آرشیف

2015-2-6

مردمک مردمک

قبل از آگاهی کامل بــــــــــــه داوری نبایید نشست!

در این یکی دو روز مقالات زیادی در مورد کشته شدن شهریار در وب سایت جام غور به نشر رسیده است که اگر ادعا کنم که اغلب شان بدور از حقیقت است شاید دروغ نگفته باشم و برای این ادعا چه خوب است که دلایل منطقی را نقل نمایم تا شما خواننده گان عزیز قبل از اینکه دچار سوء تفاهم شوید باید در این خصوص مطالبی را خوانده تا بهتر قضاوت کنید.
قبل از همه فخرالدین شهریار شرق از قریه شنیه ولسوالی دولتیار از قوم زی حسین بود که از طریق بورسیه دولتی به کشور هندوستان رفت و در آنجا رشته مدیریت را خواند،وی تا همین اواخر جز افراد عادی جامعه محسوب میشد نه قهرمان بود و نه سرکش نه در فکر ملت بود و نه هم به فکر حقوق جامعه چرا؟ چون اگر چنین اندیشه ای در سر میداشت کافی بود در یکی از ادارات دولتی و یا موسسات شامل کار میشد تا از این طریق میشد بهتر برای جامعه خود خدمت نماید.
فرار دختری از اقوام شهریار که مربوط به قوم زی حسین میشد با پسری از اقوام چشتی ولسسوالی دولتیار بهترین بهانه ای بود که شهریار را به سوی تفنگ سوق بدهد،وی بدون هیچ تامل و تفکری و بدون هیچ ملاحظه ای تفنگ بر دوش گرفت و راهی کوه شد،سنگر گرفت و برای مردم درد سر ایجاد کرد.
اجازه بدهید با استناد به بعضی مدارک موضوع را خدمت تان شرح دهم:
• شهریار بعد از برداشتن تفنگ ده نفر از اقوام خود را بسیج نموده و راهی کوه شد و مسیر سرک را بر مردم بست بازار شینیه ، کوتل شینیه و راه مدرسه سه نقطه بودند که بر روی مردم مسدود شد.
• وی بار ها راه را بست موتر ها را با فیر مرمی پنچر نمود ،مسافرین را لت و کوب نمود،مبایل ساعت و پول نقد مسافرین را از ایشان گرفت که مردم بار ها از این ناحیه به ولایت شکایت ها بردند.
• در اولین اقدام ولسوال دولتیار همراه با موی سفیدان و بزرگان قوم با شهریار وارد مذاکره شدند و با تمام تلاش شان نتوانستند جلو فعالیت های تخریبی وی را بگیرند. این ملاقات ها به تاریخ 1/12/1391 و 20/12/1391 صورت گرفت.
• به تعقیب همین جلسه وی در شب 20/1/1392 بالای قریه گری چشتی ولسوالی دولتیار حمله نمود 5 نفر را همراه با 4 فرد گاو با خود برد و همچنین در اثر فیر افراد شهریار یک دختر 13 ساله بنام نجیبه شدیداً زحمی شد و به شفاخانه ولایتی انتقال یافت که بعدا به علت شدت جراحات به کابل انتقال یافت.
• مقامات دولتی با توجه به اینکه شهریار یک جوان تحصیل کرده است با وی از در مدارا وارد عمل شده و بار ها تلاش نمودند وی را به صلح دعوت کنند اما وی که طعم زور و اسلحه را چشیده بود حاضر نبود به این سادگی دست از طغیان بردارد . به اثر تلاش های ریاست امنیت ملی شهریار به مرکز آورده شد و در جلسه ای به ریاست معاون ولایت در مقر ریاسست شورای صلح همراه با دوتن از سناتوران غور جلسه کرد ، وی در این جلسه سوگند یاد کرد و تعهد نمود که از جنگ دست میکشد و دوباره توسط امنیت ملی به خانه اش انتقال یافت ولی به تعقیب این جلسه وی همراه به 6 تن طالب سوار بر موتر سایکل به قریه مرغاب رفت و با طالبان مرغاب تعهد همکاری داد طالبان موصوف فاروق و علاوالدین مربوط به قریه شاردیز دره مرغاب هستند.
• باز هم در جلسه بعدی به اشتراک سناتوران و سران قوم جلسه ای دایر شد و موضوع دختر تحت دعوا که ثریا نام داشت به مبلغ یک ملیون و پنجصد هزار افغانی حل و فصل شد اما شهریار به تعقیب همین جلسه در مسیر شاهراه کمین کرد و یک سیت مبایل یک عراده موتر سایکل مبلغ سه صد هزار پول نقد را بغارت برد.
• به تعقیب آن در فقره دیگر مبلغ 800 هزار افغانی را از مسافرین به یغما برد.
• شهریار به مرکز آورده شد و در جلسه ای با مقامات دولتی اشتراک کرد و خواسته هایش را بیان نمود در همین جلسه ارباب اکرم پدر ثریا به صراحت گفت که موضوع دخترم هیچ ربطی به شهریار ندارد و این موضوع در نزد من یک موضوع فیصله شده است و من نمیخواهم با استفاده از نام دخترم خونی ریخته شود و یا کدام قضیه ای ایجاد گردد.
• شهریار بالای مردم قریه گندم حواله کرد و از هر فامیل مبلغ 100 افغانی پول نقد مطالبه نمود.
بلاخره شهریار با مخالفت علیه دولت و ملت کارش به جایی رسید که علیه پولیس وارد جنگ شد و در جریان همین جنگ کشته شد .
حالا میخواهم چند نکتته را تذکر بدهم :
شهریار در تماسی به گزارشگر سایت جام غور میگوید که من با دولت هیچ مخالفتی ندارم مگر مخالفت شاخ و دم دارد .
بعضی صاحب نظران شهریار را وطن پرست و شهید و قهرمان میدانند لطف کنند مدارک را به دقت بخوانند تا بیشتر از این احساسات مردم را خدشه دار نسازند و کتمان گری نکنند. و از سخنان شان نه اینکه حلی در قضیه به چشم نمیخورد بلکه بوی تحریک جوانان دیگر علیه دولت و ملت به مشام میرسد.
بعضی ها هم این حادثه را ترور نام نهاده اند شما لطف نموده اوضاع را از نزدیک مطالعه کنید بعد مطلب بنویسید این شهریار خون ملت را به شیشه کرده بود و مال ناموس و جان مردم از دستش در امان نبود.
چند نکته را نباید فراموش کرد که بعضی ها این جوان عقده ای و پرخاش گر را با شهید مسعود ،کاضمی ،جنرال داوود و دیگر قهرمانان مقایسه نموده اند که یک خطای بزرگ بیش نیست و قهرمان سازی دروغی کار شایسته ای نیست و دیگر اینکه روی این جوان القابی چون قهرمان،آزدی خواه گذاشته اند مگر گرفتن راه مردم و چپاول اموال شان قهرمانی و آزادی خواهی هست؟
دوستان زیادی هم بدون توجه به مسایل و مدارک موجود هر چه دوست داشته اند نوشته اند و خواسته اند به همین ترتیب احساسات مردم را بر انگیزند و خون این جوان را سرخ تر از خون مردم بیچاره و فقیر نشان بدهند لطفاً مطالب را خوانده و عاقلانه فکر کنید.
از شروع این قضایه پنج ماه میگذرد و طی این پنج ماه دولت تلاش های فراوان نمود، تا شهریار را که درس خوانده و تحصیل کرده ای این مردم بود را به راه مستقیم سوق دهد بار ها جلسات بر گزار شد و بار ها از وی تعهدات اخذ گردید اما شهریار با برداشت نا درستی که از وضع خودش داشت میخواست از خودش قهرمان بسازد و به عاقبت عمل نا درستش فکر نکرد .
کشته شدن شهریار پیام روشنی است برای تمام طغیان گر ها و برای تمام آنانی که دست به اسلحه برده آرامش مردم را سلب میکنند.
با احترام