X

آرشیف

معبر خشونت و گذارجامعه از سنت به مدرنیته !

رابطه دین و دولتِ شبه دینی وشبه دموکراتیک در جامعه افغانی !

 

پیوسته به گذشته قسمت هفتم و آخیر :

وقتی قسمت های از این نوشتاررا برشته تحریردرمی آوردم شلیک باران موشکهای کشور «دوست » پاکسـتان وبه قول جلالتمآب کرزی«که پاکستان وایران دوکشوربرادروازکشورهای جان جانی ما اند» به اینسوی خاک افغانستان با شدت ادامه داشت . بلا درنگ حکایت طنز آمیزی که از رابطه یک شخص با حمال را حکایت میکند به ذهنم خطور کرد و آن حکایت چنین است :
شخصي به حمال (جوالی ) گفت؛ اين صندوق را براي من تا طبقه پنجم بيار، حمال پرسيد چقدرمزُد می دهی ؟ شخص جواب داد؛ هيچ ! حمال صندوق سنگين را به دوش كشيد و به مقصد رساند و بعد گفت؛ حالا مزدم را بده! شخص پرسيد كدام مزد؟ من كه گفتم هيچ نمي دهم ! وحمال گفت؛ همان «هيچ» را بده! وقتی صاحب صندوق ديد که حمال خيلي از هم رفته است در پاسخ به سوال حمال گفت! لطف کرده آن فرش را كنار بزن! و ببین که در زيرآن چیست ؟ حمال جواب داد؛ «هيچ» ! صاحب صندوق بلا درنگ گفت؛ همان هيچ را بردار و برو، اما مواظب باش ولخرجي نكني؟!

 

مرتبه ای تصمیم گرفتم که مبحثی را که آغازیده ام نیمه تمام رها کنم و داستان مسخره آمیز سیاست های ماکیاؤلیستی شرکت های نفتی بین المللی را که ازیازده سال بدینسو به کمک ویاریی مستقیم خارجی های افغان تبارو تشنه گان قدرت، شهرت و ثروت در تشکیلات مافیائی که بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » آغازیده اند باز کنم ، مگرعجالتأ به این دلیل که مبحث کنونی ما نیز حاوی برخی اشاراتی به این مسأله خواهد بود این مبحث را مطابق اجندای که قبلأ خدمت شما خواننده گان ارجمند تقدیم داشته ام ادامه داده وبه دیگر درد های مزمن جامعه افغانی در یک فرصت دیگری خواهیم پرداخت .درباره تیوریزه سازیی و مبانی خشونت درپرتو جامعه شنا سی علمی وفقه تاریخی و همچنان متون فقه پویا ومعاصربارها ازاین قلم خوانده اید اما باید توجه داشته باشیم که دربافتهای مختلف معنای اصلی خشونت یک مقوله بسیط ، ساده ،غیرتاریخی وانتزاعی نیست.ممکن است رفتارهای گوناگون در یک شرائط خاص تاریخی و جغرافیاوی خشونت تلقی شود اما همین رفتارها درجغرافیای دیگر و شرائط دیگرتاریخی خشونت تلقی نشود . نه میتوان از این حقیقت چشم پوشی کرد که یازده سال قبل وقتی مأموریت جنرال محمود احمد رئیس پرقدرت ترین اداره در پاکستان یعنی سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI در زمینه مذاکره با گروه طالبان مبنی بر تحویل دهی اسامه بن لادن بزرگترین متهم به برنامه ریزیی عملیات یازدهم سپتمبر به ناکامی انجامید زیرا در ملاقاتی که بتاریخ سیزدهم سپتمبرسال ۲۰۰۱ میان آقای آرمیتاژ Richard Lee Armitage معاون وزارت امورخارجه امریکا و جنرال محمود احمد رئیس سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان در پشت درهای بسته صورت گرفت از آقای ژنرال احمد خواسته شد تا پیام امریکا را به گوش ملاعمر رهبر گروه طالبان برساند و جنرال احمد نیز با گرفتن دستور از پرویز مشرف غرض رساندن این پیام و بیان استراتیژیی پاکستان نزد ملاعمر رفت و از وی خواست که برای استرداد بن لادن شرائطی وضع کند زیرا آقای آرمیتاژ Richard Lee Armitage طی ملاقاتی که با جنرال احمد واضیح ساخته بود که در صورت عدم تحویل دهی اُسامه بن لادن به ایالات متحده امریکا جنگ برای سقوط رژیم طالبان از گُزینه های اولیه برای امریکا باقی میماند ، وقتی طالبان به اشاره سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI از تحویل اسامه بن لادن اِبا ورزیدند جنگ برای سقوط رژیم طالبان آغاز شد و آن رژیم به بسیار زودی و نهایت آسانی منهدم گردید،هرچند مرحوم استاد برهان الدین ربانی که بصورت موروثی خود رارئیس مشروع دولت اسلامی افغانستان میدانیست و پس از سقوط رژیم طالبان وارد کاخ ریاست جمهوری گردید ، اما به بسیار زودی در نتیجه فیصله کنفرانسی که در بن پایتخت کشور آلمان انعقاد یافته بود مطابق به فیصله های آن کنفرانس تاریخی قدرت را به جلالتمآب حامد کرزی که بحیث رئیس اداره مؤقت افغانستان گماشته شده بو واگذارکرد . مبالغه نخواهد بود که اگر گفته شود پس از آنکه اداره مؤقت افغانستان در انجام وظائفی که باید در طول مدت شش ماه به انجام میرساند شکست خورد و موفق نگردید تا آن وظائف را به انجام برساند ، شکست آرزوهای یک کشور رو به انکشاف با فرهنگ غنی و باستانی نیز کلید خورد و در نتیجه بنیاد های انکشاف و ترقی اجتماعی و فرهنگی نیز واژگون گردیدند.

رابطه دین و دولتِ شبه دینی وشبه دموکراتیک در جامعه افغانی ! 
چنانچه قبلأ تذکر داد یم یکی از ویژه گی ها ی امضأ ناشده در معاهده معروف موسوم به قرارداد تاریخی " بن" ترسیم خطوط اساسی ورسیدن تدریجی به جامعهء پیشرفته ، مترقی و انکشاف یافته افغانستان جنگ زده بود که از جانب عُقلا ی شامل در کنفرانس " بن " بصورت تدریجی و گام به گام در نظرگرفته شده بود، معیوب ترین ودرعین حال اثرگذارترین فاکتوری که ازلحاظ علم جامعه شناختی و فقه پویا و « اجتهادی » مذهبی باید درزمیــنه رشد تاریخی و تدریجی جامعه جنگ زده افغان در نظر گرفته شود این است که درگرماگرم مبارزه علیه تروریزم و بازارمکاره ء دموکراسی خواهی در افغانستان عده ای از صاحبان ثروت و قدرت که برای حصول ثروت جامه مذهب وجهاد بر تن کرده بودند بصورت مستعجل ویکشبه شعار « دموکراسی خواهی و حقوق بشر » را سر دادند و با انهدام نخستین پایه های ازنظام استبدادیی طالبان و القاعده در افغانستان یکشبه مدافعان آزادی ، دموکراسی و حقوق بشر گشتند ! جالب و شگفت انگیز است که درمرحله ء انتقال جامعه از سنت به مدرنیته یکی از مهمترین حوزه‌های مطالعات مربوط به دموکراسی در افغانستان را عملکردهای زمامداران چپِ سکولار و راستِ مذهبی بویژه حین حاکمیت آنها بر جامعه افغانی شکل می‌داد که با دریغ وتأ سف پرونده هردوجریان سیاسی این حرکت ها بویژه حین حاکمیت آنها بر قلمروی از افغانستان درامر آزادی ، زمینه سازی برای حاکمیت مردم و احترام به حقوق بشرخون آلود و غم انگیز به نظر میرسد . باید اذعان کرد که در مبحث و عرصه دولت بحث دیگری نیز وجود دارد و آن ، این است که به هرمیزانی که جامعه تکامل مــی یابــد ، حتی الامکــان تمامــی میکانـــیزم های تابع سازیـی جامعه بایـــد از تشـــکیــلات اجبــارآمــیز که بصورت مستقیم و بصورت فزیکی و سخـــت افزاری تابع کردن تکیــه مــیکند ، بســوی نظم عمومــی و مدنی در جامعه تغییر پیداکند وبه همین دلیل است که برخی از مامداران گذشته در جامعه افغانی را نه تنها فاقد اعتــبار لازم برای نهادینه ساختن دموکراسی و مؤلفه های از حقوق بشروبرای حمل و انتقال جامعه ازاجبار بسوی آزادی و مردم سالاری نه میدانند بلکه به سبب کج اندیشی ها ی فراوان وانجام جنایات زنجیره ای مستمری که بر مُهــر مذهب ، لبرال دموکراسی ویاهم نشان مارکسـیســم تازه اهلی شده در طول و عرض تاریخ جامعه افغانی،حقانیت مذهب را به عنوان راه حل عقلانی دینا میــک وفطری،همچنان لبرال دموکراسی به حیث تلاش انسان برای آزادی ودموکراسی ومبانی تیوریک مارکسیسیم اهلی شده به مثابه دکتورین نجات طبقه کارگررا درنزدتمامی دانشمندان علم سیاست واجتماع زیرسوال بردند ، وقتی دیدند که بنام ایجاد وتأسیس یک جامعه بدون طبقات و با شعار خانه ، نان و زمین به قول زنده یاد دکتر نجیب الله آخرین رئیس جمهوری که در سلسله زمامداران کودتایی خونین هفتم ثور در افغانستان به قدرت رسده بود بجای خانه قبرستان ، بجائی لباس کفن و به عوض نان ، خاک فراهم آوردیم(۱) ، همچنان گروه های مسلح وبزرگی از مجاهدین که بزرگترین کتله ای از مخالفین رژیم کودتائی را تشکیل میدادند ودین مقدس اسلام را راه حل تمامی بدبختی ها ی موجود درافغانستان و جهان میشمردند آنگاهی که پس از مقدمات و معاملات پشت پرده سیاسی و اتخاذ تصامیم کشور های منطقه و اکثر کشورهای حامی مجاهدین درجهان وارد شهر تاریخی کابل شدند ، برمال و نوامیس مردم بنام دین وشریعت غرای محمدی (ص) تجاؤز شرعی !! نمودند ، داستان حضور لبرال های دموکرات و روشنفکران فرانکفورتی که بنام دموکراسی و حقوق بشر قباله ای ارزشها ی تمدنی ،فرهنگی و تاریخی سرزمین افغانستان را با فتوای شرعی !! اکثریتی از سران مجاهدین وموافقت نیروهای چپ دیروزی با گرفتن امتیازات فراوانی از شبکه های مافیائی استخباراتی که درقلمرو افغانستان حضور نظامی و اقتصادی دارند به صورت مساویانه و به تناسب سهم هر کشور در جنگ علیه تروریزم اعطأ نمودند و چنانچه میبینیم هنوز هم برسرفروش این میراث تاریخی و فرهنگی مردم افغانستان با فورمول معروف « نصفُ لی ونصفُلَک» چانه زنی میکنند !! مگر اکنون که بیشترین سهم در قدرت مافیائی رژیم کابل را گروههای دارند که مبارزه با کفار و جهاد علیه کمونیزم در دهه هشتاد را مطمئن ترین و در عین حال معتبر ترین وثیقه برای حضورو مشارکت در قدرت کاذب مافیائی میدانند ، مخاطبان اصلی این مقاله به حساب مــی آیند .

 

دوکلیمه حرف با مافیای مذهبی در افغانستان ! :
فضای سیاسی و مافیائی کشور افغانستان چون از دیر بدینسو بویژه پس از انعقاد کنفرانس تاریخی بن جولانگه آرائی استبداد دینی است که در بسته بندی مفشن " دموکراسی " ، "حقوق بشر " و آزادی بیان در کار القای ضد انسانی ترین دیدگاه ها به جامعه افغانی عرضه میـــشود . جالب آنجا و آنگاه است که نسل جوان ما نیز در شرائط حاکم بر افغانستان با مروجان این دیگاه استبدادی مواجه است که فقدان متفکران نواندیش اسلامی تفکر استبدادی مذهبی را در ذهنیت نسل جوان و معاصر جامعه افغانی به مثابه نمونه بارز ی از اسلام ناب محمدی می دانند ! ، جبهه گیری ها ی این جریان شامل در قدرت بویژه آنچه را که بصورت عملی در حوزه دموکراسی و حقوق بشر انجام میدهند ملامال از اشرافیت ، پول پرستی و اعراض دنیا وی است و از سوی دیگر رشد گرائیشهای سکولار که با پیشرفت زندگی نوین هرلحظه و هر لمحه ای با تکامل جامعه و تسلط انسان بر هستی و طبیعت پدیده های نوی درپیرامون زندگی بشرایجاد می کنند ، و مواجهه صاحبان این گرائیش ها با اصحاب استبداد دینی و متحجرین مذهبی نیز موجب شده تا صحنه ء چالش با اقتدارگرائی «یکدوقطبی ناگزیر » میان تحجر دینی با « سکولاریزم و لائیسیزم »جلوه کند . سوال اساسی ای که وجود دارد این است که آیا میتوان با فقه سنتی و تاریخی که بیشتر به مقتضای شرائط عمومی جوامع سنتی گذشته که در مقاطع گوناگون تاریخی و جغرافیاو ی حیات بشر برای پیشبرد زندگی بسیط اجتماعی در گذشته تاریخی مرعی الاجرا بود ، مشکلات ، دشواریها و نیازمندی های انسان معاصر را پاسخ گفت ؟ واضیح است که انسان امروزی نیازهای دیگری دارد و هیچگاه نه میتواند با مراجعه با اکثریتی ازاین دست معادلات و فورمول های فقهی و سنتی گذشته نیازها ودرد های امروزی اش را تکافو ودرمان کند .! یکی از مسائل بنیادیی که سبب میشود انسان امروزی را درعین حالیکه با عقل جدید زندگی میکند اما عملأ خودرادر چهارچوبهای قرون گذشته محبوس ساخته ، نگاه طبقاتی و مغالطه آمیز به تاریخ ، انسان وهستی است که تمامی معادلات و مناسبت وی با هستی وطبیعت را تحت تأثیردرآورده ونه میتواند برمبنای عقلانیت و آگاهی برموتورخرد ِانسانی راه دشوارتاریخ ومدنیت را « از خدا تا خدا » (۲) بپیماید . یکی از پیچیده گی ها و مغالطه های اصلی و فلسفی ای که در گفتمان حاکم و سنگواره ای وجود دارد این است این گفتمان نه فقط در اجتهاد به مبانی معرفت شناسی و اصول قائل نیست بلکه محض با پذیرش ریاکارانه و با انگیزه ء قدرت مادی واعراض دنیاوی به رسمان قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان به صورت مسخره آمیزی گِره خورده است یعنی قبل از اینکه برای نهادینه سازیی احترام به حقوق بشر وسائر لوازم ضروری برای بر پائی جامعه مدنی کار های بزرگ فرهنگی و سیاسی درجامعه جنگ زده افغان صورت گیرد یک شبه لشکری از شوالیه های مذهبی به نمائندگی از خداوند (ج) و مردم وارد معامله شدند و بصورت عاجل شعار دموکراسی !!، حقوق بشر!! و احترام به مقام زن !! را سر دادند .این درحالی است که بلند رتبه ترین مقامات مافیای در جامعه افغانی هنوز با پذیرش مفراداتی که در منشور سازمان ملل متحد گنجانیده شده بویژه در زمینه حقوق بشر منجمله حقوق زن فاصله ای زیادی دارند ، و با حفظ این وضعیت تار وتاریک سیاسی و اجتماعی به مسؤلان حوزه حقوق بشر از سوی بنیاد های معتبر جهانی جوائز ومدالهای با چنین وزن و سنگینی اعطأ میــگردد . (۳) البته هیچکسی ندانیست که اعطای چنین جوائز به پاس کدامین خدمات در زمینه حقوق بشربه برخی از چهره های مافیائی و " سیأ"سی اعطأ میگردد ؟

 

۱: از سخنان زنده یاد دکتر نجیب الله آخرین رئیس جمهور رژیم کودتائی هفتم ثور سال ۱۳۵۷ هجری شمسی در یکی از گردهم آئی های حزبی

۲ : اشاره به آیه ء ۱۵۶ سوره البقره " انا لله و انا الیه راجعون "

۳ : اشاره به اعطای جایزه ء نوبل الترناتیف است که از سوی یک بنیاد واقع در سویدن به خانم سیما ثمر داده شد

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.