آرشیف

2015-4-10

احمد محمود امپراطور

مشاعره فــــی البدیه
 

درود به دوستان و علاقه مندان شعر و ادب پارسی دری
در لیل 17 بر 18 حمل ماه 1394 هجری خورشیدی
بعد از نشر غزل:
 
در جهان نام سروری داریم – عطر گلی های عنبری داریم )

مانند همیشه این غزل نیز طرف توجه شاعران و هوادارانم قرار گرفت  که شاعر والاگهر محترم محمد نعیم جوهر آغاز گر این مشاعره شدن و دوستان دیگر نیز در لابلا این مکاتبه زیبا سهم گرفتن.
توجه شما فرهیختگان را معطوف میدارم.

 

غزل که عقل وهوش دل را باخود میبرد
دل دردمند را شفا
وبخواب رفته گان دربار رابیدار
وحاجت مندان راپرستاری ونوازش میده….
مبارکت باد امپراطور عزیز….

غمخوار( محمودا )دراین عالم
مثل فردوسی عشقری داریم

جوهر

شاعر والاگهر، ادیب اندیشمند و بیدلی جناب محترم محمد نعیم جوهر صاحب..!
شما در نهایت منا با الفاظ ناب تان نوازش و تحسین نمودیده اید که من از واژه واژه اش تشکر و امتنان می نمایم.

——————————————

به دکان ادب ز مهر و کرم
همچو جوهر مشتری داریم

امپراطور

کاملا حقیقت را در قالب شعر بیان کردید.تحسین و تمجید شایسته شما باد..
امپراطور گرامی شاعر جوان و مستعد کشور ، فخر افغان و زبان فارسی بر تو میبالم .موفق و موید باشید.

سلطانه رکین

بانوی خردمند و حکیم، نقاش چهره دست مُلک بهزادی محترمه سلطانه رکین درود های من نثار شما باد…….
از نوازش بی شایبه و لطف عمیم تان مشکور و مرهونم.
بهروز و برقرار باشید.

امپراطور

از ذره نوازی امپراطور دلها متشکرم

همچو جوهر بقصر محمودم
ناله ای زار انوری داریم

جوهر

خواهش می کنم اکه جان شما بزرگوارید.

بایدش صاف و ساده کرد بیان
شعر ِ نغز و قلندری داریم

امپراطور

سلامت باشی محمود جان

زین سبب محمودا بیاد رخت
یک دو مهمان آذری داریم

جوهر

طبعت نشه خرام باد اکه جان……

نان جو سفره را نکرده بوی
بدن بـــــــــادی بلــدری داریم

امپراطور

شاد باد محمود دلها شاد باد………..

بسکه دل را ربوده ای از ما
بدرت شوق نوکری داریم

جوهر

اکه جانم بهار محبتت همیشه سبز و خرم باد

جوهرا می کنی گنهکارم
نکند فکـــر کافری داریم

امپراطور

تا به دام افگنم ترا محمود
روز وشب بنده پروری داریم

جوهر

اکه جانم بسلامت باشد….
ما نخوردیم دونر و پیــــــــزا
فکر خود سوی لاغری داریم

امپراطور

بهر اعدام جوهرت محمود
حکم وفرمان دفتری داریم

جوهر

خدانکند جانت در پناه خداوند باشد..

گفته ها را عمل نباشد هیچ
ما ملایان منبـــــــــری داریم

امپراطور

طبعت رسا وخنده به لب بینمت همیش

ما دراین ساغر شکسته دل
می از جام کوثری داریم

جوهر

زنده و سلامت باشی شاعر توانا سرزمینم.

گر بیایی به کابل جانان
توت خشکِ مظفری داریم

امپراطور
 

دونر وپیزا ها فدای سرت سلطانــــــم

مثل محمود به دونــــر وپیزا
ماکجا همچو مشتری داریم

جوهر

نشد یاری که باب دل باشد
دور خود پیر دختری داریم

امپراطور

ملت ما ست همیشه آواره
ما که ملک سکندرى داریم

حنیفه بهنام

سپاس بانو بهنام.!

کابینه رفته در خواب خرگوش
یکی دو تا تقــــــــــرری داریم

امپراطور

غم مخورمحمودا دراین عالم
منتظر خیلی ها پری داریم

جوهر

به شرط که امپراطور ما خود راتکان بدهد

هههههه شوخی بود جدی نگیرید لطفاً…..

من و جوهر به شعرِ ساده و سهل
همه جا شور ِ محشـــــــری داریم

امپراطور

ملت ما را. سرورى. نه بود
مشت رهزن و خود سرى داریم

حنیفه بهنام

بانو بهنام حضور و طبع تان گلستان باد ولی با معذرت که 

در این گونه مشاعره ها باید قافیه ها به گونه ای باشد که تکرار نشود.

قافیه تنگی می کند بانو
ما که ابیات سنگری داریم

امپراطور

عاقلان را به زیر پای کنیم
جاهلان را به سر پری داریم
خاک را دست بدست بفروشیم
جوش بازار ومشتری داریم

 غزنوی

جناب محترم مصطفی احمدی غزنوی از ابیات سبز و پر محتوای شما ممنونم

در جمع این حکومت امروز
خیلی احمق و ابتری داریم

امپراطور

با چنین حالتی مدار عجب
دلبران را چو دلبری داریم

غزنوی

گرچه تکرار شد به قافیه ها
غزنوی نیک اختری داریم

امپراطور

به قد وقامتت بیا محمود
سه دریشی جنجری داریم

جوهر

بسلامت باشی اکه جان

من و جوهر در این مشاعره ها
واژه گانی مُسخری داریم

امپراطور

شب طوی تو محمودا بخدا
نغمه وسازی لوگری داریم

جوهر

سپاس اکه جانم

شب طویم نکش چنین زحمت
بخت و اقبال بد بری داریم

امپراطور

نه مرید و نه  پیر و ایشانم
نه دعویی پیمبری داریم

امپراطور

برق مان رفته گاز گشته حرام
از بری پخت و پز چری داریم

امپراطور

تار جولا زده به صنعت مان
کوت و شلوار لاهوری داریم

امپراطور

دوستان عزیز فکر کنم برق های اروپا رفت..؟

رفته میراث ما همه بر باد
بهری ویرانی  مختری داریم

امپراطور

داکتر و شیخ و مولوی زیاد است
کمترین چیز مستری داریم

امپراطور

روز شب مان به انتظار گذشت
تقویم سال و جنتری داریم

امپراطور
شهردار است در پی رشوت
نه مغازه نه بیکری داریم

امپراطور
چرم ِ آهو نماند در کشور 
موزه و بوتِ رابری داریم

امپراطور

ختم مشاعره