آرشیف

2014-12-28

یحیی دبیر

مـيـــــهـــنـــــــــم !

كى راميزبانى،آنانى راكه كرد ويرانت
بيك نه،به صدوهزارهابار راكت بارانت

خاك وسنگ وكوه تورا پاره،پاره نمودند
ربودندهست و نيست و كردند حيرانت

عجب روزگارى، نه شرم و شرمسارى
چه ها برتو نكردند اين اولاد شيطانت

اينان كه بهرمقام سالهاجوروجفاميكنند
جزقتل وقتال نه شرم زمردم وزخداميكنند

زاول تا به اخير دل دشمن شاد كردند
خانه وزنده گى مردم خود، بربادكردند

ريختندخونهابسيار،زادند بس فتنه ها
سالهابالاى ملت ظلم و استبداد كردند

كنون ملك موردتجاوز، ناامن هركنارش
هنوزمدعى اندكه ملك وملت آزاد كردند

اينانكه بهرمقام سالها جورو جفاميكنند
جزقتل وقتال نه شرم زمردم وزخداميكند

كنون كه برسرچوكى وقدرت جنگ است
پى بربادى دامن هريك پرازسنگ است

حب وطن نيست در دل جزحيله و تزوير
همچوكسان درين ملك لكه ى ننگ است

زنده گى و حيات همه گان درگرو اينان
خلقى حيران ،سردرگم مات ومنگ است

اينان كه بهرمقام سالها جوروجفاميكنند
جزقتل وقتال نه شرم زمردم وزخداميكنن

 

دبير٢٠١٤ هالند