آرشیف

2015-1-22

رفيع الله غفاري

فرهنگ چـیـســـت؟

  

بسم الله الرحمن الرحیم ط

 
 تعریف فرهنگ:
 فرهنگ را میتوان به عنوان مجموعه رفتار های اکتسابی و ویژگی اعتقادی اعضای یک جامعه معین تعریف کرد . کلمه اساسی و مهم در تعریف یاد شده کلمه اکتسابی است که فرهنگ را از رفتار های برخاسته از وراثت و ویژگیهای زیستی متمایز میکند.
 

فرهنگ متمایز از جامعه:

جامعه به گروهی از انسانها اطلاق می شود که در طول هزاران سال با یگدیگر زندگی کرده و در سرزمین معینیی شکنا گزیده اند وسر انجام خود رابه عنوان یک واحد اجتماعی متمایز از گروههای دیگر سازمان داده اند .
 

ارتباط نمادی:

یکی از ویژگیهای خاص انسان توانایی و مهارت او در برقراری ارتباط با دیگران به عالی ترین و پیچیده ترین شکل است . جامعه شناسان و انسان شناسان هر دو براین عقیده اند که چنانچه انسان استعداد ومهارت وسیع فراگیری زبان و بر قراری ارتباط با دیگران را نداشته باشد نمی تواند به حیات خود ادامه دهد.
ارتباط نمادی آدمیان به سه شیوه اساسی صورت می گیرد شیوه نخست زبان گفتاری دومین شیوه ارتباط زبان نوشتاری است که عبارت از ثبت تصاویری از  گفتار است . سومین روش زبان جسمانی است که از ادب عامیانه گرفته شده است و به معنای برقراری ارتباط با حرکات دست و صورت و به طور کلی با اشاره است
 

هنجارهای فرهنگی:

هنجار های فرهنگی معیار های رفتار های ثابتی هستند که گروه به لحاظ فکری یا رفتاری از افراد انتظار دارد یا آنها را تایید میکند این انتظارات و رفتارهای حاصل از آن غالبآ از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر می کنند هنجار های فرهنگی صورتهای مختلفی به خود می گیرند که برخی از آنها به شرح زیر است
1 ارزشها
2 آداب و رسوم
3 رسوم اخلاقی
 

فرهنگ آرمانی و فرهنگ موجود:

بسیاری ارز رفتار هایی که در  نظر عموم مردم شدیدآ محکوم و نهی شده است به مقیاس و سیعی در مکانهای خصوصی و خلوت رواج دارد فرهنگ آرمانی آن است که الگوهای رفتاری آشکار و رسمآ تایید شده را در بر می گیرد درحالیکه فرهنگ موجود(واقعی) آن چیزی است که عملآ بر جامعه حاکم است کمتر اتفاق می افتد که عملکرد های کنونی زنان و مردان  جامعه با الگو های آرمانی رفتاریبرای مدت زمانی طولانی متفاوت باقی بماند
 

سازمان فرهنگ:

عنصر فرهنگی به کوچکترین واحد فرهنگ اطلاق می شود که ممکن است یک عبارت ،شی، حرکت یا نماد باشد مجموعه فرهنگی به مجموعه پیچیده ای از عناصرمنسوب به آن فرهنگ بر می گردد نهاد نظام روابط اجتماعی الگو شده و سازمان یافته ای است که در قالب آن کارکرردها وبر آوردن نیازهای ضروری فردی و گروهی ممکن ممی شود
همه جوامع بشری برای انجام کارکردهای ضروری و تامین نیاز های حیاتبی اعضای گروه خود پنج نهاد اجتماعی اساسی را بنیان نهاده اند این نهادهای پنجگانه عبارت اند از نهادهای خانواده آموزش و پرورش سیاست اقتصادو دین افزون برآن جوامع جدید نهادهای دیگری را نیز به فهرست یاد شده افزوده اند برای  مثال در امریکا نهاد نظامی و نهاد تفریحی نیزبرآن افزوده شده است
 

قوم مداری:

قوم مداری کرایشی است که ب حسب آن افراد حامعه فرهنگ خود را برتر از فرهنگ دیگران می پندارند عادتها وسنتها غالبآ مارا با استفاده از وجه نظرهای اجتمعی ریشه دار به قوم مداری ترغیب می کنند به این ترتبیب هنگامی که اعضای یک گروه در باره دیگران به داوری می نشینند غالبآ قوم مداری آنان را به احساس خود برتربینی سوق میدهد
 

رابطه شخصیت و قوم مداری:

همه گروهای اجتماعی به کسترش قوم مداری دامن ممی زنند اما همه اعضای گروه به یک اندازه قوم محور نیستند برخی از انواع شخصیت بیشتر از دیگران به قوم مداری گرایش دارند برای مثال مطالعات نشان داده است که اشخاص که نسبت به نقع یک گروه معین تعصب نشان می دهند غالبآ گرایش دارند که بر  ضد بسیاری دیگر از گروههای نیز تعصب داشته باشند
 

آثار مثبت قوم مداری:

قوم مداری این فایده را دارد که احساس مشور عیت گروه وفاداری میهن دوستی و ملیت خواهی فرد را تقویت می کندد افزون بر آن قوم مداری باحفظ وضع موجو به منزله نیرویی مقاوم در برابر دگرگونیها نیز به کار میاید
 

زیانهای قوم مداری:

شاید زیانبار ترین اثر قوم مداری این باشد که غالبآ مانع نو آوریهای احتمالآ سودمند می شود از آنجا که همواره به اندیشه دیگران با بدگمانی می نگرند و آنها را نادرست تلقی می کنند آن دسته از مسائل داخلی که با آسانی با استفاده از ابداعات دیگران حل می شود برای مدتی بسیار طولانی و گاه بی پایان حل نا پذیرباقی می ماند قوم مداری افراطی به طرد غیر ضروری و بیهوده خرد و دانش دیگر فرهنگها منتهی می شود و از هر گونه مبادل فرهنگی و غنی سازی فرهنگ خودی جلوگیری می کند.
 

نسبیت فرهنگی :

چنانچه فرهنگهای گروههای دیگر را تنها به اعتبار انگیزه ها و ارزشهای خودمان تجزیه و تحلیل کنیم فهم الگوهای رفتاری آنها تقریبآ غیر ممکن می شود داوری در باره معنی و ارزش هر عنصر فرهنگی را باید در خصوص رمینه فرهنگ آن انجام داد شاید یک  عنصر فرهنگ که برای ثابت یک جامعه زیانبار است برای ثبات جامعه دیگر ضروری و حیاتبی باشد ارزش  هر رسم بسته به سهمی است که در فرهنگ مربوط به خود دارد.
           
ضربه فرهنگی:
فردی که تحت تاثیر محیط فرهنگی بیگانه است و بین مردمی زندگی می کند که در باور های اساسی خود با او وجه مشترکی ندارند دچار ضربه فرهنگی می شود
دگرگونی فرهنگی :
هر چند مردم نسبت به رها کردن سنتها ارزشها و آداب و رسوم خود برای قبول سنتها ارزشها  و رسوم  تازه انعطاف نا پذیر و سخت گیرند کمتر فرهنگی است که در طول تاریخی دچار دگرگونیهایی نشده باشد بدیهی است روشها و میزان این دگرگونی متفاوت است . هر جا که عناصر جدید و مجموعه هایی نو در فرهنگ ظاهر شود و بدین سان محتوا و ساخت فرهنگ را تغییر دهد دگرگونی فرهنگی رخ ی دهد .
تاخرفرهنگی :
هر فرهنگ را  می توان به عناصر مادی و غیر مادی آن  تقسیم کرد  غالبآ دلایلی ارائه می شود مبنی براینکه معمولآ دگرگونی تنها در حوزه مادی فرهنگ رخ می دهد ظاهرآ مردم دگرگونی درفناوری را که جزئی از حوزه مادی فرهنگ است می پذیرند حال آنکه کمتر هنجارها ارزشها باورها یا سازمان اجتماعی خود را تغییر می دهند نتیجه این نا هماهنگی تاخر فرهنگی است و آن هنگامی رخ می دهد که عناصر غیر مادی فرهنگ سعی دارند وضیعت خود را در میان دگرگونیهای عناصر مادی فرهنگ حفظ کنند.
دگر گونی در جمعیت :
هر گونه دگرگونی عمده در شمار و توزیع جمعیت یک کشور همواره دگرگونیهای اجتماعی متناسب با خود را به دنبال دارد افزایش جمعیت ممکن است منجر به مهاجرت یا بهبود وضع تولید گردد و این به خودی خود ممکن است به دگرگونی اجتماعی بینجامد.
نیازهای شناخته شده شرط دگرگونی اجتماعی این است که جامعه نیازهای خود را بشناسد نیازها جنبه روانی و ذهنی دارد و همین که اوضاع تغییر کند نیاز های تازه پدیدار می گردد .
پایگاه ونقش :
پاینگاه به موقیعت اجتماعی و جایگاهی اطلاق می شود که فرد در گروه یا  درمرتبه اجتماعی یک گروه در مقایسه با گروههای دیگر احراز می کند پایگاه و موقیعت اجتماعی فرد حقوق و مزایای شخص را تعیین میکند نقش به رفتاری اطلاق می شود که دیگران از از فردی که پایگاه معینی را احرزا کرده است انتظار دارند .
نقشهای مناسب هب صورت بخشی از فرایند اجتماعی شدن به فرد آموخته می شود و سپس او آنها را می پذیرد .
پایگاه انتسابی و پایگاه اکتسابی:
پایگاه انتسابی: از آغاز تولد به فرد محول شده عمدتآ بر زمینه های خانوادگی نوزاد استوار است . جنسیت،دین، نژاد ،ثروت و معیارهای اجتماعی همگی از طریق والدین و خانواده به فرد منتقل می شود به این ترتیب پایگاه فرد بر نسب او مبتنی است نه بر شایستگیتهای فردی و نه آن چیزی که از طریق کار وکوشش به دست آورده است .
پایگاه اکتسابی:
به موقیعت اطلاق می شود که بر اساس تلاش و کاری که فرد از خود بروز داده یا استعدادها و مهارتهایی که ازخود نشان داده است استوار است
 
شخصیت و ایفای نقش :
برای آنکه شخصی بتواند نقشی را به درستی ایفا کند باید دارای شخصیتی باشد که او را به انجام آن نقش هدایت کند مسلم است که همه افراد آن نوع شخصیتی را که در عمل بتواند نقش معینی را ایفا کند ندارند.
دلسردی از نقش:
به حالتی که درآن فرد نقش خاصی را به رغم میل و احساسات شخصی ایفا میکند ددلسردی از نقش می گویند این  حالت هنگامی اتفاق می افتد که آن نقش اولویت خاصی در زندگی فرد ندارد و شخص به جای آنکه نقش را در دل خود جایگزین کند آن را تنها به این دلیل ایفا می کند که ضرورت ایجاب می کند یا دیگران از او انتظار دارند ایقای نقش در این حالت غالبآ همراه با فشار های روانی است و این تا جای ادامه دارد که فرد اولویتهای خود را تغییر داده نقش خود را به عنوان امری مطلوب تر از نو پذیراشود.
فشار نقش :
گاه اتفاق می افتد که فرد در انجام نقشی که از او انتظار می رود دچار مشکل میشود و این به دلیل تعارض نقشها و وظایف یا انتظاراتی است که در قبال آن نقش وجود دارد به این وضیعت فشار نقش می گویند این تعارضات ممکن است هنگامی ظاهر شود که طرف مقابل نقش انتظارات متفاوتی است که در آن لحظه ممکن است با یکدیگر در تعارض باشند .

 فرستنده رفیع الله "غفاری"
محصل صنف دوم پوهحی اقتصاد موسسه تحصیلات عالی دنیا