان کند و بگذارد که جریده ی وطن و حزب وطن را آزادانه فعال سازم."محمدداودخان صدراعظم مثل کاکایش نادرشاه با عصبانیت خاص خود گفت:حکومت به نشرجریده وبه حزب غیرحکومتی اجازه نمی دهد. جریده ی وطن وحزب وطن ازطرف این حکومت منحل است وشماکه همکاری با حکومت را ردمی کنید درمنزل خودباشید و حکومت مراقب خواهدبود.»(12)
سردارمحمدداود درحالی ازحقوق پشتونهای آنسوی دیورند سخن می گفت که پشتونها درآنسو به عنوان یک اقلیت پانزده درصدی نفوس پاکستان فرصت برخورداری از رسیدن به مدارج ومناصب سیاسی و اجتماعی را درکشور نوتشکیل پاکستان تا سطح رهبری به عنوان رئیس جمهور داشتند.  اما سردارمحمد داود و سرداران حاکم خانواده اش درسالهای پادشاهی محمدنادرشاه ودرسه دهه ی نخست سلطنت محمدظاهر شاه یک حاکمیت خانوادگی وتک قومی را در کشور کثیرالاقوام افغانستان تشکیل کرده بودند.
سردارمحمدنعیم وزیر خارجه ی حکومت محمدداود دردسمبر1959جهت مذاکره درموردحقوق پشتونهای آنسوی دیورند با ژنرال ایوب رئیس جمهور پشتون پاکستان به مذاکره پرداخت. جالب این بودکه ژنرال مذکوربه قول"لیوان پاولادا"Leon B.Poullada دیپلومات و نویسنده ی امریکایی برای تحقیرسردارمحمدنعیم به پشتو صحبت کرد. "پاولادا" می نویسد:« برطبق گفته ی سردارنعیم، ایوب نمی خواست با جدیت مذاکره کند بلکه صرف می خواست برای وی لکچر بدهد. ایوب برای آن که نعیم را تحقیر نموده باشد با کمال تکبر به پشتو صحبت می کرد. زیرا وی می دانست که نعی