آرشیف

2016-10-27

امان معاشر

مــــــرد تــــاریــــــخ

میهن در آتش بیداد، وستم ، فساد و.. می سوزد و لاشه ی هموطنان ،زیر چکمه ی طالبان داعشی و دیگر گروپ های بنیاد گرا که حامیان بی‌چون و چرایشان در مناسب بلند دولتی کار و در گرفتاری دزدان ، قاتلان، چپاول گران تعلل می‌ورزند و چون خود شان درین تجارتهای  سد آور شریک و دهان جوال را گرفته اند.
در چنین نظمی کار برای وطن پرستان انسانهای با درک و احساس سخت دشوار و پرا از فراز و نشیب است.
ستر جنرال عبدالرشید دوستم یکی از قهرمانان عصر ما دست آستین بالا می‌کند و در صف مبارزه و پیکار قرار می گیردو به رغم چوکی پرستان در میان مردم می‌رود ، از مردم فراه میگیرد و در خدمت مردم ایستاده می شود.
استقبال مردم ازین شخصیت والا در همه جا چشم گیر است و به جز چشمان نابینا عظمت این مرد مبارز را احساس می‌کنند و انرا مصطفی کمال( اتا ترک) زمان ما می بینند.
زمانیکه صفحه ی زندگی دیگر گون شد و تاریخ ورق دیگر خورد افغانستان عرصه چور و چپول قرار گرفت ،بی نظمی و خونریزی و خودسری در همه جا و همه زمینه‌ها مسلط گردید.ولی عرصه حاکمیت این مرد نامی از آرامش کامل برخوردار بود.به کس اجازه نداد طرف دارایی شخصی و دولتی چشم بدوزد. و به چور و چپاول مبادرت نماید .
 ساحه ی حاکمیت آن از نظم اداری ورفاه عمومی برخوردار بود، درب دانشگاه و مکاتب برای محصلان اعم از دختر و پسر باز بود که مرکز کابل از نعمت آموزش و تعلیم و تربیه بی بهره دیده میشدآنچه در خور تذکار و یاد آوری میدانم که از وحشت و ترس روشنفکران، استادان، داکتران، و جنرالان از کابل فرار و در پلخمری ،مراز، شبرغان و در ساحه ی حاکمیت این مرد استوار رحل اقامت گستردند و حتی محصلان از دانشگاه کابل به صفحات شمال کشور روی آوردند .
روشنفکران کارمندان و افراد با دانش و وطندوستی را که از زیر چنگال دیوان آدمخور گریخته نتوانستند، دار و مدار شان را گرفتند و خود شانرا از زندگی به ورطه نابودی بردند.
و مثالهای فراوانی درین زمینه وجود دارد که زمان آن‌ها را روی صفحه ی تاریخ می‌کشد و برملا می سازد.
این جنرال با عظمت نمی‌گوید که من داکتر یا انجینیر ام بلکه میگوید در بخش مبارزه علیه دشمنان وطن دوکتور و علیه آن‌ها می رزمم و با ستون پنجم تصفیه و حساب می نمایم.بدین منظور به شمال کشور رفت و در نابودی وحشت افگنان دزدان و قطاع الطریقان تصمیم جدی گرفته است .
دسایس درون و بیرون میهن شمال کشور را دارد که به طالب و داعش می سپارند و از سرحد بدخشان تا کندوز، مزار ،شبرغان و…. پای کثیف طالب دراز شده است.
جنرالدوستم در مورد تصمیم گرفته است تا شمال را از لوث این مزدوران پاک و زمینه ی زندگی آرام را برای مردم فراهم اورند.
طالب چرک را از شبرغان و غورماچ میمنه جاروب کرد
و تصمیم بعدی آن جاهای آشوب زده ی کشور است. پیروزی های چشم گیر آن روشن و بر ملاست
 مردمان خسته از جنگ نزد آن می ایند و خود را با سلاح دست داشته شان تسلیم و در خدمت میهن قرار می‌گیرند و زندگی عادی خود را از سر گرفته اند.
جنرال سترگعبدالرشید دوستم درخور قدر و احترام است و بای انرا درین راه مقدس یاری نمود و هر کدام ما کوچکترین همکاری با وشان را دریغ نداریم و با دشمن مشترک بجنگیم از دولت مردان بزرگ می‌خواهیم. گامهای استوار در راه وطن بردارند و از ملیت پرستی ، قوم گرای وزبان را معیار برتری دانستن دست بردارند که اسباب  درز و پراگنده گی را ببار می آورد و اعتماد مردم را خدشه دار می کند.
 اگر مردم تحصیل یافته ما در امر ریشه‌کن کردن  اندیشه ی فاشیستی اقدام می نمودند،این  پدیده ی شوم از سالها پیش جایش را به انسانیت و خوشبختیی و دوستی میدادنتها این مامول انجام نشد که خود روشنفکران و تحصیل کردگان ریشه‌های این درخت تلخ را ابیاری کردند و هنوز هم احساس شرم نمی نمایند.
ملیتهای با هم برادر کشور با هم بجوشید و چون صخره در برابر نا ملایمات ایستادگی نمایید.
زندباد مردم
امان معاشر