آرشیف
مسعود: استاد ربانی بچی خوده گور کنه…
عثمان نجیب
۹۰ در صدِ اینان مسلمانی که نه داشتند، انسانیت هم نه دارند.
هر فراری دزدِ جمهوری در آمریکا چند عراده موتر ۸۰ هزار دالری و زنده گی های شاهانه دارد، ولی مردم ما گرسنه و بی چاره.
پنج نفر پوز پیچ با مسعود چی برنامه داشتند؟
حاصل جنایت خلیلزاد و کرزی و غنی و عبدالله و سرگارسون های شان از اقوام دگر فروپاشاندن همه زندهگی در افغانستان بود. گویی اینان قومی از یاجوج و ماجوج بودند و به سرزمینی ریختند که افغانستانش مینامند. همه با نکتایی و دبدبهی غربی، همه با کف و کالر زیبنده و فریبا، همه با ظاهر های آدم مانند. ولی در باطن همه اگر نه، ولی .۹ در صد آنان شیاطین و پدر ها و مادر های شیاطینی که شیطان اصلی هم به شاگردی در درجهی صدم شان نه میرسید. همه عالمان دینفروش، همه دینداران بیدین، همه وطنفروشان بیوطن، همه وطنداران وطنفروش، همه مجاهدان بی جهاد، همه سوداگران وجدان های شان، همه تکنوکرات های نا آشنا به الفبای سیاست، همه بی پروا ازداشتن وجدان و همه انسان نما های نا انسان. اینان تا آنجا در خیانت و دنائت غرق بودند که هیچ یکی شان از هیچ تباری غیر از پستی و رذالت چیزی نه داشتند و تبار را وسیله قرار دادند. امروز ملت را در فقر و ناتوانی و اسارت دست تروریزم رها کردند و فرار را برقراری دفاع از ناموس خود و طن ترجیح دادند. رختخواب فامیلی های ۹۰ در صد شان در دست تروریست های پاکستانی و حقانی است. حمام هایی که روزی نوامیس شان در آن ها شستورُفت تن های شان را داشتند، همه در دست دجال های آی اس آی. با این تفاوت که به دلیل حکومت پشتون تباری یک دست طالبانی جنوبی و جنوب غربی و پاکستانی و مشرقی و خیبری از جنایات و قصر های ارکان پشتون تبار کسی چیزی نشر نه میکند. ورنه دزدان درجهدار در ردیف اول از پشتونهاست. برج های کابل را ببینید، تاور های بی سروپا را ببینید، مکان های اهورایی رهبران پشتون از سیکولار تا مجاهد و متحدش ببینید، ولایات پشتون نشین و قصر سفید در ننگرهار را ببینید، کسی از آن سخن به زبان نه میآورد، قصرهای میلیون دالری های شیرپور، وزیراکبرخان، دامنهی تپهی وزیراکبرخان خان، عینو مینهی کندهار، قصرهای ولایت خوست و کندهار و ارزگان و لغمان ووو… را ببینید، همه از پشتون، بانک های فعال و حمایت شدهی پشتون ها را ببینید، سرمایه های زاخیلوال و فاروق وردک و کرزی و غنی و برادران شان و مسلمیار جاسوس آی اس آی و دزد سنا را ببینید و صدها همچو مثال از خیانت پشتون های صاحب قدرت را در سراسر کشور ببینید، کسی از آن سخن نه میگوید. ولی از هزاره و ازبیک و تاجیک را بر میشمارند. ولی خوب شان میکنند. چون اینان همان هایی اند و بودندکه غیرت و مناعت و عزت خود را یا به وزارت، یا سفارت، یا سنا، یا ولسیجرگهی پشتون ها، یا دست دوم و سوم بودن پشت درگاه هر پشتون صاحب قدرت و در برخی حالات بی سواد و جانی مثل ملا لیونۍ را افتخار می دانستند.
دوستی برایم داستان خریداری برخی از نو رفته های دزد به آمریکا را کرد. گفت مارکیت بزرگی برای افغانستانی در واشنگتن ساخته شده، مطابق برنامهی هر سال رفتیم برای خرید مواد هفت میوه. وی که بیشتر از سی سال را در آمریکا سپری کرده و تنها زندهگی روز گذران دارد، گفت به چیز های عجیبی از نو آمده ها یا همان نو کیسه ها، هر کدام شان با موتر های ۶۰ تا ۸۰ هزار دلاری، هر کدام شان با خرید های غیر قابل باورِ میوهی خشک وطنی که گویی همه محله های چارسوی خود را هفت میوه میدهند، کراچی ها لبالب از میوه هایی که مپرس. پرداخت های چنان بی باکانهی دلار و یا کارت بانکی که حیرت بانی. به خصوص که برخی های شان هم خودنمایی یا به قول عام مردم ما همان پوکگری هم میکردند و از غرور کاذب زمین و آسمان را نه میشناختند. ولی نه میگفتند که با این ثروت های حرام آورده از خزانهی ملت گرسنهی افغانستان چهگونه با وجدان راحت مصرف دارند و دلار را با شاخی باد میکنند. پسا شنیدن این داستان با خودم گفتم، این رفیق من یک یک موتر را دیده است، حالا کسانی خانه های اینان را در آمریکا ببینند، حتمی هر فرزند شان هفتاد تا هشتاد هزار دلار موتر خریده اند، خانه های شان هم از چند میلیون هم بالاتر باشد و به صورت قطع مصارف روزانهی هر کدام شان هم میتواند پنجاه فامیل در افغانستان را برای یک ماه بسنده باشد. پس اینان نه مسلمان اند و نه انسان. به خاطر آوردم که در دور اول حکومت مجاهدین باری مسعود قهرمان ملی به یک کسی گفته بود، از خیانت بسیاری ها چنان خسته ام که اگر موضوع وطن نباشد، یک گوشهیی میروم تا کسی رنگ مرا نه بیند و من رنگ این خاینان پولگیر را. سرانجام به نصیحت های او نه شده اند، اطلاع حاصل کرده بود که پاکستان تصمیم داشت به کمک جهان حکمتیار را در قدرت برساند. مسعود میرود به فرقهی دوم جبلالسراج، در حالی که استاد ربانی به ریاست جمهوری ابقا است. یکی دو روز کسی را نه میبیند، دو روز بعد به فرمانده غند هلیکوپتر هدایت میدهد تا شخصاً با یک پرواز برود و چند نفر پوز پیچیده را از کاریزمیر بردارد و به جبلالسراج ببرد، نشانی هم آن بود که با ظاهر شدن هلیکوپتر در فضای کاریز میر، آن پنج نفر پوز پیچ دستمالی را به سوی خلبان تکان میدهد. فرمانده هلیکوپتر میرود و پس از دیدن رمز آن پنج نفر را به جبلالسراج میبرد و آنان با مسعود جلسهی خاص دایر کرده و مسعود پس از ختم دوباره هدایت میدهد تا مهمانان پوز پیچ را به محل اولی انتقال دهند. فرمانده آن زمان غند هلیکوپتر بعد ها شخصاً به من «نگارنده» همهی آن جریان را قصه کرد. وقتی پرسیدم نتیجه چی شد؟ گفت آمر صایب به مه گفت که دو روز باد ««بعد»» از کابل عقب نشینی میکنیم. فرمانده غند ادامه داد وقتی دلیل عقب نشینی را از آمر صاحب پرسیده، قهرمان ملی در جوابش گفته که قانونی و فهیم خان و بسمالله خان از یک جایی پول فراوان گرفته اند و کسی هم در فکر اصلاح کردن خود نیست، دشمن در کمین است حکمتیار حتمی توسط پاکستان در رأس قدرت میایه و بهتر همی اس که عقب نشینی کنیم. فرمانده ادامه داد که مسعود برایش گفت. وقتی خبر شده که همهگی کار های شان ره رها کرده، سنگر ها را رها کرده و خانه سازی دارند و شبانه هم ده ها موتر در داخل ارگ میروند و شب نشینی ها دارند، مَدگل خان را که رانندهی آمر صاحب بوده دنبال فهیم خان میفرستد. چون ناوقت شب بوده، فهیم خان با چیلک ها پایان شده و از مَدگل خان پرسیده چه گپ است؟ گفته آمر صایب خاستی تان، وقتی فهیم خان را خواست که آنگاه رئیس عمومی امنیت ملی بوده و با قول سوگندی داده تا راست را بگوید که پول را چرا و از کی گرفته اند. فهیم خان اول اظهار بیخبری کرد. وقتی مسعود برایش گفته که اگر تو نگویی مه خودم برت میگم، سپس فهیم خان گفت که استاد ربانی این پول ها را برای شان داده بود و مسعود گفته، استاد ربانی بچی خوده گور کنه…چرا ای پول ها ره گرفتن، دلیلی را نه شنیده. از این روایت معلوم میشود که پول بسیار اثرگذاری ها داشته در تصامیم. این امر نشان میدهد که استاد ربانی به نوعی نیات همسویی با طالبان را داشته و بهتر داشته تا به جای گرفتن قدرت توسط حکمتیار همین طالبان قدرت را بگیرند. شاید استاد ربانی سقوط را حتمی میدانست. قهرمان ملی که ناکارهگی های فرماندهانش را دانسته بود و با درک وضعیت و هم برای جلوگیری بیشتر از وقوع حوادثی که قرار بوده اتفاق بیافتند، عقب نشینی برنامه ریزی شده عملی کرده بود تا به روایتی که فرمانده آن زمان غند هلیکوپتر برای من « نگارنده » همه چیز را از سر شروع کند و درس عبرتی هم بدهد به آنانی که اهمیتی به مسایل ملی نه میدادند.
پ.ن: نام فرمانده محترم به دلایل امنیتی گرفته نه شده. شاید اگر اینگزارش را استاد مَدگل دریافت کنند، ابراز دیدگاهی داشته باشند. نگارنده تنها روای آنچه است که شنیده.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور