آرشیف

2015-3-7

محمد اسحاق ثنا

فـــــــــــــریــب

یارب مدار بخت مرا زین سیاه تر
مرغ دلم ز خانه ی دل بی پناه تر

در گیر و دار زندگی هر دم فریب هاست
گویی اگر گناه ست نگویی گناه تر

در تند باد دست منست و کلاه من
ترسم سرم دیگر نشود بی کلاه تر

ابر بهار بارد و صد باغ بشگفد
افسوس مزرعه است مرا بی گیاه تر

چشمم نخفته تا سحر و  دیده ام به ره
این درد راست آه و فغانم گواه تر

بینم “ ثنا “ به روز و شب مهر و مه ، ولی
دلدار من قشنگ تر از مهر و ماه تر

محمد اسحاق “ ثنا “
ونکوور، کانادا