آرشیف

2015-1-22

دکتر بیژن باران

مـنــاجــــــــــات

 

من با کمر تو در میان کردم دست./ پنداشتم ش که در میان چیزی هست. – حافظ

دخترا وصل تو خواهم/ كه تو با حال و صفايي.
نروم جز به ره تو/ عشق من را تو وفايي.

با كلام و گرمي خود/ ذهن و جسمم را غذايي
بدون برگ قضايي/ توي اين عصر كذايي..

عهد ما آتش و باران/ دو دگر خاك و هوايي.
تو زمين و آسمانها/ ديهيم عشق را لوايي.

هوسهاي تو ملوسند/ چون هديه و صلايي
سرخ آتش شقايق / توي مرزهاي ولايي.

تو مريدي و مرادي/ تو رفيق و آشنايي.
نظرت بلند ابر ست-/ با مروت و غنايي.

دگمه تلفن همراه/ تو به انگشت بسايي.
با صداي نرم مهتاب/ توي ذهنم چه رسايي.

همه شب پرناز و عشوه/ با طراوت و عطايي
عطر مهتاب، بوته ي ياس/ در ظهورت بي خطايي.

دخترا دست به دستت/ كه تو آرام و بلايي.
در كلام، مهر و نازست-/ بر كمر باشد جلايي.

پس شيدايي هجرت / رام و رامش بودايي
توي حمام، بي ردايي / تو چه با ناز و ادايي.

سر سفره ي حضورت / برسم من به نوايي.
بعد از اين همه فراقت / نبود دور سوايي.

تو شليلي، تو هلويي/ تو همه دردم شفايي
شب و روزم پر زتو بُد/ که تو بی جور وجفايي.

گشنگي – بوي محبت / تنور داغ نانوايي
مزه و عطر حلوايي / آمالم را شنوايي.

هم ستاره، هم شهابي / نباشد بحث و دعوايي.
حضورت صدا و سودا / تن و جانم را ماوايي.

سينه ت قفس 2 قمری/ پر کمانه، انحنايی.
با زبان بدوی وحش/ پوست بر پوستم مانايی.

از 3 كافت، كام، اول/ آن 2 ديگر شور غايي.
بر لبت عناب و پسته/ وآن خمار قليايي.

گل پُر پَر ظرافت / لب من بر باقالايي.
موز و ليمو، عطر نافه/ روي قالي ناقلايي!

ببرم سوي تو دستي،/ زير گوشت با نوايي
گويمت اي نازنينم!/ كه تو من را روايي.

در پسين، دريا كناريم/ روي آب، موج طلايي.
بوسه بر لب تر تو/ با نياز، راز و لالايي.

در هوای آسمانی-/ ماکيان دريايی
خنده های پريانی/ در افق کهربايی.

دست من بر کمر تو/ تپش قلب، صدايي.
سر تو بر شانه ی من/ سايه هامان بی جدايی.

ميرويم دلداده، دلبر/ سوي خانه و سرايي.
وعده ي ديدار آتي/ تا دوباره پيشم آيي.

080304