آرشیف

2015-1-8

رحمت الله روند

مثنوی ســرایی و مثنوی معنوی مـولانـا جـلال الدین محمد بلخی

خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هچش الا هوس قمار دیگر

تا جایی که تحقیقات و پژوهش های ادبی نشان داده است وبسیاری از پژوهندگان به این باور اند ،قالب شعری مثنوی آنگونه که قصیده و غزل و رباعی در برخورد با زبان و فرهنگ عربی پدید آمده اند،از محصولات فرهنگ عرب واختراعات اعراب نیست.این قالب شعری را گویندگان زبان فارسی با درنظرداشت پیشینه شعر هجایی پیش از اسلام خود بنیاد نهاده اند و به سوی باروری و تکاملش کشانیده اند.
در اینگونه شعر شاعر آزادی بیشتری دارد واز دیدگاه محور عمودی شعر دچار تنگنا ومحدودیت نمیگردد.به سخن دیگر شاعر مثنوی سرای میتواند در این قالب مفاهیم و مضامین اخلاقی،عرفانی،حماسی و حکمی و عشقی را به آسانی بگنجاند و مانند شاعران قصیده سرا و غزل گوی دچار چوکات لفظ و قافیه نگردد.
بسیاری ازشاهکارهای شعری سرزمین ما در قالب مثنوی های دل انگیز پرداخته آمده وبدینسان میتوان نخستین سراینده این نوع ادبی ابو عبدالله رودکی را دانست،البته بدون آنکه سیمای درخشان اورادرقصیده،غزل وقطعه نادیده بگیریم.اوبامنظوم کردن کتاب ارزنده کلیله ودمنه که درقالب مثنوی سروده شده نخستین گام هارا دراین راه برداشته است که با دریغ و درد از آن اثر ارزنده فقط چند بیت پراگنده در تذکره های شعرا باقی مانده است.نمونه های ازآن را دراین جا ذکر میکنیم:
شب زمستان بود کپیی سرد یافت کرمک شبتاب ناگاهی شتافت
کپیان آتش همی پنداشتند پشته هیزم بدو برداشتند
‌ * * *
همچنان کبتی که دارد انگبین چون بماند داستان من بدین
کبت ناگه بوی نیلوفر بیافت خوشش آمدسوی نیلوفرشتافت
تا چو شد در آب نیلوفر نهان او به زیر آب ماند از ناگهان
* * *
اندرآن شهریکه موش آهن خورد باز پرد در هوا کودک ‌برد
رودکی آفریده دیگری در قالب مثنوی بنام سندبادنامه نوشته است که بیتی از آن چنین است:
بهشت آیین سرایی را بپرداخت ز هر گونه در آن تمثال ها ساخت
* * *
هیچ شادی نیست اندراین جهان بر تر از دیدا ر روی دوستان
هیچ تلخی نیست بردل تلخ تر از فراق دوستان پر هنر

« آفرین نامه» نیز کتابی بوده است از ابو شکور بلخی در قالب مثنوی که متاسفانه از آن کتاب پر ارزش نیز فقط بیت های پراگنده و محدود در دست است.در واقع ابو شکور بلخی درسرایش این شیوه شعر قدرت ،مهارت و چیرگی چشمگیری داشته وآفرین نامه او دشواریها و نا همواریهای زبان رودکی را ندارد ،به نمونه از سروده یی او توجه کنیم:
خرد،چون ندانی ،بیاموزدت چون پژمرده گردی بر افروزدت 
خردبی میانجی وبی رهنمای بداند که هست این جهان راخدای
خردبهترازچشم وبینایی است نه بینایی افزون ز دانایی است
کندنیکی‌افزون چوافزون شود و از آهو و بد پاک بیرون شود
گشتاسبنامه دقیقی بلخی که فردوسی کار سرایش شاهنامه خودرا بر بنیاد هزار بیت ازسروده های اوگذاشت،نیز درقالب مثنوی پرداخته شده است.پس شاعران آغازین زبان فارسی و یا به عباره  دیگر طلایه داران شعر پارسی ،شاعران دوره های بعد نیز به مثنوی سرایی گرایش واشتیاق فراوان داشتند. شاهنامه فردوسی یکی از شاهکارهای حماسی سرزمین مانیز در قالب مثنوی سروده شده است.نام نظامی و فخرالدین اسعد گرگانی با مثنوی سرایی گره خورده .ویس و رامین وخسرو و چشیرین ازآثار عاشقانه ای بی بدیلی است که مضمون آن را سرایشگرانش درشکل مثنوی آفریده اند.
در دوره ها و سده های پسین هم شاعران پارسی سرای از گرایش به مثنوی باز نه ایستاده اند.
ناصر خسرو و خاقانی باآنکه شاعران قصیده سرای اند مثنوی هایی بنام های روشنایی نامه وتحفت  العراقین دارند که از شهرت واعتبارفراوان ادبی برخودار اند.واما آنچه درخور یادآوری است آنکه:
مضمون مثنوی در روند تاریخ ادبیات یکسان باقی نمانده است.سرایندگان این شیوه ادبی بادرنظرداشت ضرورت ها ونیازمندی های جامعه خویش مضامین گونه گونی رادر این قالب ریخته اند.زمانی این شکل شعر بار مسایل اندرزی و حکمی را بدوش کشیده وگاهی بازتاب دهنده لطیف ترین احساسات عاشقانه بوده است،زمانی حماسه های ملی و میهنی وتاریخی را بازتاب داده،گاهی آیینه ای بوده است که درآن تصوف و عرفان انعکاس یافته است و علت این همه تنوع و گونه گونی مضمون مثنوی را هم در شکل آن میتوان جستجو کرد،شکل پرگنجایش و انعطاف پذیر آن.
سنایی غزنوی وشیخ فریدالدین عطار نشاپوری با سرایش اثر های حدیقت الحقیقه و منطق الطیر،الهی نامه و مصیبت نامه در قالب مثنوی از عرفان و تصوف زمان خود سیمای درخشانی تصویر کرده اند.واما در سده هفتم است که مثنوی با نام مولانا جلاالدین محمد بلخی گرهی به
جاودانگی ابدیت می خورد.
مولانا جلاالدین محمد بلخی که به مولوی،ملای روم،مولانای رومی ،خداوندگار بلخ نیز شهرت دارد یکی از قله های ادبیات عرفان و فرهنگ جامعه ما بوده میراث عظیمی از نظم و نثر بیادگار گذاشته است.تراویده های پرارزش فکری او دربر گیرنده اندیشه های عرفانی مولانا است که به نثر  پارسی آمیخته با عربی پرداخته آمده است،اگر از مقولات عربی دراین نگاشته ها در گذریم،نثرفارسی این آثار از اعتبار وارزش فراوان ادبی برخردار بوده و یکی از نمونه های نثر عالی سده هفتم به شمار میرود.اندیشه های مولانا که بر بنیاد تصوف پویا استواراست درآثار نثری و شعری او بازتاب یافته اند.
مولانا تا پیش ازبرخورد با شمس تبریزی مرد منبری و واعظ بود وبا شعر و سرود و ترانه و  رقص وسماع میانه ای نداشت امادیدار شمس در او شور دیگر پدید آورد وارا سر قافله شوریدگان جهان ساخت.مولانا پس از ملاقات با عارف وارسته شمس تبریزی درس و بحث و وعظ رابه یک سو نهاد وبه آفرینش و سرایش و سماع روی آورد.مولانا جلاالدین از دنباله روان اندیشه عطاروسنایی و عارف بزرگ و صوفی وارسته است،دیوان کبیر یا غزلیات شمس مجموعه ای از سروده های سوزناک وگدازنده مولانا است که درفاصله های غیبت شمس تبریزی سروده شده اند.
دراین کتاب مولانا در عوالمی از شوریدگی ،ذوق و موسیقی به سر می برد.غزل های این دیوان مایه گرفته از آتش درون مولانا است. بسیاری ازغزل های این اثراز شاهکار های غزل وی به حساب می آیند و نظیره های آنرا نمی توان پدید آورد.دراین غزل ها مولانا شاعر لفظ پرداز و قافیه اندیش نیست.او به دنبال شعر نمیرود ،این شعر است که به سراغ او می آید و او خود گفته که « درهشیاری و بیداری» این شعر هارا پرداخته است.
مولانا با سرایش دیوان کبیر به مجموعه و گنجینه زبان و فرهنگ فارسی غنامندی بخشیده ،در این دیوان بسیاری از اوزان شعر پدید آمده که درعرب وعجم سابقه ندارد.واما مثنوی معنوی مولوی که آن را قرآن فارسی خوانند،خود کتاب معتبر و جامع است درعرفان وتصوف و مجموعه ای ازفرهنگ مردم.مولانا این کتاب رادر اثر درخواست حسام الدین چلبی بنظم کرده است به گونه ای که هجده بیت آغاز آنرا خود نگاشته ،بقیه را انشا کرده و حسام الدین چلبی و کاتبان امرار نوشته اند درمثنوی مولانا به کتابی از شیخ فریدالدین عطار نظر داشته ، اما مثنوی از دیدگاه تنوع و تسلسل فکری و شیوه های بیان وپرداخت ادبی کتابی است که نه پیش نظیره آن وجود داشته و نه پس ازآن مانند او پدید آمده است.
مثنوی مولوی شهره آفاق است،اضافه ازبیست و پنج هزار بیت دارد .در مثنوی معنوی فلسفه  و نگرش اجتماعی مولانا بازتاب یافته ،دراین اثر مولانا به تغیر ،تکامل ،تضاد وحرکت باوری استوار دارد و در قطعات بیشمار این اندیشه را پرورش داده است.مثنوی از روزگاری یعنی هفت سده به این سو مورد نظر و توجه مردم ما بوده وبا روان آن ها پیوند خورده است. مثنوی خوانی یکی از سنت  های همیشه ارجمند ما بوده و نشانه توجه شان به ارزش های فرهنگی گذشته.در بسیاری از کشور های جهان چاپ های متعدد و ترجمه های بی شماری از مثنوی صورت گرفته است.کتاب مثنوی از شمار آن کتاب های است که عارف و عامی به آن دل بسته اند. مثنوی باوجود آن که در پاره ابیات آن واژه ها اصطلاحات و مقولات عربی راه یافته و مولانا با تبحری که در زبان عربی داشته و این اثر را باآیات واحادیث آراسته،باز هم فهم آن برای خواننده عادی دشوار نیست.
درکهن ترین نسخه های دیوان غزلیات مولانا یعنی دیوان کبیر ( ۲۷۰۰ ) غزل که (۲۲۰۰۰) بیت را در بر می گیرد ثبت شده است.شمار رباعیات فلسفی وعاشقانه اوبه بیش از دو هزار بیت میرسد.
شعر های مولانا در درازای بیش از هفت سده خوانندگان و شنوندگان را به شوریدگی کشانیده وژرفای اندیشه،اوج شور و اشتیاق ،آهنگینی بی مانند و کمال صور شعری آن فرهیختگان روزگار را به شگفتی اندر ساخته است.افزون بر آثار منظوم دو اثر دیگر « فیه ما فیه » ،« مجالس سبعه» وهمچنان « مکاتیب» شاعر نیز وجود دارد. از لابلای تمام این آثار سیمای خردمند والاگهری از خراسان زمین نور افشانی می کند که اندیشه دیالکتیکی قلمروی جغرافیایی پهن آوری را از یونان درباختر گرفته تا ایران و هند در خاور تعمیم بخشیده است.این اندیشمند وسخنسرای چیره دست در سراسر زندگی از آزادی روان آدمی در برابر بیداد اندیشه های جزمی پاسداری کرد .خداوندگار بلخ در دوران جنگ های صلیبی وسیطره تعصب ،آرمان برابری آدمیان را بدون درنظرداشت رنگ،پوست،زبان وکیش آنان ستود و ترانه انسان سالاری را سرود.
مولانا جلاالدین محمد بلخی در ششم برج ربیع الاول سال (۶۰۴) ه.ق. درقبت الاسلام بلخ( یکی ازچهار شهر بزرگ خراسان که پیش از هجوم مغول منتهای آبادی داشته) تولد یافته در سال (۶۰۹) به معیت پدر بزرگوارش ازخراسان به آسیای صغیرمهاجرت کردودر همآنجا درسال(۶۷۲) درسن شصت و هشت سالگی روح پرفتوحش بریاض قدس اتصال یافت.
مسلمانان قونیه از خورد و بزرگ در تشییع جنازه مولانا حاضر شدند ،یهود و نصارای آن شهر نیز که صلحجویی و نیکخویی اورا آزموده بودند به همدردی اهل اسلام شیون و افغان میکردند.بروایت  محمود مثنوی خوان درثواقب مسلمانان از یهود و نصارا پرسیدند که شما را با مولانا چه تعلق بوده است؟ گفتند: اگر مسلمانان را بجای محمد بود ما را هم موسی وعیسی بود واگر شما را پیشوا ومقتدی بود مارا هم همان بود که قلب و فواد ما داند. جنازه مولانا رابا حرمت تمام برگرفته در ارم باغچه نزد آرامگاه منور پدرش مدفون ساختند.
بروایت افلاکی قاضی سراج الدین ابوالثنا محمد بن ابو بکر ارموی از عجله علمای عصر در برابر تربت پاک مولانا این بیت هارا بر خواند: 
کاش آنروز که در پای تو شد خار اجل دست گیتی بزدی تیغ هلاکم بر سر
تا دراین روزجهان بی توندیدی چشمم این منم برسرخاک توکه خاکم برسر
غزلیات مولانا سرشاراست از عشق وشور و بی قراری که اکثریت آنها به آوازهای هنر مندان موثیقی هند وکشورخودمان وغیره سروده شده اند وبا موثیقی عاشقانه و رقص وسماع مطابقت و پیوند وسازش عمیق دارند.در اینجایکی از غزلهای پر شور مولاناراکه سالها است به آواز دلکش وروح افزای هنرمند شهیر کشور مان شادروان احمد ظاهر جان و دل را آرامش میبخشد،نقل میکنیم: 
بروید ای حریفان بکشید یار مارا بمن آورید یکدم صنم گریز پا را
واگراوبوعده گویدکه دم دیگربیایم همه وعده مکرباشد بفریبداوشمارا
بترانهای شیرین به بهانه های رنگین بکشیدسوی خانه مه خوب خوشلقارا 
دم گرم سخت داردکه بجادویی وافسون بزندگره بر آتش وببندد او هوا را
بمبارکی وشادی چو نگار من در آید بنشین نظاره میکن توعجایب خدارا
چوجمال اوبتابدچه بودجمال خوبان رخ همچوآفتابش بکشد چراغ هارا
بروای دل سبکروبه یمن به دلبر من برسان سلام وخدمت توعقیق بی بهارا

رحمت الله روند مسکو ۱۵ جنوری سال ۲۰۱۳ م.م.

منابع:

۱_ مثنوی معنوی ،کمیته دولتی طبع و نشر ،چاپ بیهقی،مطبعه دولتی سال۱۳۶۳ه.ش.
۲_ مولانا جلال الدین محمد بلخی ، راد فیش ،ترجمه محمد عالم دانشور ،مسکو،مطبع هندوکش، سال۱۳۷۸ ه.ش.