آرشیف

2015-1-25

فرشته حضرتی

فرهنگ قبایلی زنجیری بــــر دست و پای زنان افغانستان

 
سقوط حکومت طالبان درافغانستان وپس ازآن تلاش گسترده ء مجامع بین المللی برای ایجاد دولت وتامین ثبات وامنیت دراین کشور، امیدواریهای فراوانی را درعرصه های متفاوت زندگی بوجود آورد. ترویج ارزشهای دیموکراسی، بهبود در شرایط زندگی زنان وکاهش خشونت علیه زنان ازجمله امیدواریهایی بودکه ازهر دهن وزبان زمزمه میگردید. اما باگذشت هفت سال ازسقوط طالبان و ایجاد دولت انتخابی که میلیاردها دلار ازمساعدت جامعه بین المللی درافغانستان سرازیر گردید وافغانستان درمزکز توجه جهانی قرار داشت، تغیر وتحول بنیادی در وضعیت زندگی مردم و مشخصآ تغیرات بنیادی در شرایط اسفبار زندگی زنان بوجود نیامد. هرچند تلاشهای نمادینی تاهنوز به منظور بهبودبخشیدن به وضعیت زندگی زنان صورت گرفته است، مثلا ایجاد وزارت زنان، کمیسون حقوق بشر، حضور زنان درپارلمان و حضور زنان درفعالیت های اجتماعی قابل تامل است اما اقدامات موثر و اثرگزار که بتواند ذهنیت جامعه را برای پذیرش حضور زنان درتمام عرصه های زندگی آماده نماید وخشونت علیه زنان را درتفکر جامعه کاهش ببخشد، صورت نگرفته است و حتی میزان خشونت علیه زنان رو به افزایش است. ترور فزیکی زنان شناخته شده ازجمله پدیده هایی جدید است که با پشتوانه ی فرهنگ وسنت قبیله ی زندگی زنان باسواد ومطرح در تعاملات سیاسی ـ فرهنگی را تهدید می نماید. باتاثیر ازهمین سنت وفرهنگ، درسه سال اخیر، چند تن از خبرنگاران ورزیده ی زن به قتل رسید که درهمین هفته ی گذشته، خبر قتل خانم ملالی کاکر افسرپولیس درشهر قندهار، برآنتنهای خبری رفت. البته با توجه به حساسیت فرهنگ وسنت قبیله نسبت به حضور زن در جامعه، ملالی کاکر آخرین زن نخواهد بود که به قتل میرسد بلکه درگستره ء نفوذ این سنت وفرهنگ ملالی ها و آماج های بی شماری درخون خواهد غلطید ودورنمای شرایط زندگی زن همچنان تاریک و مصیبت بار خواهد ماند.
 
ازآنجاییکه افغانستان یک جامعه ء متکثر و دارای فرهنگ وسنت های متفاوت می باشد، حضور زنان نیز درجامعه ، بادید متفاوت مورد قضاوت قرار میگیرد. البته تفاوت این دیدگاه درخیلی اززمینه هابسیار برجسته و قابل تامل می باشد که خصوصیات فرهنگ وسنت های یک بخشی ازجامعه را به نمایش میگذارد. بطورنمونه: چندین سال است که یک زن والی بامیان است و بدون برخورد باهیچ گونه موانع امورات آن ولایت را باموفقیت هدایت ورهبری مینماید.اما دریک گوشهء دیگری ازافغانستان یعنی درولایت قندهار، یک افسر پولیس زن که متعلق به فرهنگ وسنت آن مردم می باشد آماج رگبار گلوله قرارمیگیرد.
کشتن خانم کاکر توسط هموطنان وهمزبانانش دشمنی سیاسی با یک فردنیست. بلکه قتل خانم کاکر ویا خانم آماج درکابل، نماد روشن وعریان نگرش سنت وفرهنگ قبیله نسبت به زن میباشد. این نگرش ریشه درمتن سنت وفرهنگ قبیله دارد که هرازگاهی دراشکال خشونت بار آن نمایش داده میشود. استقبال وحمایت مردم از داکتر حبیبه سرابی والی بامیان وکشتن خانم کاکر درقندهار نماد دو فرهنگ و دو نگرش متفاوت نسبت به زن میباشد که اولی احترام به ارزشهای انسانی ودومی اوج خشونت ورزی وانسان ستیزی را تمثیل می نماید.
 
زن درفرهنگ قبیله درردیف حیوانات قرار میگیرد که فقط برای تولید نسل و پاسخ گویی به نیازهای مردان موظف گردیده است. هرگاه زن از این قاعده خارج شود و در ردیف مردان  قرار بگیرد مانند خانم آماج وخانم کاکر دراوج خشونت به قتل می رسد. درفرهنگ وسنت قبیله زنان مثل سایر ملکیت ها، جنس قابل تعویض و قابل فروش می باشد بدون اینکه خود درنوع این معامله حق انتخاب داشته باشد. سال گذشته یک گزارشگر بی بی سی که درمنطقهء  قبایلی سفر کرده بود، گزارش تکان دهندهء را به نشر رساند که براساس آن گزارش، زنان مثل یک کالا درمعاملات اقتصادی به صورت گردشی به فروش میرسند و دربدل کالا معاوضه میشوند.این گزارش به حدی تکان دهنده بود که درنگاه نخست باورکردنش دردنیای معاصر چندان آسان نمی نمود.اما باتوجه به پس منظر تاریخی فرهنگ وسنت قبیله، این گزارش می تواند نماد خیلی کم رنگ از یک واقعیت تلخ باشد که مردم آن را عملآ تجربه می نمایند. فرهنگ وارزشهای قبیله براساس فرضیه های دروغین وجعلی بنا گزارده میشود که چهره ها واسطوره های تاریخی آن، حضور فزیکی ندارد. بطور مثال: ملالی قهرمان جنگ میوند، یک اسطوره ء جعلی میباشد که تاهنوز کسی اعضای خانواده اورا کشف نتوانسته است. به همینگونه خیلی ازافتخارات تاریخی و نمادهای فرهنگی درگذرزمان جعل گردیده است که کم کم دربستر فرهنگ وسنت قبیله به پدیده های مقدس تبدیل گردیده است. ملالی قهرمان جنگ میوند، براساس خیالات شاعرانه طرح گردیده تا به عنوان نمادمقاومت زن دراشعار وخیالپردازیهای شاعران قبیله  تجلی نماید. اما واقعیت این است که کسی به نام ملالی درجنگ میوند حضور فزیکی نداشته است. بالفرض اگر چنین کسی وجود میداشت، سکونت، تعلقات خانوادگی و وابستگی عشیره یی آن ازنوع مندوزی، اچکزی وبارکزی مورد شناسایی قرار میگرفت. درحالیکه تاهنوز کسی چنین پیوندی را برای خانم ملالی کشف نتوانسته وانگار که او بدون تعلقات زمینی ازآسمان فرود آمده است. دربستر فرهنگ وسنت قبیله، فرصتی برای رشد وپرورش استعداد زنان وجود ندارد. نگارنده تاهنوز کسی را سراغ ندارد که دربستر مصیبت بار این فرهنگ به رشد وکمال فکری رسیده باشد ودریک زمینه صاحب نام واثر باشد. البته بعدازیک جستجوی شبانه روزی میشود تعداد انگشت شماری را پیدا کرد که درفعالیت های سیاسی اجتماعی سهیم بوده اند. اما باتوجه به حجم امکانات وتسهیلاتی که در اختیار آنها بوده اند سهم آنان درساختارجامعه و اثر گزاری آنان درتوسعه ء اجتماعی خیلی کمتر از هزینه ء بوده است که به مصرف رسانیده اند. 
 
ازآنجاییکه این فرهنگ به عنوان یک پیراهن ناخواسته براندام تمام جامعه تحمیل گردیده است، برای رشد وپرورش استعداد دیگران نیز مانع بوده وفرصت های دیگران را ضایع کرده است. به همین دلیل است که زمینه ء رشد ذهنی زنان وحضورآنها درعرصه فعالیت های تاثیر گذار زندگی ناچیز است وحتی درخیلی موارد نامحسوس است. دربستر فرهنگ وسنت قبیله استعدادها نابود میشوند. جای تعجب نیست که شیمارضایی مجری یکی از برنامه های تلویزیون طلوع ، به جرم فعالیت های فرهنگی اش محکوم به قتل میشود ولی درآن طرف مرز، سایره بتول یک دختر ازملیت هزاره، اولین پیلوت جنگی درتاریخ هوانوردی پاکستان میشود. اگر سایره بتول دراین سوی مرز دروطن پدری اش می بود، هرگز چنین فرصتی برایش فراهم نمیگردید. این نمونه را به این دلیل ذکر کردم که تحمیل فرهنگ وسنت های قبیله براندام ناسازگار این جامعه، فرصت رشد استعداد وکمال ورزی را ازتمام مردم این جامعه به غارت برده است. البته تعداد انگشت شماری ازخانم ها که درفعالیت های سیاسی ـ اجتماعی نقش آفریده وهمچنان درساختارجامعه سهیم بوده اند، کسانی بوده که دربرابر تمام دشواریهای زندگی ودربرابر قضاوت فرهنگ قبیله استاده اند وازمیان انبوه مشکلات برای خود راه گشوده اند.
 
واقعیت این است که دربستر فرهنگ وسنت قبیله فرصت وزمینهء برای رشد وپرورش استعدا د زنان وجود نداشته است و حتی ازاین سنت وفرهنگ برای اسارت و بیچاره گی زنان بهره جسته شده است. هرچند که ظاهر فرهنگ وسنت قبیله با پوشش دینی واسلامی آراسته گردیده است اما درحقیقیت متن ومحتوای این فرهنگ وسنت هیچ ارتباطی به آموزه های دینی واسلامی ندارد. دین اسلام مخالف حضور زنان درجامعه نیست بلکه برای سهم گیری زنان درتوسعه اجتماعی تاکیدمی نماید. اما متاسفانه فرهنگ وسنت قبیله، چنان با آموزه های دینی خلط گردید و آموزه های دینی را تحریف کرده است که فرآورده های مدارس دینی معاصر، طالبان وبمب گذارهای انتحاری می باشد. فرهنگ وسنت قبیله نه تنها برای رشد وپرورش استعداد زنان موانع ایجاد کرده است بلکه تحول وتکامل را درعرصه های متفاوت زندگی به چالش کشیده است. واقعیت این است که آموزه های همین سنت وفرهنگ ثبات وامنیت را در سراسرافغانستان به گروگان گرفته است که باگذشت هر روز به میزان بدبختی ومصیبت های مردم افغانستان افزوده میشود. به عقیدهء من خیلی از مشکلات ومعضلات تاریخی این سرزمین ریشه در بستر فرهنگ وسنت قبیله دارد وحتی بحران امروز درهمین بستر قابل تحلیل وتفسیر می باشد. لذا تازمانیکه تغیر وتحول جدی درآموزه های این فرهنگ صورت نگیرد یا به تعبیر دیگر تغیر وتحول فرهنگی ایجاد نگردد، تغیری درسرنوشت مصیبت بار زنان بوجود نخواهد آمد. همانگونه که خداوند تاکید می فرماید که "ان الله لایغیرو ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم".
خداوند سرنوشت یک قوم راتغیر نمیدهد مگراینکه خود تغیر درنفسهایشان وارد نمایند.
 
واقعیت این است که مصیبت ها وبدبختی های مردم این سرزمین ریشه درفرهنگ وسنت قبیله دارد. این فرهنگ درتمام حیات خود قبل ازهمه چیز اسارت و بردگی زنان را تاکید کرده است که نمونه های عینی آن را در زندگی معاصر قبیله مشاهده می نماییم. ترویج وتحمیل این فرهنگ درسایرنقاط کشور، سبب گردیده است که فرصت رشد و تحول وتکامل را درمقیاس جغرافیای افغانستان به چالش کشیده ودربرابر آن موانع جدی ایجاد نماید. لذا با توجه به این واقعیت، آنچه که تاهنوز برای بهبود وضعیت زندگی زنان انجام گردیده است،  بیشتر تلاشهای نمادین وسمبولیک بوده است که برای اهداف سیاسی صورت گرفته است. وضعیت زندگی مصیبت بار زنان افغانستان زمانی میتواند بهبود یابد که فرهنگ وسنت های اسارت آور قبیله دستخوش تغیروتحول گردیده وبامعیارها وارزشهای انسانی همخوان گردد. هرگاه چنین تغیر وتحولی درفرهنگ وسنت قبیله ایجاد نگردد، جامعه شاهد قتل ملالی ها، شیماها، وآماج های بیشتری خواهدبود.
 
فرشته حضرتی
7 اکتوبر گوتنبرک سویدن