آرشیف

2015-2-3

ابراهیمی غرجستانی

مردی که بــــه خاطر «تحریف» « تقدیر» شد

این روزها گپ و سخن های زیادی از تحریف تاریخ و قلب واقعیتهای جامعه افغانستان است آن هم توسط پوهاندهای چوپانی که با نشر چرندنامه ای به نام اطلس اتنوگرافی اقوام افغانستان – غیرپشتونها – !! بیش از هرچیزی آبروی خودشان را بردند و حماقت خویش را به نمایش گذاشتند. 
اما این جماعت جاهل هرچه بر طبل نفاق و تفرقه بکوبند جای گله ای نیست چون ذهن و ضمیر فرزندان «تورابورا» با همین مفاهیم ماءنوسند لذا در عمل نیز کارشان انتحار و انفجار و ترور انسانها و تخریب پل و پلچک ، سرک و مکتب ، کلینیک و شفاخانه و حمله بر فرهنگ و سنت، عقاید و باورها و مفاخرملی و به سخره گرفتن دین و مذهب می باشد. 
اما آنچه اسفبار است و جای پرسش دارد اینست که چرا تاریخ کشور توسط بزرگان و اساتید بلند آوازه افغانستانی تحریف می شود؟ کسانی که با گذشته سراسر تراژدی این مملکت آشنایی دارند و طعم تلخ آن را چشیده اند؟ چندیپیش فیلم جشنواره « قندپارسی» را دیدم که اواخرسال گذشته درتهران برگزار شد در این همایش از دکتر محمد سرور مولایی بخاطر تصحیح جلد چهارم کتاب سراج التواریخ تقدیر به عمل آمده است. ظاهراً دکتر مولایی مقدمه ای بر این کتاب نوشته و در آنجا از حذف بخش زیادی از این کتاب سخن گفته چنانکه وقتی شاعر دردمند و متعهد جناب سید ابوطالب مظفری این مقدمه را می خواند شعر زیبای بر او الهام می شود. استاد مظفری این شعر را در همان همایش می خواند. در توصیف این شعرمن چیزی نمی گویم شما خود بخوانید و بیندیشید. نکته قابل توجه و چیزی که باعث شد این چند سطر را بنگارم اینست که پس از پایان شعرهای ابوطالب که از جگر پرسوز و دل دردمندش سرچشمه گرفته بود، دکتر مولایی چنین میگوید: 
« من اگر میدونستم آقای مظفری! که تو این کارو با من می کنی که سراسر گریه کنم اشک منو در بیاری آن دویست، سه صد صفحه ای دیگر را حذف نمی کردم. نمیتونستم بقیه را تنظیم کنم آنقدر وحشتناکه بارها قلم از دستم گذاشتم کنار، پاشدم، راه رفتم، چه بنویسم؟ چه بلای بر سر این مملکت آمده؟ چه جفای کرده اند؟ چرا چقدر صد سال سکوت بوده در باب این. ماکجا بودیم؟ الان باز همینه من روم به جووناست….» .
ملاحظه می گردد که دکتر مولایی در اینجا تصریح کرده که 300 صفحه از کتاب سراج را حذف کرده به این دلیل که از بس فاجعه عمیق و وحشتناک بوده لذا ایشان نتوانسته بقیه را تنظیم کند و در حین تنظیم کتاب، قلم را گذاشته کنار و فقط راه رفته! من هرچه در این باره اندیشیدم این توجیه به نظرم موجه نیامد لذا این عمل را نادیده گرفتن دغدغه ها و دردهای موءلف میدانم چون بزرگترین هنر فیض محمد کاتب در اینست که با تبحر و توانمندی ویژه اش توانست واقعیت های حاکم بر زمانش را در تاریخ ثبت کند تا نسل فردا که تاریخ تحریف شده ودیکته شده ی دربار را بخوانند مبادا پدران شان را به خاطر عصیان علیه جلاد خون آشامی چون عبدالرحمن محکوم نمایند. تنها با خواندن آثار ارزشمند کاتب است که ما با مظلومیت قربانیان جنایات عبدالرحمان و سفاکی و ستمگری او آشنایی تفصیلی پیدا می کنیم. بنا بر این تقطیع و مثله نمون آثار او و فقط چاپ نمودن مواردی که ما خوش خودمان بیاید امانت داری ما را زیر سئوال می برد و حتی ممکن است همین اثر مثله شده به مرور زمان جایگزین کتاب اصلی شود اینجاست که به نظرم این کار بیشتر رنگ و بوی «تحریف» می گیردتا «تصحیح» !
البته سالها پیش محمد آصف فکرت هروی نیز بر همین راه رفته و اثر ارزشمند محمد یوسف ریاضی هروی را به همین شکل تصحیح/ تحریف نمود. یوسف ریاضی یکی از پشتونهای با سواد شیعه در هرات بوده و در دوران عبدالرحمن می زیسته است. همزمان با اوج گیری بیدادگریهای عبدالرحمن علیه اقوام افغانستان مخصوصاً شیعه ها و هزاره ها، حکومت نسبت به آقای ریاضی بدبین می شود و او ناچار راه هجرت در پیش می گیرد. ریاضی هروی اثر مهمی دارد بنام " کلیات ریاضی" که یک جلد آن بنام "عین الوقایع" حاوی اطلاعات ناب و مفصلی درباره هزاره جات و تجاوزات عبدالرحمن به این مناطق است . تا آنجا که من میدانم چاپهای نخستین این کتاب با همین خصوصیات در اختیار مرحوم نایل، محمد عیسی غرجستانی،استاد یزدانی و بصیر احمددولت آبادی بوده و این بزرگواران از آن بهره برده اند اما بعدها این کتاب توسط آصف فکرت تجدید چاپ شد و بخش زیادی از وقایع هزاره جات و جنگها و جنایات عبدالرحمن حذف گردید از جمله داستان شهادت دسته جمعی چهل دختران ارزگان که ریاضی خود در وصف آنها شعر گفته اما آصف فکرت در نسخه تصحیح شده اش بدون هیچ توضیحی حذف نموده. متاسفانه فعلا در کتابخانه ها فقط همین چاپ اخیر موجود است.
به امید روزی که سراج التواریخ و عین الوقایع دور از دسترس این استادان به صورت تصحیح ناشده چاپ گردد.