X

آرشیف

مکث کوتاهی برتراژیدیی خونین شاه شهید و کمیدیی اعزام هیأت به پاکستان !

میگویند : ارباب اُلاغي را كه پير شده و از كار افتاده بود در بيابان رها كرد. گرگ گرسنه ای  بالاي سر او آمد و منتظر نشست. الاغ گفت؛ اگر براي خوردن من آمده اي من تا دوشنبه نمي ميرم و گرگ گفت؛ اشكالي نداره! من تا پنج شنبه بيكارم !
 

ادامه مطلب اینجا
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.