X

آرشیف

فــــریاد دگر

 

این شعر را در سالیان پیش سروده بودم؛ اما میهن سوزدیدۀ ما چونان در گرداب بحرانها پیاپی غرق شده و هیولای خشونت و جنگ دامن آن را گرفته است که شعرهای میهنی دوران پیشین کهنه نمی شوند؛ پس چه درخور است که این شعر را باز به هم میهنانم تقدیم کنم.

 

بـاز ای جـــان بلــب آمــده فـــریـاد دگـر
راه و رســم دگـر و طــرح نو و داد دگر

زین دوکجره نبری راه بسرمنزل دوست
حـــرکتـــی کـــن به مسیــر ره آزاد دگـر

چشمه سار دل دیوانه شـود غـرق سراب
گــرنیــابی گـــهـر بحــر کهــن زاد دگـر

تیغ بی جوهـر ما کی بزند گردن خصـم
خنجــر تـیـز دگــر ســاز زپــولاد دگـر

بیستون غـرقه خون گشت زفـرهـاد ولی
تیشـه زن برسـر بیداد چـو فرهــاد دگـر

تا معـلـم شـده در راه خطا شهــرۀ شـهر
درس و تعلـیم دگـــر بایــد و استـاد دگر

هــرم میهن خـون خفتـۀ مـا گشتـه فساد
تا کـه ویــرانه شــود وحــدت بنیاد دگر

این حریصان زروزور نه ارزند به کاه
دل و جـان نـذر فقیـرانـۀ شیرزاد دگـر

اندرین جنگــل وحشی بنمـا هیبت شیـر
تـا نیـفــتـی بـــدم پنجـــــۀ صیــاد دگــر

مغزسرمی طلبت ماربدوش ازمن و تو
بـاز کـــن ره بیـک کـاوۀ حـــداد دگــر

آسیابان وطـن خفتـه و شب گشته دراز
فکر شیپور دیگر کـن که وزد بـاد دگر

پاک شد نقش و نگار هنـر از خـانۀ دل
خامـه و رنگ دیگر بایـد و بهـزاد دگـر

ازغم و درد جگرسوز دگر خسته شدیم
غــزل عیـش بـگو بـا گهـر شــاد دگــر

 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.