آرشیف

2016-4-12

احمد سعیدی

منافع ملی یا سخن برای فریب دیگران

خوشبختانه فرصتی که برایم دست داده در موارد گوناگون مقالات مختلف نوشته ام اما در کشور ما افغانستان اکثر اوقات هم صادق و هم خائن بدبختانه در  زمان و مکان های جداگانه حرف واکنشی شان منافع ملی است  سرانجام تصمیم گرفتم مسئله ای را که دغدغه همگانی و لقلقه زبانی اکثریت است انتخاب کنم و در مورد ان چیزی بنویسم ، مسئله منافع ملی» و اینکه فهم درست این واژه چه بازتابی در اندیشه و کنش های مردم این سرزمین برجای خواهد گذاشت و جایگاه آن در حال و آینده در کجاست به تفسیر و تفصیل در زمان دیگری نیاز دارد.
 میدانم این تحقیق و این برسی و تعریف مشخص از منافع ملی و یک کار  پژوهشی وسیع همه جانبه ضرورت دارد که در این مقاله مجال تحلیل و تجزیه همه جانبه آنرا ندارم . شما میدانید
بحث منافع ملی در عین حال که رایج ترین است مهجورترین هم هست و باید آن را به شاخصی عمده در ارزیابی اشخاص و برنامه ها و عملکردها تبدیل کرد. نه به آنچه که زبان می آورد از هیچ کس پوشیده نیست که
امروز در جامعه عقب ماند ما شکاف های مختلف فعال اند. شکاف هایی که در دوره نضج اصلاحات کمی التیام گرفته اند اما در حال حاضر یا غیر فعال یا کم فعال اند با روی کار آمدن حکومت وحدت ملی یا حکومت که بعضی ها آنرا محصول عرق ریزی های  جان کری وزیر خارجه امریکا میدانند .
انواع شکاف های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی به اوج خود رسیده که  عبارتند از:
شکاف فقیر و غنی، یا شکاف طبقاتی که نگاهی به وضعیت کنونی و زندگی مردم و آمارهای رسمی، ما را از توضیح آن بی نیاز می کند.
شکاف دموکراسی خواهی و تمامیت خواهی زمامداران
شکاف شهروندی و رعیت مداری
شکاف متن و حاشیه در شهر ها و دهات
شکاف های نسلی ناشی از تغییر ساختار جمعیتی و سنی
شکاف سکولار و مومن که به سبب فضای مجازی و اینترنت بسیار دامن زده می شود.
شکاف های جنسی و جنسیتی. (فاصله دو جنس مخالف و بالارفتن سن ازدواج بخاطر مصارف هنگفت پولی خشونت جنسی، تجاوز به عنف و کودک آزاری و خود ارضایی می انجامد که خبرهای آن هر روز در مطبوعات افغانستان دیده و شنیده  می شود. شکاف های شغلی هم در سهم زنان در مدیریت و اقتصاد و اشتغال و اموزش و تفکیک های جنسیتی قابل مشاهده است به طوری که اگر تا دیروز بحث تفکیک محصلین دختر و پسر در فهم آموزش  مطرح بود امروز تفاوت های دیگری مطرح است که نه علمی است و نه منطقی  در بین گروپ ها و باور های مذهبی بخصوص مخالفین دولت افغانستان
شکاف های اعم از اقلیت های مذهبی و فرقه ها به نحوی که تعداد این باور ها و عقاید به ده ها گروه میرسد که یکی دیگری را  تکفیری اسلام حقیقی و اسلام غیر حقیقی غیره و غیره قلم داد میکنند .
شکاف های زبانی و قومی، که در جوامع ناهمگون افغانستان زمینه بروز شان زیاد تر است تا جای رسیده که پایبندی به منافع ملی را ضعیف ساخته قومیت مداری را با قوت و نیرومند ساخته در گذشته نیز مشکلات قومی و زبانی دامنگیر ما بوده اما در حکومت موجود با گذشت هر روز  قومیت مداری قوت می گیرد و عده ای، قومیت را در برابر ملیت قرار می دهند در حالی که منافع ملی یعنی برابری فرصت ها و امکانات و منافع همه اقوام نه یک گروه و قوم.
هر کدام از آنها موضوع بحث های آسیب شناسانه و کارشناسی هستند. این شکاف ها یا ساختاری یا طبیعی یا تصادفی یا تاریخی هستند. نیروهای مخالف منافع ملی و فرصت طلبان و قدرت طلبان و قدرت های خارجی در درون این شکاف ها یا گسل های اجتماعی پناه می گیرند. دستگاه هایی در این نظام وجود دارند که میگویند ما صادقانه با این شکاف ها مبارزه می کنیم در حالی که خودشان پدیدآورنده این شکاف ها و این بد بختی ها  هستند من نمی گویم که تنها و تنها افغانستان با این مشکلات روبروست
البته برخی از این شکاف ها در کشورهای دیگر هم وجود دارند بعضی شکاف ها مانند شکاف نژادی هم خاص بعضی جوامع است و در جوامعی مانند ما مطرح نیستند. بعضی شکاف ها خاص نظام های دموکراتیک و برخی خاص نظام های غیر دموکراتیک هستند. اما در جوامع دموکراتیک با الگوهای مدیریت علمی غیر فعال یا بی ضرر می شوند.
یکی از گسل ها نیز شکاف «منافع ملی، منافع بین المللی» و «شکاف منافع ملی و بیگانه گزینی» است که اولی جنبه بیرونی و دومی جنبه درونی دارد. اولی یعنی روشی که موجب شده جامعه جهانی در ظاهر امر صداقت و همکاری و در باطن علیه منافع ملی افغانستان قرار گیرند و از همه درد آور تر که منافع خود را در مقابل پایمال کردن منافع ملی افغانستان قرار دهند دوم به باور من با گذشت یک سال و هفت ماه از عمر حکومت وحدت ملی می بینیم که به دلیل فروریختن پاره ای ارزش ها بخصوص مواد قانون اساسی که وثیقه ملی گفته می شود اگر تا دیروز دفاع از اتکای به قدرت های خارجی قبیح بود امروز گویی قبح آن بعد از سخنان جان کری در کنفرانس مطبوعات مشترک با رئیس جمهور  ریخته است زمامداران که نا عاقبت اندیشانه و  آشکارا به دفاع از دخالت قدرت های خارجی برای تغییر وضعیت کشور می پردازند. البته این مسئله دور از انتظار ما  نبوده است و با وجود ناخشنودی ام از آنچه که وزیر خارجه امریکا در مورد سرنوشت افغانستان فتوا داده است همه و همه را عدم بلوغ سیاسی زمامداران کشور دانسته و آنرا از  شکاف های جدی، نهفته و خطرناک جامعه افغانی و رهبران شان میدانم.
باور به منافع ملی ثمرات مستقیمی در نوع کنش ما خواهد داشت و ربطی به جناح بندی ها ندارد. وقتی مفهوم منافع ملی از باور ما غایب باشد چه پوزیسیون و اپوزیسیون آن در نهایت به یکجا خواهند رسید و با وجود تضادهای شان اما از حیث نتیجه ای که برای جامعه دارند تفاوت زیادی نخواهند داشت. برای مثال وقتی عده ای با تفکر و مدیریت غلط و رانت خوارانه تولید ملی را به سقوط می کشانند نبود امنیت و بیکاری را به اوجش می رسانند و کسانی هم پیدا می شوند که می گویند ما خیلی کار کرده ایم این بدبختی ها میراث زمامداران حکومت گذشته است نه ما آقا زاده گان باید برای همچو آدم ها گفت شما  در نهایت بیش از انکه به منافع ملی بیندیشد به منافع شخصی اندیشیده اید. این سیاست ورزی  که در حال حاضر در کشور ما
بر مبنای قوم گرایی حزب گرایی  لجاجت و مسلک گرایی وجود دارد در دراز مدت بر منافع ملی پیامدها و ثمرات متفاوتی برجای خواهد گذاشت. در سیاست ورزی حزب گرایانه، منافع حزبی در سیاست ورزی قوم گرایی در سیاست ورزی زبان گرایی قوم گرایی و تنظیم گرایی  اصل قرار می گیرد. نه نه منافع ملی در سیاست ورزی مبتنی بر لجبازی، های فریبنده و غرض های شخصی از همه چیز  عمده می شوند و البته همه اینها خود را در لفافه ای از توجیهات مصلحت آمیز یا حتی منافع ملی در حال حاضر پوشانیده اند از سوی دیگر. سیاست ورزی های قومی و زبانی در کشور ما با گذشت هر روز  اساسا تفکر منافع ملی را تضعیف ساخته می رود این قوم پرستی و زبان پرستی بجای رسیده که هنوز از زبان و مرام بسیاری از سیاستمداران ما بخاطر منافع شخصی شان بیرون داده می شود  اما در سخنرانی ها از الف تا یا این اشخاص از منافع ملی حرف می زنند در حالیکه
منافع ملی را اکثر اوقات کم ارزش تر از منافع قومی و زبانی قلم داد میکند رهبران حکومت باید بدانند منافع ملی به مفهوم ناسیونالیسم و اصالت خون و خاک قوم و زبان نیست منافع ملی یعنی منافع و حقوق تک تک شهروندان به عنوان انسان های ذیحق. بحث منافع ملی از منظر حقوق بشر که دیدگاه ترجیحی من است این اهمیت را دارد که ارتباط مستقیم با خشونت دارد. هم در چارچوب تئوری محرومیت- پرخاشگری و هم در چارچوب برگشت ناپذیر کردن دیگر شکاف ها که می تواند سرنوشت خوفناکی مانند کشور لیبیا و سوریه و حتی تجزیه یک کشور متحد را که نام آن افغانستان است منحیث زخم خونین رقم بزند. در کشور ما  اگر اعتقاد به منافع ملی در دو طرف یعنی مخالف و موافق وجود میداشت حتما کار به اینجا نمی رسید که به میدان جنگ نیابتی قدرت ها بخصوص پاکستان تبدیل شود و اینهمه خشونت و خونریزی را شاهد باشیم و خیلی زودتر از اینها به توافقی برای اصلاحات در سرنوشت کشور بخصوص اصلاحات انتخاباتی که سرچمشه درد ها و رنج های مردم افغانستان شمرده می شود می رسیدیم اکثر کشور ها اگر درد و رنج دامنگیر شان بوده رهبران خردمند و مردمان با درک داشتند و کشور شانرا از بدبختی ها بطرف سعادت رهبری کردند اما بدبختانه در حال حاضر نیروهای عرصه سیاسی و مدنی در کمین هم نشسته اند و دائم مترصد فرصت هایی برای زمین زدن یک دیگر در تلاش اند. در افغانستان به باور من وضعیت بجای رسیده  تمام نیروی این منابع محدود صرف برای از بین بردن و  خنثی کردن همدیگر مصروف اند و جامعه هر روز فقیر تر و بدبختی ها دمنگیر تر می شوند نیروهای عظیمی که از طرف حکومت وحدت ملی  و جامعه صرف و صرف برای خنثی کردن همدیگر در تلاش اند روز های که باید بخاطر انکشاف و توسعه به شام برسند بیهوده به هدر می روند از دیدگاه حقوق بشری، منافع ملی حاصل جمع منافع فرد فرد شهروندان است. از این منظر نقض حقوق هر شهروندی، حتی یک شهروند، یعنی یکی از خشت های منافع ملی را از میان بردن. توسعه در هر جامعه ای کاملا با میزان التزام به منافع ملی همبستگی دارد. امروزه رعایت دموکراسی و حقوق بشر مهم ترین راه تامین و تضمین منافع ملی است و هر اقدامی به زیان دموکراسی و حقوق بشر اقدامی ضد ملی و مغایر با منافع ملی هم هست. باور به منافع ملی بازدارنده هر نوع خشونت و جنگ افروزی است بسیار خشنود و خوشحال میشوم که در کشور عزیز ما افغانستان بلاخره با همه خون ریزی ها کشتن ها و بستن ها  .
تمام گروه ها با همه تنوع و تشتتی که دارند بتوانند حول محور منافع ملی همگرایی یافته و کشور را از پرتگاهی این همه بد بختی ها برهانند. و منافع ملی را بر منافع قومی ، زبانی سمتی ترجیح دهند .

فــــردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهبر که عمل بر مجاز کرد.