X

آرشیف

منزل دټولو یو دی خو سفر جدا جدا !

مبانی مشروعیت و تنگنا های جاری در افغا نستان

 
 

وعوارض  پیوند  مافیائی میان سنت و مدرنیته در این کشور !

 

قسمت ششم و آخیر
 
اکنون که این سطور را می نویشتم فتوی نامه ای  عجیبی را که از نشانی  علمای افغانستان در یکی از سایت های نسبتأ معتبر سیاسی و فرهنگی جامعه ما انتشار یافته است  و  بدون ذکر اسمای علمای کرام تنها با اکتفأ به اسم ارسال کننده آن فتوی نامه  و یا هم احتمالأ  نویسنده  اصلی  این فتوی   صفحه اول سایت متذکره را مزئن ساخته بود ، مرور نمودم   و چنانچه از فحوای متن فتوی نامه مذکور بر می آید  این فتوی حاوی دستورالعمل به اصطلاح مذهبی بشمار میرود که راجع به تأ سیس پایگاه های نظامی ایالات متحده امریکا در آن تذکر بعمل آمده است و متن این سند پس از بسم الله الرحمن الرحیم اینگونه آغاز گردیده  است  « ما علمای افغانستان در روشنائی نصوص شرعی ، آیات قرآن ، احادیث نبوی ، اقوال فقهأ ، و دلائل عقلی که در فتوای تفصیلی بصورت مفصل ذکر شده است نظر و فتوای خود را در مورد دوام حضور نظامی و ایجاد پایگاه های نظامی از سوی امریکا و اجازه دادن به این کار ذیلأ چنین بیان میداریم .. »
ما سوا از اینکه  اصلأ براه اندازیی چنین بحث های زرگری و قشری مانند  پایگاه های نظامی ایالات متحده امریکا در زمان کنونی  چه مقدار با واقیعت های عینی جامعه افغانستان انطباق دارد و این نوع فتوی نامه ها دارای چه تناقضاتی اند و حامل کدام  استراتیژیی امنیتی و نظامی در منطقه  به حساب می آید و یاهم  به مزاج نبض منافع  مبارکه  کدام یکی از کشورهای مسلمان منطقه  برابرآمده که لزومأ  گروهی از شبه علمأ را تنها با ریشهای انبوهی درخدمت گرفته باشد و گذشته ازآن برای تنظیم فشارخون واضافه وزن « مفتیان چنین فتوی ها » چه پی آمدی خواهند داشت ؟ مباحث جانبی اند که به یک فرصت دیگری آنرا موکول میکنم . و ما با همراهی شما خواننده گان ارجمند راه مان را ادامه میدهیم . البته نباید تصورکرد که اینگونه ارزیابی ها و تحلیل ها هرچند بر فاکت های علمی استوار باشند کاملأ دقیق و قطعی است . من معمولأ و اصولأ یک بخشی از فاجعه را بصورت اجمالی و عام  مورد مطالعه قرار میدهم و به ارقام دقیق و جزیات مسائل نظری ندارم . من اکیدأ بر این باورهستم وقتی مفاهیم عمومی بویژه مسائل تیوریکی و تاریخی جزئی مطرح گردد  هیچگونه معنای نخواهند داشت و اگر داشته باشد بصورت انحرافی خواهد بود ، جای بسیار تأ سف است که در جامعه ما ودر عصر کنونی همه بحث های مذهبی و عقیدتی ما به همین علت به نتیجه نه میرسند که بصورت جزئی و یک بُعدی مورد مطالعه قرار میگیرند ، خلاصه اینکه عوارض اصلی چنین قضاوت های که حاصل مطالعات یکجانبه و یک جهته اند انحراف معلوم الحالی بنام « رهبانیت » یا همان زهد گرائی خشک و متحجرانه بوده است. بدون شک علت شکست یا انحراف همه نهضت های اجتماعی ، حتی حرکت های شبه مافیائی که در جامعه سنتی وویران افغانستان آخیرأ بوجود آمده  این بوده است که اصولأ استراتیژیی و نگاه هردوجریان به ظاهر حاکم و مخالف آن یعنی « دولت منتخب مردم ! و اپوزسیون آن » به  تاریخ و هستی بویژه انسان ، دارای پُتانسل ها Potentials  و ظرفیت های  واحدی اند که با نظریات و اندیشه های بزرگترین و نامدار ترین فلاسفه مادی  در جهان وصل می گردند . وازشانس بد به عنوان گروه های آگاه و آشنا با زمان وسرنوشت جامعه و راه و آئنده کشور مطرح ساخته شده اند . ! و چون فقرعمومی اعم از فرهنگی و اقتصادی همچنان  بیسوادی در سرتاسر جامعه ما عمومیت دارند خواه نا خواه اینان بوده اند که به نیابت از توده های مردم  زعامت و رهبریی مردم را در هر دو حوزه یعنی مؤسسه ای بنام دولت و همچنان نهادی که آنرا « اپوزسیون Opposition» اعم از مسلح و غیر مسلح  مینامند در دست گرفته اند . چنانچه قبلأ نیزدر بخش های قبلی این یادداشت بدان اشاره نمود ه ایم از اینکه فطرت اجتماعی  و فکریی هردو شبکه مافیائی یعنی آنانیکه در جایگاه دولت منتخب  با شکل و شمائل « دموکراتیک و مردم سالار !! » گماشته شده اند و یا هم آنانیکه در کسوت یک اپوزسیون Opposition مسلح با تبلیغات شبانه روزیی جارچی ها یا  برخی از تحصیلکرده ها یا همان قشر انتلکتوئل وتوجیه گرای جامعه ما بنام ها والقاب دهن چربکنی چون « مقاؤمت ملی» ویا هم « هسته های مقاؤمت» وغیره اسمای متبارک و مقدسی چون مجاهدین راه حق و راهیان جنگ آزادی بخش دربرابر کفارو صلیبی ها !! نامیده میشوند و با زمینه سازیی  های که از سوی ستون پنجم شامل  در شبکه مافیائی بنام دولت اسلامی افغانستان و یا هم اپوزسیون غیر مسلح در جغرافیای کشور که به ظاهر به تمامی شرائط مافیای حاکم تن داده اند  برای اجرا و براه انداختن خونین ترین و در عین حال وحشی ترین عملیات در برابر انسان های بی گناه این سرزمین فراهم میگردد به علت نبود یک اندیشه و تفکر عا دلانه برای نجات کشور و مردم فقیر افغانستان  و از سوی دیگر دیدگاه مشترکی که هردو جریان  نسبت به « هستی و انسان در تاریخ »  دارا اند دو روی یک سِکه محسوب می شوند ، زیرا تصویر وجودی از انسان در جامعه و  همچنین تعریف فلسفی و عینیت و مسؤلیت  وی در تاریخ اموری اند که خط فاصل میان تمامی مبارزان اصیلی که برای آزادی توأم با عدالت اجتماعی  مبارزه و جهاد مسالمت آمیز مینمایند و آنانیکه در کسوت تشکیلات شبه دولتی اوامر صادر میکنند ، یاهم « اپوزسیون Opposition» اعم از مسلح و غیر مسلح  که تنه های بسیاری ازانسان های بی گناه سرزمین مارا میبُرند و بزرگترین آثار فرهنگی وهنری این کشورفقیررا منهدم میسازند و یاهم درپوشش ستون پنجم در جدار ها و منفذ های  « اپوزسیون Opposition» غیر مسلح داخلی برای جلادان و خونریزان  تاریخ زمینه ها فراهم میسازند شمرده می شود ، و این خط فاصل میتواند معیار قضاوت تمامی اصلاح طلبان راستین و محققان واقعبین نسبت به  تمامی تاریخ کشور و جامعه ما باشد . زیرا از نظر یک مبارز خداپرست و موحد در تاریخ ،  انسان ، موجود " اصیل " با خودیی مستقل و دارای جوهر خود آگاهی وسرشت آفریننده گی  ، آرمان خواه  و فطرتأ ایثارگر است که در این طرح پیچیده و همه جانبه است که برای تداوم  حیات انسان ، آزادی عمومی  بشر مفهوم خاصی پیدا میکند  وبه دلیلی که  در خلقت انسان " اصل آزادی "  و " اصل انتخاب " کاملأ در نظرگرفته شده اند انسان به مقام جانشینی خدا در زمین رسیده است و انسان به عنوان خلیفه خدا ، آزاد ومختار آفریده شده که  هیچکس قادربه سلب چنین  آزادی متعهدانه نیست و نباید باشد . خلاصه اینکه انسان جانشین قابل احترام و تکریم  خدا بروی زمین و طبیعت ، نمائنده باصلاحیت او در جهان محسوب میشود .و هر نگاهی که به عنوان یک باور و عقیده در تاریخ به نمائیش گذشته شود و به جوهر آزادی و انتخاب آزاد مگر متعهدانه انسان  اسیب وارد کند مردود و شرک آمیز تلقی میگردد.
 
مبانی مشروعیت و تنگنا های جاری در افغا نستان
وعوارض  پیوند  مافیائی میان سنت و مدرنیته در این کشور !
چنا نچه مختصرأ در بالا بدان اشاره شد یکی از مهمترین و درعین حال حسا س ترین مسائلی که با چهار چوب های اصلی و ساختاری یک جامعه در نمادی از ملت ارتباط دارد ، همانا موضوع مشروعیت یک نظام به مثابه  یک ساختار مورد اعتبار در نزد احادی از یک جامعه  است که در جهان معاصر ملاک حقانیت یک دولت بشمار می آید . من با همه ناتوانی ها و درد های لذت بخش و آگاهی دهنده بارها و بار ها گفته ام و نوشته ، که  مردم  افغانستان بویژه ، علمأ ، دانشمندان و عموم روشنفکران  جامعه افغانی با ؤقوع حوادث غم انگیز و معروف یازدهم سپتمبر سال ۲۰۰۱ میلادی در یک آزمون تاریخی قرار داده شدند . هرچند بسیاری از ما ادعا میکنیم که  ما و اجداد تاریخی ما دوقدرت بزرگ استعماری و اشغالگر  یعنی قدرت استعماری انگلیس که آفتاب درقلمرو  امپراطوری اش غروب نه میکرد ، همچنان امپراطوری اتحاد جماهیر شوروی سابق که سرزمین ما را تحت اشغال درآورده بودند  را با مجاهدت ها ومبارزات خونین خویش بزانو درآورده ایم و ما همواره دارنده گان حق خود ارادیت واستقلال بوده ایم! اما  این ظاهر کار است ، بدون شک که امپراطوریی  انگلیس و سیطره ی نظامی اتحاد جماهیر شوروی سابق پس از شکست مفتضحانه ای که متحمل شدند و مجبور به ترک افغانستان شده بودند به ظاهر ورسمأ بر افغانستان حکومت نداشتند و افغانستان ساختار های عنعنوی سیاسی را حفظ کرد وپادشاهان و زمامدارانی برافغانستان حکومت میکرد ند که  دارای هویت بومی و افغانی بودند ! اما کیست که نداند سررشته تمامی کار ها و فیصله ها در دست بیگانه ها بود و کیست که نداند در استراتیژیی اشغال قدیم و استعمار ، استعمار پنهانی بویژه آنگاه که مهره های بومی ووطنی دربدل مواجب ناچیز در راستای همان استراتیژیی استعماری بکار گماشته میشود ، قوی تر،خطرناکترو بالخصوص لگام گسیخته تر  است زیرا در کشوری که استعمار گر شخصأ حضور دارد و رسمأ حکومت واداره سیاسی یک کشور فقیر و جهان سومی مانند افغانستان را در دست دارد ، استقلال آنکشور کمتر پامال می شود ، زیرا ملت و کشور استعمار زده بیشتر خودرا و شخصیت بومی و اصیل و دین و آداب و رسوم گذشته خود را نگاه میدارد و  استعمار گرچه رسمأ بر آن تسلط دارد اما این گونه  تسلط بیشتر در روبنا ها به مشاهده میرسد و ریشه ها را کمتر اسیب می رسانند و گذشته از آن استعمار خود ناچار مقید تر وبه قول سارتر محتاط تر است و مسؤلیت بیشتری را احساس میکند . اما کشور و جامعه ای که استعمار جدید بویژه در عصر نظام جهانی  سرمایه داری معاصر توسط راه بلدان و مهره های خاص  داخلی که به ظاهر دارای هویت بومی اند اداره کند ، آنگاه  استعماربا شیوه نوین استیلا و غارتگری هیچ گونه حد ومرزو ملاحظه و تد بیری را نه می پذیرد و آنچه که  بسیار مهم است و تجربه های نیم قرن آخیرنیز نشان داده است استعمار مستقیم و اشکار کم دوام تر و مبارزه با آن آسان تر  و راندنش نیز ممکن تراست  . اما حمله ای که پس از حادثه غم انگیز یازدهم سپتمبر بنام مبارزه علیه تروریزم و القاعده و دریک مجموعه نظامی ازکشورهای جهانی به سرکرده گی ایالات متحده امریکا و دولت فخیمه ء انگلیس !! بر افغانستان صورت گرفت با تمامی حملات استلاگرایانه قدرت های بزرگ مانند انگلیس و اتحاد جماهر شوروی سابق تفاؤت داشت ،  وآن تفاؤت چنانچه قبلأ به آن اشاره نمودم  تأ سیس یک شبکه مافیائی بنام دولت موقت افغانستان بوده  که در نتیجه کنفرانس  تاریخی « بن » از چهره های مطلوب برای کشور های که در ائتلاف جهانی ضد تروریزم حضور داشته اند با یک مشروعیت کاذب اما واقعی در زیر چتر سازمان ملل متحد برسرنوشت مردم فقیرما  که قربانیان اصلی تروریزم  بین المللی بودند خیمه زده شد .  و بیشتر بجای مبارزه اصلی وریشه ای  با تروریزم  ودهشت افگنی ، شیرازه اصلی جامعه ما را با همه  ساختار های عنعنوی و سنتی جامعه ما نشانه گرفتند  و بدین ترتیب جوهر امید و آرزوهای یک ملت باستانی را  در «بازار آزاد سرمایه داریی مافیائی !!»  به فروش ومعامله گذاشته شد . و قبل ازآنکه برای شناخت این حمله به کتب مؤرخان و آگاهان تاریخ و سیاست مراجعه کنیم ، شناخت عمومی تاریخ ، فرهنگ و تمدن افغانستان است که لزومأ از آن باید آگاهی داشته باشیم . وباید بدانیم که ما درکدامین مرحله ای از تاریخ قرارداده شده ایم ؟ و نباید آب را  به نفع همسایه گان حریص و طماع  با سردادن  شعارهای میان تهی  زنده باد و مرده  باد شعار آلود سا زیم  به دلیل اینکه از آب شعار آلود هیچ ماهئی را نه میتوانیم شکار کنیم ، باید بدانیم که مارا از کدامین منفذ نشانه گرفته  و با چه  اسلوب روان شنا ختی از ارزشها و اصالت های انسانی و سنت های قومی تخلیه کرده اند ؟  و چگونه باید این سنت ها را دوباره بربستر حیات ملی خویش احیا کنیم ؟  بدیهی است که منظورم از احیا و  سنت سازی ، سنت پرستی شرک آلود و کهنه پرستی نیست و البته در گذشته به حد کافی با چنین «سنت سازی های شرک آلود» مخالفتم را ابرازداشته ام تا نشان دهم که تا چه حد از« سنت پرستی کاذب و دروغین» بویژه تحجرآلود بیزارم . بعد از اینکه برای نخستین بارو به موجب معاهده تاریخی منعقده شهر« بن» اداره موقت در افغانستان مستقر شد فورمول معروف « نصف ُ لی و نصف لک » نیز مورد استفاده قرار گرفت و طائفه ای از شبه روشنفکران و بروکرات های که برای همین منظورازسوی شبکه های گوناگون استخباراتی و امنیتی کشورهای شامل در کنفرانس « بن » در انتظار نشانده شده بود ند براریکه قدرت پوشالی رسیدند . درواقع نوعی اداره ای را بوجود آوردند که بتواند زمام امور افغانستان را بصورت عاجل در دست گیرند و پس از بر آورد ، ارزیابی و محاسبه ای از  احتیاجات و نیاز های اصلی کشور ویران شده افغانستان بصورت تدریجی به مرحله ای دیگری که بنام مرحله انتقالی از سوی تدوین کننده گان معاهده بن درنظر گرفته شده بود  انتقال یابند . مگر با هزاران تأ سف و دریغ که به دلیل وابسته گی شدید اکثر مهره های اداره موقت افغانستان  با کشور های بیگانه بدون ارزیابی دقیق و برآورد ساختارهای ویران شده کشور و جامعه افغانستان بصورت عاجل و فوری اداره موقت در افغانستان به مرحله انتقالی و عبوری منتقل گردید .
اکنون بد نیست که کمی هم برویت  مطالعات جامعه شناسانه و اکادمیک دوره انتقال یک جامعه جنگ زده را با خصوصیات وویژه گی های تکاملی آن بشناسیم و در پرتو آن نسبت به اوضاع تار وتاریک جامعه و کشورما قضاوت کنیم . طوری که آگاهان علم جامعه شناسی باوردارند دوره ء انتقال در تاریخ یک جامعه  به دوره ای گفته میشود که جامعه تیپ وفورم خودش را درتمامی ابعادآن تغییردهد وپیونداش رابا گذشته ای که معُرِف هویت وی است میبُرند.سست شدن و بریده شدن پیوند های گوناگونی  که جامعه را با گذشته و حال متصل میکرد و عبارت اند از پیوند های مذهبی ، عادات رسوم ، ازدواج و نگهداریی اصل خانواده ، فرم ویژه زندگی هرجامعه ، آداب و معاشرتها و صدها رشته های دیگری که در موقع انتقال البته درصورت عدم توجه زمامداران و حلقه های قدرت  سست شده و بدان توجه چندانی صورت نه میگیرد . بیگانه شدن روز افزون با خویش که محصول آن پدیده ء بنام " خود بدی " یعنی بد آمدن انسان از تمامی آنچه که با وی تعلق داشته است و به قول انسان شناسان معروف معاصر بروز چنین احساس یعنی بروز پدیده ای بنام « خود بدی » مایه نفرت و بیزاری میگردد  و انسان نسبت به آنچه که با وی منسوب است اظهار  تنفروانزجار  میکند . بیگانه پرستی بویژه آنگاه که انتساب به آن مایه کسب امتیازات و متاع دنیوی میگردد از مهمترین ویژه گی های دوره انتقال بشمار می آید.
 
عوارض پیوند سنت در درخت مافیائی مدرنیته !
بدون تردید ؤرود بی رویه و درعین حال مافیائی بازار آزاد که با تعبیر، مصلحت  و قرئت هرکشور شامل در ائتلاف جهانی علیه تروریزم بین المللی وارد جامعه ما گردید ه است عوارض و رسوبات  طبیعی یک  تب شدید و لرزانی را در کالبد جامعه کهن وبا فرهنگ غنی مگر زخم خورده در جامعه  افغانستان ایجاد کرده است وآثار اینگونه دردهای مزمن راحتی درمناسبات و تعامل بلند پایه ترین ارکان تشکیلاتی که در پوشش « دولت منتخب» مردم افغانستان  عمل میکند با توده های فقیر جامعه افغانی به مشاهده میرسند . نمایان ترین ودرعین حال رسواترین نمونه این تب لرزه آنگاه زبان زد خاص و عام شد که نیویارک تایمز یکی از روزنامه های معتبر ایالات متحده امریکا از قول یکتن از همراهان سفر رسمی آقای کرزی به جمهوری اسلامی ایران  گزارش داد که آقای فداحسین ملکی سفیر ایران در کابل  که آقای کرزی را در آن سفر همراهی میکرد مبالغ هنگفتی از اسکناس های یورو را که در دو بکس جابجاگردیده بود تسلیم آقای عمر داؤد زی رئیس دفتر آقای کرزی کرد و قتی این گزارش منتشر شد ، شخص آقای کرزی مجبور به اعتراف گردید  و در پاسخ یکی از روزنامه نگاران گفت که این گزارش حقیقت دارد و این پول به امر و هدایت وی از جمهوری اسلامی ایران برای انجام امور دفتری مقام ریا ست جمهوری بصورت منظم مگر با تفاؤت مقدار آن که فرق میکند از کشور همسایه ما جمهوری اسلامی ایران اخذ میگردد !! آقای حامد کرزی برای عام جلوه دادن این رویه گفت که این تنها ایران نیست  که با ما کمک های نقدی میکنند بلکه برخی کشورهای دیگر اسلامی و عربی نیز با ما این نوع  کمک های پولی  را مینمایند . زیرا ما برای مصارف و هزینه های فوق العاده و بدون حساب نیازبه چنین کمک ها داریم ! آقای حامد کرزی در راستای چنین اعتراف تلخ براین واقیعت افتزاح آمیز انگشت گذاشت و گفت که حین حکومت مؤقت نیزحین نخستین سفرم به امارات متحده عربی ، جلالتمآب مرحوم شیخ آل النهیان مبلغ یکنیم ملیون دالر پول نقد را غرض چنین مصارف و هزینه ها به من تسلیم داد و تمامی آن مبلغ را در دافغانستان بانک ذخیره  نموده ودر صورت ضرورت از آن به مصرف میرساند یم ! گزارشها ی مؤثقی وجود دارد که اینگونه مبالغی درچهارچوب تشکیلاتی ادا ره امورریاست جمهوری افغانستان به شیوه عنعنوی و«بدون حساب وکتاب » وبه سبک زعمای قبائیل که هرکسی  را مستحق بینند برایش مواجب حواله می کنند به مصرف میرسند . جالب آنجاست که برعلاوه هزینه ساختن این مقدار پول درراه تطمیع  مفتخواران ومتملقان زرپرست که بازمانده های نوع سیستم اشرافی ، عنعنوی وسنتی در افغانستان محسوب میشوند برخی از پروژه های فرهنگی و مطبوعاتی را نیز بنام " مطبوعات آزاد و مستقل ! " ایجاد نموده است . اما آنچه که  میخواهم به شما بگوئیم این نیست که چگونه آقای کرزی ویارانش  در کسوت نگهبانان جامعه  وتاریخ کشورما مغائر با قوانینی عمل میکنند که خود در راه انتقال آن عرق ریزی های شبانه روزی را متحمل شده اند و پیشقراؤلان و وارثان اصلی این سیستم مافیائی اقتصادِ به ظاهرآزاد بحساب می آیند ؟! بلکه  عموم روشنفکران اصیل و اصلاح طلبان راستین این میهن را مخاطب قرار میدهم و پارادُکس اساسی و بنیادیی که « میان سنت و مدرنیته مافیائی ! » بصورت واضیح به مشاهده میرسد به اطلاع فرد، فری ازآنها برسانم ! زیرا یکی از حساسترین مسائل و بلکه حیاتی ترین مسأ له ای که امروز باید برای مامطرح باشد ولی متأسفانه تا اکنون  مطرح نشده است ، همین مسأله ای هست که با معجزات و کرامات دروغین برخی ازهمین درجه داران شبه روشنفکری و کار شناسان مجهول و مجعول مافیائی  راه چندین دهه پیشرفت و ترقی را بصورت مصنوعی به یکشب طی کنند  .!
بطور خلاصه تضاد میان « سنت » و « مدرنیته » در جامعه ما بصورت آشکار و غیر قابل انکار به مشاهده میرسد و به یقین که ریشه های عمیقی دارد . زیرا در کشور ما با انتقال مصنوعی و یکشبه « پول و بورژوازیی مافیائی » به نمائنده گی از« کارتل های نفتی و فابریکه های اسلحه سازی» وغیره شرکت های بزگ صنعتی جهان  رهبری جامعه سنتی افغانی را در دست میگیرند وبه جای پایگاه ها ی اجتماعی  پیشین یعنی  سیستم ملوک الطوائفی قدیم و مناسبات پدرسالارا نه و اریستوکراتیک درجامعه گروه های شبه سیاسی واحزاب تازه با انگیزه های دیگری  بصورت مستعجل  بدون آنکه یک اجندا وبرنامه  مدون عمل را برای حل نیاز مندی های سیاسی و اقتصادی بویژه برای دوره انتقال به نمایش بگذارند بربستر جامعه عقب مانده و خسته ازجنگ و خشونت  افغانی به منصه ظهور رسیدند  ،  جای تعجب وتأمل آنجا ست که دراین پروژه مسخ ارزشها و جاده یکطرفه تاریخ جامعه ما مطبوعات به عنوان قوی ترین سلاح تبلیغاتی و مهمترین راه نفوذ و دسیسه تبدیل گشتند وقافله  دموکراسی کاذب مافیائی به کمک همین روزنامه ها ومطبوعات مافیائی  ،  تلویزیون های بیست و چهار ساعته و برپائی صد ها همائیش و کنگره فنی و تخصصی همچنان سائر پایه های از جامعه مدنی تا اکنون و با سپری شدن نزدیک به یک دهه تمام نه تنها به سرمنزل مقصود نرسیده است بلکه با سپری شدن هر روز و هر ساعتی بر درد ها و دشواری های مردم فقیر افغانستان افزوده میشود . زیرا هنگامی که غریزه ثروت خواهی و زر اندوزی برتفکر و اندیشه فائق آمد دموکراسی نیز لباس عوض میکند و بصورت  ابزار ویران کننده ای در می آید و اقتصاد پولی و نظم مطلق مافیائی در سرتاسر جامعه حاکم میگردد . تاریخ گذشته جامعه ما همچون کهن مردی  داستان ترقی وپیشرفت تدریجی  جامعه افغانی   بویژه زمانی را که  پیشرفت و تکامل جامعه افغانی بصورت طبیعی بسوی  آئنده  درحرکت بود به نسل امروزی ما حکایت میکند ، حکایت میکند که چگونه در گذشته  و در زمان  نه چندان دور  درمعاملات  تجاری کشورافغانستان  امتعه و تولیدات برخی از کشورهای مطرح کنونی بنام اجناس دست دوم و DC خوانده میشدند و همچنان در حوزه تعلیم و تربیه نیز  محصلان بسیاری از کشورهای همسایه برای فراگیریی علوم در پوهنتون کابل حضور داشتند و با فراغت و گرفتن دیپلوم وقتی به کشور های خویش بازمی گشتند برحضورخود درپوهنتونهای افغانستان مباهات میکردند و با خود میبالیدند .اما سه دهه جنگ و ویرانی و بسیاری از عوامل دیگری سبب شدند تا نه تنها  بنیاد ها وزیر بنا های اساسی جامعه ما منهدم گردند بلکه دربسیاری زمینه ها بویژه درحوزه فرهنگ ، اقتصاد، صنعت وآموزش عمومی و بسیاری ساحات دیگری دلالان وتاجرانی که تولیدات دست دوم یا DC  کشورهای شان را دربازارهای افغانستان به فروش میرساندند امروز و پس از گذشت چندین دهه جنگ وویرانی مشغول دفن و بخاک سپاریی نعش عظمت های تاریخی و تمدنی گذشته پربار این کشور و این جامعه اند . خلاصه اینکه پارادُکسی که  میان تمامی عناصر و عوامل « پیش فرهنگی تاریخی  » به شمول نگاه امیدوارانه توده های مردم که  بصورت پدر سالارانه نسبت به زمامداران جامعه داشته است با سرازیر شدن  ناگهانی سیستم  بازار آزاد که به شیوه مافیائی وبدون رسیدن به رشد طبیعی جامعه به مرحله مدرنیته  و تنها  با نگاه  های منافع مادی کشور های شامل د ر ائتلاف ضد تروریزم  بوجود آمده است به یکی از بزرگترین و پیچیده ترین مسائل جامعه و مردم ما مبدل شده است . چنین است روح اصلی بحران در جامعه مجروح و زخم دیده ما ! در نتیجه میتوان گفت که به قول شاعربزرگ  زبان پشتو « منزل د ټولو یو دې خو سفر جدا ، جدا » شبکه ای که بنام دولت فخیمه و منتخب  افغانستان وظائف  و کار های خانگی شانرا اجرأ میکند درست در مقابل خود صفی و گروهی با نام جعلی « اپوزسیون » اعم از مسلح و یاهم غیر مسلح  را نظاره میکنند که این هردو جریان با نداشتن تفکر و اندیشه مستقل بازسازی و پیشرفت مادی بویژه معنوی در جامعه افغانستان بر بستر نظام  مافیائی سرمایه و ثروت به بازی مشغول اند  . و به یک جهت و یکطرف در حرکت اند وبس .
امروز ،
این شکست وپیروزی بکامتان خوش باد
هرچه می خندید ،
هرچه میزنید ، می بندید
هرچه می برید ، می بازید ؛
خوش بکامتان اما ؛
نعش این عزیز ما را هم بخاک بسپارید
« اخوان ثالث شاعر نامدار زبان فارسی »
 
یار زنده صحبت باقی
11سپتمبر 2011
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.