X

آرشیف

فرهنگ تورکی اوزبیکی به فارسی / دری

 

(دایرة المعارف)

وضعیت جغرافیایی ، تاریخی، دینی، فرهنگی، هنری، شخصیتها، روستا ها و شهرها  ( در پنج جلد )

 

 

(جلد اول)

 

 

آ  – پ

ناشر  :

 

  خواننده گان گرامی !

  داکتر فیض الله ایماق چهل سال عمر عزیز خویش را در نوشتن فرهنگ مردمش سپری نموده ، خوشبختانه اکنون این اثر کمیاب ، آماده ی چاپ می باشد.

  قبل از اینکه این دایرة المعارف ، اقبال چاپ یابد ، جهت آگاهی فرهنگ دوستان ارجمند، یاد داشت مؤلف  در باره ی فرهنگ  مذکور ، قرار ذیل  به توجه ی تان تقدیم گردد :

 

داکتر ایماق در جوانی

داکتر ایماق در جوانی

یاد داشت مؤلف

 

این لغتنامه که اکثراً ، لغات تورکی را که مخصوصاً  تورکی اوزبیکی و تورکی تورکمنی تورکی زبانان افغانستان را در بردارد ، به هیچوجه ، نمیتوان گفت که جامع و مکمل است. بلکه می تواند گوشه ای از فرهنگ بسیار غنی و مکمل مردم مان را نشان دهد.

این لغتنامه شامل شرح و معنی واژگان آثار ادبی و تاریخی زبان تورکی اوزبیکی است ، که بیش از ۴۰ سال از عمرم، صرف آن شد. این اثر، معانی، تفاسیر، و شروح تاریخی چندی از واژه‌ های فارسی ، عربی و اروپایی را نیز داراست. این لغت نامه   شامل بخش بزرگی از واژگان ادبی زبان تورکی اوزبیکی ، فارسی/ دری ، با معنای دقیق، و اشعار و اطلاعاتی دربارهٔ آنهاست. این کتاب در پنج جلد و هر جلد آن بیش ازهشت صد صفحه   ،  در دسترس علاقه‌ مندان قرار می گیرد.

درین لغتنامه کلمات عربی بوفرت به مشاهده می رسد ، چونکه در آغاز اسلام ، علمای غیر عرب ، تآلیفات خود را به زبان تازی می نوشتند. همچنان اگر در نوشته های زبان خود شان ، کلمات و لغات عربی را بیشتر استعمال می نمودند ، مایهٔ  افتخار و یا نشان دانش شان را افاده می نمود.

 از جهت اینکه مردم مسلمان به قرآن کریم و یا کلام الله مجید ، عقیده مند اند ، بدان سبب به لغات و کلمات عربی احترام داشتند، و به آوردن کلمات عربی احساس راحت می نمودند . از آن جهت که با شیوع  دین مقدس اسلام ، از طریق داعیان و لشکر عرب ، علاوه از آیات متبرکهٔ الهی ، کلمات ، لغات – اصطلاحات و جملات تازی در زبان های مردم قدیم خاک فعلیهٔ افغانستان و تورکستانت داخل گردید. بناً آهسته – آهسته در مدت چهارده قرن ، کلمات عربی ورد زبان عوام و خواص گردید.

موقف لغت عرب به حدی در اذهان مردم اثر انداخته بود ، که مردم عوام فکر میکنند که کلمات اصلاً از خود شان بوده است. حتی یک عده با سوادان نیز نمی توانند کلمات اصل زبان خود و عربی را تفکیک نمایند. 

خوانندهٔ عزیز ! اگر به داخل این لغتنامه علامهٔ ( عر.) را که مخفف « عربی » است ببینند ، خواهند دانست که عربی به کدام اندازه بر زبان علمی و محاوروی مؤثر واقع شده است. متذکر باید شد تآثیر  تداخل لغت عرب بر زبان فارسی همچنان زیاد می باشد، که خوشبختانه مردم از آن کلمات به خوبی استفاده می نمایند.

 در خصوص علامهٔ ( فا. ) که مخفف «فارسی» است، تشخیص کلمات خیلی مشکل بود ، به خاطریکه تورکی و فارسی دو زبان بسیار قدیمهٔ دیار ما بوده ، از زمانه های بسیار قدیم ، باینطرف گوینده گان این دو قوم با هم همزیستی مسالمت آمیز داشتند و تا کنون به همان حال دوام دارد و ان شأ الله خواهند داشت.

از آن سبب ، بسیار امکان دارد ، که در مقابل یک لغت و یا لغات علامه ٔ ( فا. ) را مشاهده می نمایید ، که شاید اصلاً کلمه ٔ تورکی باشد ، و یا اینکه اگر در مقابل لغت و یا لغات هیچ علامه گذاشته نشده باشد ، شاید اصلاً ریشهٔ فارسی داشته باشد . پس امید است در موضوع ، انتقادات شدید و لحن جدی  صورت نگیرد ، چونکه دایم  گفته شده است که تورک و تاجیک دو جسم در یک روح و یا به عبارهٔ دیگر جسم و روح می باشند.

 

  همچنان است در زمینه  های لغات اروپایی ، چون لاتین ، انگلیسی ، یونانی و یا فرانسوی ، که ریشه  یابی هر یک خیلی ها مشکل می باشد. و نگارندهٔ این سطور ، با آنکه به مراجع مختلف دست زد ، باز هم امکان زیاد دارد ، اشتباهات در آن  رخ داده باشد.

بسی کلمات دیگر مخصوصاً در زبان فارسی از سانسکرت آمده است ، که نویسنده گان در بعض کتاب ها چون پروفیسر حسین یمین در کتاب « افغانستان تاریخی » و یا استادان دیگر در ضمن نوشته های شان اشارات داشته اند . و متذکر باید شد که استاد توانا و محترم پوهنتون کابل جناب پروفیسر استاد میر حسین شاه ، در رشته ٔ سانسکریت معلومات و علمیت کافی دارند.

  جای افتخار است که یک دانشمند دیگر کشور  داکتر روان فرهادی نیز در زبان سانسکریت و اوستا دسترسی کامل دارند. ایشان در سال ۱۹۵۵، دیپلوم انستیتوت مطالعات عالی بین المللی را حاصل نموده ، موازی به این ، تحصیلات در فاکولته ادب دانشگاه سوربون پاریس، در زبان های قدیم چون سانسکریت و اوستا و زبان شناسی عمومی تحصیل کرده و از محضر دانشمند شهیر پروفیسور لویی ماسینون، اسلام شناس مشهور فرانسوی مستفید و مستفیض گردیدند. 

  قابل یاد آوری می باشد که ساختن و ترتیب یک فرهنگ کار بسیار دشوار است و سالها را در بر میگیرد تا  مرتب و نویسنده بتواند تا حدی در جمع آوری لغات مؤفق گردد. چونکه مراجعه به مراجع مختلفه ، وقت کافی ضرورت دارد. اما بودن یک مؤلف در خارج از کشور ، چون کانادا، کار را به مراتب دشوار و مشکل می سازد.

  البته مآخذ و مراجع که درین غربت سرا ، به دست آمده ، به صورت خلاصه در ختم کتاب آورده شده ، ولی از اینکه چهل سال قبل به این کار اقدام کرده بودم ، در آن وقت بعد از تکمیل کتاب که از دست عارف عثمانوف به فنا سپرده شد، همه مآخذ و ریفرنس ها تحریر یافته بود .

  بدبختانه اوراق مسوده را که پراکنده و متشتت بودند ،  بعد از جستجوی زیاد به دست آوردم که هیچ منبعی و یا مآخذی در آن یاد داشت ها به دست نیامد. لذا ، در قسمت بعض مآخذ که آورده  نشده ، دلیل عمدهٔ آن مفقودی باشد، تقصیر مؤلف نمی باشد.

  درین ایام آوره گی و دور از میهن عزیز مان افغانستان ، یک تعداد مقالات بسیار ارزنده را از کتب ، مجلات و ویب سایتها به دست آورده آن را  با  قید و ضبط اسمأ  نویسنده گان محترم درین فرهنگ شامل ساختم ، چونکه معلومات و مضامینی بودند که مطابق ضرورت و پلان دستهٔ مان بود.

  فرهنگ محترم پروفیسر شهرانی تحت عنوان « لغات عامیانه  ٔ تورکی اوزبیکی  به فارسی / دری شهران » ، مقاله ٔ جناب محترم پروفیسر استاد قیام الدین راعی برلاس ، به عنوان « لغات مستعمل تورکی و مغولی در زبان پشتو » که مستقیماً به این لغتنامه ارتباط می یافت ، لغات ترکمنی به دری پوهندوی محمد صالح یلدیریم، آموزش زبان ترکی استانبولی  و « یکهزار لغات آذربایجانی به فارسی »را نیز از ویب سایت ( آنا دیلی، اولین لغتنامهٔ آنلاین ترکی آذربایجانی به فارسی) به دست آورده در این لغتنامه شامل ساختیم ، چونکه زبان های ترکمنی و آذری  از جمله ٔ زبانهای تورکی به شمار رفته ، اوزبیک زبانان جهان  می توانند  معنای لغات این دو زبان و سایر شاخه های این زبان چون تورکی استانبولی ، آذری ،  قیرغیزی، قزاقی، تاتاری و … را به خوبی درک کنند و بدانند. باید اذعان کرد که شاخه های زبان تورکی  با لهجه و طرز گویش آن از همدیگر متمایز اند ولی در معنی تفاوتی به نظر نمی  رسد.  هکذا  فرهنگ دانشمند گرامی محترم مهندس  نایبی به عنوان « یکهزار واژه های اصیل تورکی در فارسی » ،  و واژه های متفاوت در فارسی افغانستان و ایران مطابقت کلی را دارا بود، لذا این لغات نامه ها را عیناً به اسم  مؤلفین آن اقتباس نمودیم.  باید خاطر نشان ساخت که واژه های متفاوت در فارسی افغانستان و ایران در ویب سایت ( ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد ) به چاپ رسیده  ، ولی از مؤلف آن نام برده نشده است.

 

  همچنان هفت مضمون مکمل جناب آقای پروفیسر داکتر عنایت الله شهرانی را با عناوین :

۱ ـ هزاره ( تورکان هزاره )

۲ ـ تورک

۳ ـ تاجیک

۴ ـ  ایماق

۵ ـ پشتون

۶ ـ ظهیر الدین محمد بابر شاه

۷ – ابوالمعانی بیدل

 

  که عیناً پنج مضمون اول را از کتاب « تاریخچهٔ اقوام در افغانستان» چاپ کابل ، و مقاله ٔ ششم را از کتاب سالنامهٔ انجمن سالمندان افغان  طبع کالیفورنیا باهتمام محترم محمد نعیم مجددی ، و مقاله هفتم را از مجلهٔ « آریانا» منتشرهٔ سویدن  بدون تصرف ، اقتباس نمودیم، که مؤلف محترم در زمینه توافق نشان دادند.

  امیر تیمور جهانگشا که در حقیقت ابوالآ بای شهنشاهان و امپراتوران افغانستان ، تورکستان ، ایران و هندوستان بود ، و اصلش از تورکان اوزبیک سمرقندی می باشد ، می بایست سوانح او را با فتوحاتش، خصوصاً از زبان بیگانگان که « غرض و مرضی » در میان نداشته باشند بیاوریم ، تا دانسته شود ، امیر تیمور به واقعیت از جهان گشایان بزرگ کره ٔ زمین می باشد .

  مآخذ ما در قسمت امیر تیمور ، از کتاب « منم تیمور جهانگشا » به قلم  مارسل بریون با ترجمه ٔ جناب محترم ذبیح الله منصوری می باشد ، که عیناً  آنرا اقتباس نمودیم.

  همچنان مقالهٔ  تحقیقی و مفصل استاد گرامی  پروفیسر داکتر قیام الدین راعی برلاس را که تحت عنوان (بیدل شناسی ) در مجله ٔ برونمرزی  در کشور سویدن به نشر رسیده بود ، اقتباس نموده ، شامل این فرهنگ ساختیم.

گفتنیست استاد دوره ٔ دانشگاهی ام محترم داکتر صاحب برلاس در یکی از نامه هایشان که عنوانی من از جمهوری ترکیه ارسال داشتند ، چنین مینویسند :

 

  « برادر عزیزم جناب ایماق صاحب،

  نوشتهٔ مفصل شما را خواندم. زحمات شما در قسمت معرفی،  انکشاف و انسجام فرهنگ مردم ما از سالها قبل مثمر  و با ارزش بوده است. من تشعشع این آتش سوزان را پنجاه سال قبل زمانیکه شما را در چوکی صنف دوم فاکولته ٔ ژورنالیزم  دیدم ،  در سیمای شما مشاهده کرده  بودم . خوشحالم که من در تازه نگهداشتن این آتش سهم ناچیزی داشتم . اینک می بینم که این آتش گوشه های تاریک فرهنگ مردم ما را  روشن ساخته است، و من آرامش خاصی احساس میکنم. خداوند بزرگ شما و همه اعضای گرامی خانواده را  در پناه خود داشته باشد. البته در  موفقیت های کنونی شما از سهم با ارزش محترمه بی بی حاجی  انابت خانم آگاهی کامل دارم.ایشان در واقع  به شما لطف اللهی به شمار  می آیند.

 

       به  آرزوی صحت و سلامتی تان 

                «راعی برلاس»

  جای صد افسوس است که پروفیسر راعی برلاس استاد دانشگاهی ام  ، بنابر مریضی که عاید حال شان شده بود ، در ماه سپتمبر سال   ( ۲۰۱۶)  پدرود حیات گفتند. از بارگاه رب العزت تمنا دارم تا  جای استاد را فردوس برین گرداناد. آمین یا رب العالمین !

  این شاگرد وفا دار خبر وفات استاد را  جهت آگاهی دوستان  در ویب سایتهای :

 

www.kabulnath.de

www.homayun.org

www.mariadaro.com

www.khulm.com

www.turklar .com

www.24 sahat.com

به نشر رسانیدم .

   « ایماق »

 

 

متن توافق نامه ٔ سیاسی تشکیل حکومت وحدت ملی که داشتن معلومات درین زمینه خیلی مهم پنداشته میشود، در این  لغتنامه گنجانیده شد.

  بدین منوال  متن سخنرانی جلالتمآب محمد اشرف غنی رییس جمهوری اسلامی کشور در سمپوزیم بین المللی ۵۷۵ مین سالگرد تولد امیرالکلام نوایی امیر علیشیر  ( اپریل ۲۰۱۶ )، و متن سخنرانی این قلم ( ایماق ) در سمپوزیم بین المللی به مناسبت ۵۵۰ مین سالگرد حضرت نوایی در سال ( ۱۳۹۱ ) در کابل ایراد گردیده بود ، قید این لغتنامه گردیده است.

  رحمن بابا یکی از شعرای متصوف و مشهور زبان پشتو به شمار میرود.  برای اینکه این شاعر برجسته ٔ کشور را به معرفی گرفته باشیم ، مصاحبه دوکتور روان فرهادی دانشمند ، محقق ورزیده و شخصیت شناخته شدهٔ کشور را که با خبرنگار تلویزیون لمر محترم مجاهد کاکړ  در بارهٔ رحمن بابا انجام  داده  بودند ، داخل این فرهنگ ساختیم .

  بایسته گفتن است متن مقالات تحقیقی محترم همایون سرخابی ، و محترم کاظم امینی در باره ( میمنه ) نیز در این فرهنگ گنجانیده شده است .

هکذا مقالات آقایون پروفیسر شرعی جوزجانی و پوهاند توردیقل میمنه گی که در باره ٔ  تخریب  بالاحصار سرپل ، اندخوی و جوزجان  توسط محمد گل مومند، در ویب سایتهای  ففتا ( فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان ) و ( خراسان زمین ) به چاپ رسیده بود ، در این کتاب جاگزین شده است .

 

برای کسب معلومات هرچه بیشتر علاقمندان گرامی این لغتنامه ، در بارهٔ کشور های افغانستان ، اوزبیکستان ، تاجیکستان ، تورکیه ، امریکا ، کانادا، روسیه ، آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران   نیز تحقیقات مفصل صورت گرفته است .

 

باید خاطر نشان کرد که مقاله ٔ محترم  دوکتور جلایر عظیمی تحت عنوان  اوزون سقال یا اوزوم سقال ( ریش دراز یا ریش انگور مانند ) و بورقوت ( قریه ایست در سوزمه قلعهٔ ولایت سرپل ) نیز در این فرهنگ جا داده شده است .

 

     در بعضی از مقالات طویل چون :

آ-  آدم ( قصه ٔ حضرت آدم  )، آت ( اسم ، بینداز ، اسب – شعر مردمی تحت عنوان آتگه مینینگ عسکرلر)،  آفتاب ، آب حیات ، آب و هوا ،  آتش کیسین ( آتش بس – صلح )، آته ( پدر )،  آچ ( گرسنه ) ، آرال ( نام دریا )، آستانه ، آغریق ( درد )، آغو ( زهر ) ، آقیم ( جنبش )، آلو  ( آتش )، آلمه ( سیب )، آنت ( سوگند )، آنه ( مادر – شعر   از عبد الله عارفوف – زنده گینامهٔ شاعر )، آواره  ، آهک ، آی  ( مهتاب )، آیدین ( روشنایی )، ابدی ( جاوید )، معنی آسمان های هفتگانه در قرآن چیست؟ ،آذر ،آشنایی با کشور آذربایجان ،

الف – احمد ( زنده گی نامهٔ احمد ظاهر هنرمند حنجره طلایی  افغانستان )،  انابه – انابت ( زنده گی نامه و کار کرد های فرهنگی خانم انابت ایماق ) الماس ، معرفی کشور امریکا ، انار ، اوزوم ( انگور)، اولکه ( زاد بوم )، معرفی   افغانستان  و زنده  گی نامه های جلالتمآبان رییس جمهور و رییس اجراییه  و معاون اول ریاست جمهوری افغانستان ،  ابلیس ، اچیتقی ( خمیر مایه )احسان و بررسي مفهوم احسان و محسنين در قرآن كريم ، اختیار ، ادب ، اطلس ، اصل ،  اختراع ، اخلاق ، ادب ، ادیر ( تپه )، اراده ، ارسلان ( شیر )، ارمغان ، اری ( زنبور ) ، ازل ، اژدها ، اساسنامه ، استعداد ، اشوله ( آهنگ )،اعتقاد ، افسانه ، افسون ، افندی ، اقلیم ، اقیانوس ، الپ ( پهلوان )، امپراتور ، انقاو ( دیوانه )، انسان، انقلاب ، انقلاب ثور ، انقلاب اسلامی ،  آۉکسیجن ( آکسیجن )، اولیا ، اۉرتاق ( رفیق ) ، اۉردک ( مرغابی ) ، اۉرمان ( جنگل )، اۉغیل ( فرزند )، اۉگیت ( پند و اندرز ) ، اۉلپان ( باج )، ایاز ( هوای سرد )، اَیران ( دوغ )، ایسیق ( گرمی ) اندخوی ( اندخوی در دورهٔ  میر غضنفر خان- و نواده های این مرد تاریخ ) و (تخریب آبدات تاریخی و آثار باستانی منطقۀ اندخوی و جوزجان توسط محمد گل مهمند، آواز اندخوی « شعر ») ، ایغاقچی ( جاسوس )، ایلان ( مار )، ایمان ، اینجو ( مروارید )، اییق ( خرس )،ایرکین ( مستقل) ،  ایزگو ( ثواب ) ، ایسان ( سلامتی )، ایشک ( الاغ )، ایل ( مردم )، ایلچی ( سفیر ) ، اوکتم ( با منطق ، تیز و هوشیار )،  اۉلجه ( غنیمت )،  النگه ( شعله ) ، الّه ( للو – نمونه ای از للو اوزبیکی با ترجمه ٔ فارسی / دری )، روش برای خواباندن نو زاد بد خواب )، الهام ، افراسیاب ، امام ، امت ، امین ، انسان ، اقبال ( زنده گی نامهٔ اقبال لاهوری )، الغبیگ ( زنده گینامه )، الیزابت ( زنده گی نامهٔ ملکه الیزابت دوم ) ،ارگ ( تاریخچه ٔ ارگ کابل )، معرفی کشور اوزبیکستان، انجیر و فواید آن ، اولن – اولنگ ( خواندن مخصوصی است که در شب عروسی از طرف زنان بعضی از ولایات فاریاب ، جوزجان و اوزبیکستان توأم  با دایره و چنگ  و بعضاً هم بدون موسیقی خوانده میشود )، انور( زنده گینامهٔ مولانا استاد محمد اسحاق انور اندخویی) ، اوزبیگیم ( شعر از ایرکین واحدوف )   ، 

ب – بایقرا ( زنده گینامه سلطان حسین بایقرا )، بخارا، بلخ ،  باسقین ( شبخون ) ، باشچی ( رهبر ) ، بال (عسل)، بامداد، بای ( ثروتمند )،  بای اۉغلی ( جغد )، بت ، بوغدای ( گندم )، بولاق ( چشمه )، بولوت ( ابر ) ، بحر ، بلداق ( گشواره )، بلیق ( ماهی )، بۉته – تیلاق ( چوچه شتر )، بۉیاق ( رنگ ) ،  بیگم ، بانو ، بهار ، بیت المقدس ، برات ، بخت ( بخت و طالع خویش را بیازمایید« جدول خاص »  ) ، بیژن ، باختریانی ( زنده گینامه همایون باختریانی ) ، بورقوت ، بدخشان ( معرفی و لایت بدخشان و زنده گینامه ٔ طاهر بدخشی ) ،

پ – پیشلاق ( پنیر )،  پیس ( تداوی امراض پیس و میرگی با زهر مار ، گژدم و مرچ سیاه ) ، پاراشوت ، پمدور ( بادنجان رومی)، پیچاق ( کارد – کارد به استخوان رسیدن )، پېچک ( گل عشقه پیچان )، پیستیرمه ( کمین )،   پیکال ( زمین زراعتی )، پادشاه، پارافین ، پاره ( رشوه )،  پاک ، پلو ( طرز پختن آن ) ،   پیشین ، پیاده ، پای انداز ، پاپ ، پارلمان ، پالوده ، پایتخت  ( فهرست  ۲۴۳ پایتخت های جهان بر پایه ٔ جمعیت )، پیکار ( زنده گینامهٔ پیکار پامیر شاعر و نویسنده ٔ چیره دست کشور ) ،

 

ت – توره ،  تاتار ، ترکمن ، معرفی کشور ترکیه ،  تاریخ ، تازی ( نوع سگ )، تاش (سنگ و انواع آن) ، تاش بقه ( سنگ پشت )، توبه ، تقیر( زمین لامزروع و نوع پوست )، تورکستان ، تیلفون  ، تاش کۉمیر ( زغال سنگ ) ، تابوت ، تاج ،  تاغ ( کوه )، تاووشقان ( خرگوش )، تاووق ( مرغ )، تبسم ، تتیماق ( چشیدن )، تخت ، تخلص ، تدقیق ، تذکره ، تراغ ( شانه )، تبعید ، بغیر ( کبد )، تابلو ، تابوغ ( پرستشگاه )  ، تسبیح ، تصنیف  تصوف ، تقوا ، تکبر ، تکبیر ، تگین ( دلاور ، بهادر ، شهزاده )، تلاوت ، تمدن ، تمساخ ، تورک ، تورکستان ، تیپره تیکن ( سنگ پشت – لاک پشت)، تیلفون ،  ترانه ، تسبیح ، تصنیف ، تصوف ، تقوا ، تلاوت ، 

ث – ثواب ، ثنأ  ( زنده گینامه محمد اسحاق ثنا شاعر ذواللسانین کشور ) ، ثریا ، ثعبان ، ثنایا ، ثواب ، ثابت ، ثابت قدم ، ثاقب ، ثبات ، ثبوت ، ثروت ، ثمین ، ثوابت ، ثوم ( سیر و فواید آن ) ،  

ج – جزیره ، جن ، جنّی ( دیوانه ) ، جنت ( بهشت )  ، جغرافیا، جیگده ،( سنجد )، جیغه ( تاج )، جوه ( جوی )، جومرد ( جوانمرد )، جواز ( دستگاه روغن کشی )، جنگ ، جنرال ،  جنازه ، جمعیت ، جمعه ، جمال ، جلوه ، جلال ، جگر ، جفا ، جغرافیا ، جبر ، جان ، جادو و جادوگر ، جهانبینی ، جامی ( زنده گی نامهٔ مولانا عبدالرحمن جامی ) ، جبر ، جشن نو روز در جهان ، 

چ – چاپنداز ، چولپان ( زهره ، ناهید ) ، چوچقه ( خوک )، چیان( گژدم )، چاروا ( چارپا) ، چالغو ( آله ٔ موسیقی )، چای ، چپاتی ، چپاو ( غارت )، چته ناق ( لنگ )، چربو ، چرچه ماق ( مانده شدن )، چرخ ، چرک ، چرلر ( ضیافت )، چرم ، چشمه ، چله ، چمن ، چنار ، چنبر ( حلقه )، چندیق ( التیام )، چنقیماق ( تشنگی )، چنگ ( غبار )، چوپان ، چومالی ( مورچه )، چومچیق ( گنجشک )، چیچک ، چیگره ( مرز )، چیگیت ( پنبه دانه )، چنگال ، چوچقه ( خوک )، چوغ ( آتش سوزان )،  چیگیرتکه ( ملخ )، چیلدیرمه ( دف )،

ح – حافظه ، حکایت و داستان ، حیا،  حج ( حج چیست و حاجی کیست ؟) ، حافظ ( زنده گینامهٔ حافظ شیرازی )،  ( زنده گینامه حافظ اکه هنرمند خانقایی فراموش شدهٔ اندخوی )، حریت ، حرام ،   حلال ، حریف ، حاکمیت ، حشره ، حنا ، 

خ – خط اورخون و تاریخچهٔ آن ،  خوشحال خان ختک ( زنده گینامه ) ، خط و انواع آن ، خلم و تاریخچه آن ،  خانقاه  ، خواجه ، خبر و خبر نگاری ، خوشبخترین مردم جهان( دانمارک )،  خلقت ،  خطبه ،  خداجو ،  خانم ،  خان  ، خاتون ، خاقان ( لقب پادشاهان تورکان و پادشاه چین )، خدای مهربان ( ج ) ، خورجین ، خیال ، خیانت ،  خیر ، خیرخواه ، خیمه ، خلق در دانه لری ( دُر دانه های خلق – معرفی کتاب )، خان بالیق ( خان نشین ، نام قدیمی(، خیمه ، خیرخواه ، خیر ، خیانت ، خیال ، خورجین ، خوراز ( خروس )،

د – دو تار ( زنده گینامه ٔ ضیأ خواجه منصوری دوتار نواز مشهور اوزبیک )، دنبوره (زنده گی نامهٔ بابه قران دنبوره نواز کشور )، داستان و داستان نویسی در افغانستان ، دولمه، دف ، دوک ، دالر ( فهرست واحد پول رایج کشور ها )، دریا ،  دشمن ، داهی ( زنده گی نامه ٔ داملا پیغمبر قل خان داهی عالم متبحر اندخوی )، دینگیز ( بحر )، دار غه ( ساربان )، دانش ، داودیر ( مجنون ) ، داوروق ( شهرت )، دبدبه ، دخان ( دود )، دخانیات ، دخمه ، دُر ( مروارید )،  درویش ، دریا ، دستار ( عمامه )، دستخط ، دریا ، دریغ ، دقیقه،  دماغ ، دنیا ، دبلاژ، دوربین ، دو رگه ،  دوز ( دوز دوا )، دوزخ ، دولت ، دولت قوشی ( مرغ سعادت )،    دۉنغیز ( خوک )،  دهری ( ملحد )، دهقان ، ده ده ( پدر )،  دیدی ( هرزه )،  دیانت  ، دیپلوم ، دیپلومات ، دیو ، درنده ، درویش ،  دل ،  دلال ، دلالت ، دلبند ، دلدار ، دلربا ، دلی ( دیوانه )، دل آزار ، دین( تفاوت دین و مذهب ) ، داکتر ، دانشمند ، دایه ، درام ، دراماتیک ، در به در ، دوزخ یا جهنم ، دیوان ، داد، داعیه ، دانگ ( شهرت ) ، دایه ، درجه ، درس ،  درک ، درگاه ، درمان ( چرا خنده بر هر درد بیدرمان دواست ؟) ، دستمایه ( سرمایه ) ، دستور ، دسیار( دستیار )، دعا ، دغدغه ، دغل ، دفن ، دلتنگ ، دلدارلیک ( تسلی)، دلکش ، دلیل ، دوست ،  دوستیم ( زنده گی نامه و کارکرد های الحاج ستر جنرال عبدالرشید دۉستیم  معاون اول ریاست جمهوری افغانستان ) ، دۉپّی ( کلاه )، دۉلته ( چاق و چله )، دهر ، دهری ( بیخدا )، دهشت ، دیار، دیندار ، دین سیز ( بیدین ) ، دیباچه ، دیوان ، دیوانه ، دربار ( قصر پادشاهی ، ارگ  «تاریخچه  ارگ ») ، دلاک – سر تراش ( شعر ملمع از عابر تحت عنوان دلاکلر) دریا( تنظیم منابع آب در افغانستان )، دستمایه (سرمایه )، دستور، دفینه ، دنیا قره ش ( جهان بینی )، دوبلاژ ، دولمه ، دونغیز ( خوک )، دلاور ، زنده گینامه ماریا دارو، دول ( ژاله )

ذ –  ذوالقرنین ، ذکر ، ذوالجلال ، ذات ،  ذلت ،  ذهن ، ذره ، ذریه ، ذکی ، ذمه ، ذوزنقه ، ذوق ،  ذات البین ، ذاکر، ذبح ، ذخیره ، ذریات ( اجداد )، ذکی ( زنده گینامهٔ فیض الله ذکی معاون اول امنیت ملی افغانستان )، ذلیل، 

ر –   رومال  ( دستمال – متن آهنگ فولکلوریک رومالیم بار- دستمال دارم )، رویأ  ، رادیو و مخترع آن، رصد خانه ( رصد خانهٔ  الوغبیگ )، رسم ، رمضان ، رنگ ، روان  ، روح ، روزنامه و پیدایش آن ، روزه ( از نظر دینی و علمی ) ، رومانتیزم ، رومان ، ریاضی ، ریحان ، رادیکالیسم ، رباب ، ربابچی  ( زنده گی نامهٔ استاد محمد عمر رباب نواز کشور )، رباعی ، ریا ، رب ،  رباط ،  رحمت ،  رسم ، رسوا ، رشک ،  رعیت ، رف ، رفیق لیک ( دوستی )، رقص ، رقیب ، رکعت ، رکوع ، رمضان ، روپیه ، رومانتیک ، رحم ( بچه دان )، رعنا ، رحمن ( اسم مقدس خداوند «ج »)، رسالت ، راحت ، راز ، راستگوی ، راضی ، راضیلشماق ( پدرود )، راوی ، رجب ( ماه رجب و عظمت آن )، رجز ( یکی از بحور شعر )، رجه ، رأی ، رایج ، رذالت ، رژیم ، رساله ، رسام ، رسوا ، رسوم ، رضأ ، رغبتلنماق ( مایل شدن ) ،   رمز ( کلمه ٔ رمز در شعر بیدل ) ، رنجیماق ( رنجیدن ) ، رنگ ( هر رنگ نماد چیست ؟ )،  روایت ، رمضان – ماه میهمانی خدا ( ج ) و خواص بوی گلاب هنگام روزه ، رودک ( زنده گی نامهٔ رودکی سمرقندی )، رحمان بابا یکی از شعرای مشهور زبان پشتو ( مصاحبهٔ خبرنگار تلویزیون لمر با دوکتور روان فرهادی نویسنده و پژوهشگر فرهیخته افغانستان در مورد این شاعر )، رزاق ، رفیق( زنده گی نامهٔ رفیق قادری شاعر ذواللسانین  اندخوی)،  روح چیست ؟، روشن ( زنده گینامهٔ استاد روشنگر باختری ) ، روسیه ، روماتیزم ،

ز – زمرت ( زمرد )، زیغیر ( زغر )، زاغ ، زبور( نام کتابیست که بر حضرت داوود «ع» نازل شده است ) ،  زحل ، زره ( جامه ٔ جنگ به اندازهٔ پیراهن و دارای آستین کوتاه ) ، زقوم، زکات ،  زمزم ، زاهد ، زر ( طلا )، زرگر ، زلال ، زلزله ( زمین لرزه )، زلف ، زمان ، زهره ، زیقنه ( خسیس )، زیارت ،

ژ – ژورنالیزم، ژاله ، ژاندارم ، ژورنال ، ژکیدن ( سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی )، ژلاتین ، ژولیدن ، ژرف ، ژیمناستیک ، ژنده ،

س – سالماق ( انداختن ) ، سامسه ( سنبوسه)، سرکه ( رشک )، سل ( نوع مریضی ساری و جلوگیری از آن)، سمرقند، سور ( نوع اسپ )، سوزاک ( مریضی واگیر و جلو گیری از آن )، سوغورته ( بیمه )، سوو ( آب ) ، سیچقان ( موش )، سیرغه (گوشواره )، سیلاوچی ( موکل )،  ساعت – مخترع و تاریخچهٔ آن  ، ساقی ( ساقی نامهٔ حافظ )، سرطان – پیشگیری و روش درمان آن   ،  سعد ( زنده گینامهٔ سعدی )، ساچ ( موی )، ساربان ( زنده گی نامه ٔ عبدالرحیم ساربان هنرمند مشهور کشور )، سازنده ، سازمان، ساغینماق ( یاد کردن )، ساغچی ( پاسبان )، ساقی ( ساقینامه حافظ )، سالیق ( مالیات )، سانسور ، ساوچی ( خواستگار و راه های جلب خواستگاران )، ساورین ( مکافات )،  ساووت ( زره ، جوشن )، ساویتگیچ ( کولر و ضرر آن به انسان )، سای ( وادی ، دره )، سایه ، سبز ، سپاه ، سبزی ( گیاهی که خام یا پخته خورده میشود )، سبق ، سپچیماق ( انداختن )، سپورت ، سجده ، سجده گاه ، سحر ( جادو )، سخی ، سراب ، سرحد ، سرمساق ( سیر )،  سفسطه ( مغالطه )، سقاو ( بی زبان )، ساوغه ( ارمغان ) ، سقیز ( ساجق ، آدمس ) سکته ( سکتهٔ مغزی ، سکتهٔ قلبی )، ساغین ( بیمار عشق )، سایبان ، سکه ( سکه و پول فلزی ) ، سلام ( مفهوم سلام و تحیت ) ، سلطنت ، سمرقند و بخارا (معنی لفظی )، سنبل ، سنچاق – سنچیق ( مرض سینه و بغل و جلوگیری از آن )،  سنه ، سونمس ( زنده گی نامهٔ عبدالقادر سونمس { سونمز } ، سیم ( نقره )، سینما و تاریخچهٔ آن ، سانسور ، 

ش –   شعر و انواع و اقسام آن ، شش مقام ( موسیقی کلاسیک ) ،  شیطان ، شطرنج ، شانتاژ ، شبکور ، شبنم ، شراب ( اثرات پزشکی و طبی شراب، و از دیدگاه اسلام ) شراب ( در روسیه ودکای حلال تولید میشود ) ، شریعت ، شرق ، شفتالو ، شیر چای ، شیشه ، شیطان ، شاهنامه فردوسی ، شیر ( حیوان درنده )، شیخ ،  شهادت ، شوکت ،  شورا در قرآن و احادیث  ، شاعر ، شمس ،   شهادت ، شکر  و ضرر آن ، شمس ( آفتاب )، شیر برنج و داستان جالب آن ، شهران ( زنده گینامه و کار کرد های داکتر عنایت الله شهرانی دانشمند معاصر افغانستان ) ، شرعی ( زنده گینامهٔ پروفیسر داکتر عبدالحکیم شرعی جوزجانی شاعر و نویسنده ٔ معروف کشور)،

ص – صاحبقران ، صدف ، صدقه ( آنچه در راه خدا به بیوایان بدهند ) ، صلح ، صلیب ، صنم ، صواب ، صورتگر ، تصوف ، صائب ( زنده گینامهٔ صائب  تبریزی )، صحت ، صحابه از دیدگاه قرآن و اهل بیت  ، صبر ، صادق ، صحیح البخاری ، صوفی( کسی که پیرو طریقه تصوف باشد ) ، صداقت ، صفت ( بیان حال )، صلاح ( آشتی ) ، صلح ، صمیمیت ،

ض – ضرب المثل – در زبان تورکی اوزبیکی آنرا مقال گویند ( نمونه های ضرب المثل های تورکی اوزبیکی با ترجمه ٔ دری . گرد آوری و برگردان : ایماق ) 

ط –  طریقت ، طلا ، طبعیت ، طینت ، طواف ، طمع ، طلسم ، طلاق ، طاعت ، طریقت ( چشتیه ، نقشبدیه ، قادریه سهروردیه )  ،  طناز ، طهارت ،   طالع ، طبعیت ( سرشت ، نهاد ) ، طهارت ،

ظ – ظلمت ، ظفر ( زنده گی نامه ٔ زنده یاد مهدی ظفر نطاق ورزیده ٔ رادیو افغانستان ) ، ظریف ، ظالم ، ظهیر فاریابی (  زنده گی نامه ) ، ظاهر ، ظرافت ، ظلم ، ظلال ، ظن ، 

ع – عقاب ، عاق ، عالم ( جهان ) عبادت ، عدالت ، عرف ، عروض ( میزان شعر ) ، عسل ، عشق ، عشقری ( زنده گینامه )، عصب ، عطر ، عفت ،  عقیده ، عکه ( نام مرغیست از جنس کلاغ ) ، عید ، عیش   ، عیار ( عیاران و کاکا های کابل )، عوام ، عنصر ، عنبر ، عنایت ، عمه ، عمر ،  عفو ، عطیه ، عصیان  ، عصاره ، عشوه ،  عزراییل ، عزا ، عرفه – عرفات ( نام کوهی است در نزدیکی مکه ) ، عشر ( یک دهم ) ، عدل ، عاجل ، عداوت  ، عافیت ، ( عارف چیست و عارف حقیقی کیست ؟) ، عادل ، عادت ، عاجز ، عیال ، عاقبت ، عادی ، عالم ( جهان ، گیتی ، دنیا )، عبادت ،  عبادتگاه ، عبرت ، عزت ، عزت نفس ، عزم ، عزیز ( شریف و گرامی ) ،  عشرت ،   عطارد ،  عقل ، عقوبت ، علامه ، علم ( دانش ) ، عمر ، عیب ، عاقل ، عاطفه ، عسل اری ( زنبور عسل )، عصر ، عمل ( مفهوم عمل چیست؟) ، عطار، عفت ، عفو ،

غ – غازی، غربت  ، غبار ، غدار ، غرب ،  غروب ، غرور ، غریب ، غریزه ، غزا ، غزل ( نوع شعر ) و  (زنده گی نامهٔ غزل سادات هنرمند مبتکر افغانستان )، غزال ( آهو )، غضب ، غضنفر- ( کار کارد های میر غضنفر خان در اندخوی- در ردیف «الف» اندخوی مراجعه شود )، غضنفر( زنده گی نامه ٔ داکتر حسن بانو غضنفر  دانشمند و وزیر اسبق اموز زنان )، غلغله ، غله میس ( حریص ، چشم سفید ، غیبت کننده )، غم ، غمزه ، غنچه ، غنیمت ، غیبت ( پشت سر کسی بد گویی کردن )، غلیان ،

ف – فرهادی ( زنده گی نامهٔ داکتر روان فرهادی دانشمند فرهیختهٔ  کشور ) ، فولکلور ، فاتحه ( سورهٔ فاتحه) ، فاشیزم ، فانی ، فدراسیون ، فدرالیزم ، فرشته ، فرض ( معنی فرض و واجب ) ، فرعون، فرکسیون( گروه های همفکری که در داخل یک حزب یا مجمع به وجود می آید ) ، فرمول ، فضا ، فطرت ، فعل ، فلج ، فلز ، فلسفه ، فلک ،  فوند، فیروزه ( آهنگ اوزبیکی فیروزه جمعه نیاز اوه خواننده ٔ مشهور اوزبیکستان ) ، فیزیک ، فیل ، فیلسوف ، فیلم ، فهرست واژه های متفاوت در فارسی افغانستان و ایران ، فایتون (گادی)، فسفات ، فسفر ،  فقه ( علم به چیزی ، علم به احکام شرعیه )، فوتبال ،

ق – قاره جگر( جگر سیاه )،  قالین ، قاووق ( مثانه )، قری ( واحد متر )، قوت لایموت ( توشه )، قوتاس ( غژگاو )، قومندان ، قورغاشین ( چدن )، قورمه ( نوع غذا )، قبچاق ( نام دشت و صحرا در ترکستان )، قیرغاق ( ساحل )، قربانی ، قیل ( موی )، قییغیر (شاهین)، قاغذ ( کاغذ ) قافیه ، قانون ، قبضیت و علاج آن ، قبله ، قوربان ( تاریخچه قربانی) ، قره قوش کسل ( میرگی ) قصیده ، قلب ، قویون ( گرد باد ) ، قوبیز ( چنگ )، قوشیق ( دوبیتی ) ، قرغی ( عقاب – شاهین )، قابان ( خوک ) و (نامهای حیوانات به زبان تورکی آذربایجانی )، قاتل ، قار ( برف )، قاضی ،  قان ( خون) ،  قبرستان ، قوندوز ( قندوز- نام ولایت )، قویاش ( آفتاب )، قیسی (  نوعی از زردالو خورد که خیلی شیرین است ) ، قوتادغوبیلیک ( کتابیست به معنی دانش رسیدن به سعادت به قلم یوسف خاص حاجب ) ، قاری ( زنده گینامهٔ ضیأ قاریزاده شاعر معروف کشور، نوشته ٔ سید مقصود برهان ) ، 

ک –  کباب ( نوع غذا ) ، کبوتر، کتان  ، کلته کیسک ( چلپاسه )، کنری( قناری )، کوموش ( نقره )، کویماق ( سوختن )، کوپک ( سگ نر )، کیمیا ، کیچه ( شب )، کاسه ( ظرف سفالی یا چینی گرد که در آن غذا میخورند )، کبیسه ، کچالو ، کرشمه ، کرنی ( کرنا )، کوچوک ( سگ )، کۉر ( نابینا )، کورتک ( ریشه )، کۉی ( موسیقی )، کۉز (  چشم )، کۉک ( آسمان ) کۉکلم ( بهار  )، کۉک یوتل ( سیاه سرفه) کیپریک ( مژه )، کیگیز( پلاس )، کیپک ( سبوس) ، کیچیریم ( عفو )، کېلگیندی ( مهاجر )، کېلین ( عروس ) کېلین سلام ( آهسته برو و نمونه های آن بین اوزبیک زبانان )، کېمه ( کشتی )، کیوان ( زحل ) ، کوره ش (کشتی – پهلوانی )، کوز ( خزان ) ، کولگی ( خنده )، کۉرفز ( خلیج )، کۉرکم  ( مقبول ) ، کۉرگزمه ( نمایشگاه ) ، کیچه ( شب ) ، کوندوز ( روز – ضد شب )، کییاو( داماد ) ، کۉک قرغه ( زاغ )، کۉمیر ( زغال )، کۉنگیل ( قلب )، کیچکینتای ( طفل )، کافیین ، کجاوه ، کنیز ، (داستان منظوم کشتی گیری شهر آقچه به زبان تورکی اوزبیکی با ترجمهٔ دری )، کون ( روز ، یوم )، کۉر ( کور شدن زن بعد از فین کردن )، کییک( آهو )، کېکسه ( سالخورده )، کېلماق ( آمدن) ، معرفی کشور کانادا ، کۉرمک ، 

گ – گل ( شگوفهٔ باز شده )، گوگرد ، گوهر شاد بیگم ( زنده گی نامه) ،  گور ، گشنیز ، گچ ، گرامی ، گرز( سلاح جنگی قدیمی که سرش مدور باشد ) گز ( مقیاس طول )  ، گلزار ، گلاب ، گلخن ( آتشخانه ) ، گوشت (  فواید و مضرات آن ) ، گوگرد ، گاز ، گرام ، گرامر ( دستور زبان )، گرد ( غبار )،  گلشن ، گله ( رمه )، گلّی (مصاحبه با سید عمر گلّی  مرد معیوب ولی با غیرت اندخوی )،

ل – لاله ، لوبیا ، لشکر ، لعل ، لطیفه ، لهجه ، لیتر ، لیلة القدر ، لیمو و فواید آن، لاجورد، لاچین ( عقاب )، لاله، لبیب « زنده گینامهٔ پوهندوی استاد سید محمد عالم لبیب شاعر  و نویسندهٔ   ذواللسانین کشور»،

م  – حضرت محمد «ص»  پیغمبر اسلام از دیدگاه اندیشمندان غیر مسلمان ، محمود کاشغری ( زنده گینامه )، مربا ، مرجان ، مشتری ( نام ستاره ) ، مشرب ( زنده گی نامهٔ بابا مشرب – شاعر ، عالم ، صوفی ، فیلسوف – به قلم امان معاشر خبر نگار آزاد )، مقناطیس ، مکه ( قبله گاه مسلمانان جهان )، ملی ( منسوب به ملت )، منتو

( طرز پختن آن ) ، موچل ( تقویم سال دوازده حیوانی ) ، مود ( فیشن )، موزیم ، مولانا ( زنده گینامه ٔ مولانا جلال الدین محمد بلخی ) ، میراث، میزان ( ترازو)، متر، میلی متر ، نپتون ( سیاره )، ماش ، محشر ، مخدوم قلی  فراغی ( زنده گینامهٔ شاعر شهیر مردم تورکمن )، مارشال ، ماش ، ماشین ، مالکول ، مای ( روغن )، متل ، مامیق( پخته )، مالیات ، تصوف ، مثنوی ، مجنون ، مجنون تال (بید مجنون) ، محبت ، محکمه ، مدار ، مدال ، مدح ، مرل ( آهو )،  مرمر ، مروارید ، مس ، محراب ، محرم ، مریخ ، مستعمر ، مستقل ، مسلمان ، مور ، مصراع ، مصدر، مغز، موسیقی ( موسیقی افغانستان )، مشتوم ( مشت – گره کردن پنجهٔ دست) ، مومیا ، مونوگراف، می ( شراب )، میراث، میکروب، مژه ، مشرق ،  ملخ ، ملکه ( خانم پادشاه) ، منبر، مناجات ، منطق ، مننجیت ، موج ،  مودل ، موذن ، موز ( یخ )، موزیم ، موشوک ( گربه )، میکروسکوب، مسجدالاقصی ، معجزه ، معراج ، مذهب ( تفاوت دین با مذهب )، مقال ( ضرب المثل ) ، مقناطیس ، مکروه ،  ملی ( منسوب به ملت ) ، مریم گلی و فواید آن بر انسان، معنی نام کشور ها، منیار، مسعود ( زنده گینامه ٔ زنده نام احمد شاه مسعود ) ،

ن –  نسخه ، نسیه ، نشر ، نصرانی، نفت ، نوایی ( زنده گینامهٔ امیر علیشیر نوایی )، ناز ، نازنین ، نان( طرز پختن اقسام نان و غذا های افغانی ) ، نپتون ( ستاره )، نصرانی ، نفت ، نقره ، نقشه ، نکاح ، نم ( رطوبت )، نماز ، نوروز ، نوغی (نوغی – تاتار یکی از اقوام تورک )، نهنگ ، نی ( شرح و معنی نی نامه )، نقاش، نیکوتین ، نیلوفر ، نادم ( زنده گی نامه نادم قیصاری )، نصارا ،  نغاره، نغمه ( زنده گی نامهٔ نغمه آواز خوان مشهور افغانستان ) ، نارگیل و فواید آن ،

و –   ویتامین ، وضو و فواید آن ، وطن ( در اشعار مولانا )، وسوسه ، وصال ، وصیت ، وعظ ، وفا ، وفات ، ولیعهد ( شهزاده )، ولقان ( آتش فشان )، ویتامین ، ویروس ، واجب ( معنی « فرض » و « واجب »چیست ؟)، واحه ، وادی ، وبا ( مرض عفونی )، وثیقه ، وجدان ، وحشی ، وحی ، وزن ، ولت ( مقیاس برای اندازه گرفتن مقدار برقی که تولید میشود )، وحدت ( متن توافق نامه ي سیاسی تشکیل حکومت وحدت ملی افغانستان ) ، وطن-( شعر از سلیمان لایق ) یک رباعی به سه زبان « فارسی / دری ، تورکی اوزبیکی و پشتو » ، شعر تورکی اوزبیکی  از ایرکین واحدوف  شاعر معروف اوزبیکستان و ترجمه ٔ شعر به شعر از مرحوم  عبداللطیف صدیقی للندری )، 

ه – هید ( بو )، هنر ، هنگامه (زنده گی نامه ٔ مختصر خانم هنگامه هنرمند مشهور و دوست داشتنی کشور )، هوا ، هوس ، هوش ، هولکر ( ستاره پروین )، هیبت ، هیجان ،  هیکل ، هییت ( عید )، هیز ( مخنث )، یات ( بیگانه )، هجران ، هلال ( ماه نو )،

ی – یامغیر ( باران ) ، یای ( قوس قزح) ، یشین ( رعد و برق ) ، یوگن ( لگام )، یونگ ( پشم )، یوتل ( سرفه ، علل و طرز درمان آن )، یوغان ( کلفت ، درشت و ناهموار)، یولبرس ( شیر )، ییل ( سال )، ییر ( زمین ) یلدا ، یاد ، یار ، یارلقه ماق ( عفو کردن )، یارلیق (سند، تحسین نامه )، ییلاق ( جای تابستانی )، یازوچی( نویسنده )، یازیق( گناه )، یاسا ( قانون )، یاش ( اشک ، جوان )، یاقوت ، یالقین ( شعله )، یامغیر ( باران )، یاو ( دشمن )،  یراغ ( اسلحه )، یساوول ( پیش قراول )، یلاو ( بیراق )، یلپیز ( نعنا )، یلتاق ( چاپلوس )، یات ( بیگانه )، یاووز ( درنده )، یای ( قوس قزح – کمان رستم )، یورت ( وطن )، یوره ک ( قلب )، یوره کلی ( جسور )، یوز ( چهره )، یولدوز ( ستاره )، یونگ ( پشم )، یۉرغه (دوش و رفتار اسب )،   یۉلداش ( همراه )، ییرتقیچ ( درنده ) ، ییریک ( بزرگی )، یېنگ ( آستین )، یهود( بنی اسراییل ، پیروان حضرت موسی )، ییگیت ( جوان )، یېنگیل ( غذای تیز هضم ، سبک ) ، یوک ( بار ) ، ینگی ییل ( سال نو- متن آهنگ فریاد دریا ) و دیگر مقالات مفصل تا اندازهٔ توان تحقیقات به خرچ داده شد.

   مقاله ٔ مفصل محترم داکتر اکبر همت فاریابی که در باره ٔ قوم ( اوزبیک ) در ویب سایت خراسان به چاپ رسیده بود ، اقتباس گردید.

  بدین منوال از مقاله ٔ  محترم استاد محمد صالح راسخ ییلدرم تحت عنوان ( نگرشی بر نحوهٔ ستیزندگی در اشعار مخدوم قلی فراغی ) شاعر شهیر مردم تورکمن استفاده گردیده است.

  آقای محترم جناب استاد سید عثمان روشنگر باختری ، چندین لغت ناب را سخاوتمندانه برایم عنایت فرمودند که زیب این کتاب گردید. و هر یک در ردیف خود گنجانیده شد. و اینست لغات مذکور :

بوری کله سی، اسقلانی ، اچه ، بای چیچک ، ایشان توغه ناق ، تاش ، تقیر ، ارکانی ، تقیم ، سومک ، کیشنه ماق ، شومک ، لاوبالی ، یلمانغیز «شیشک» ، مشاق ، کولگیچ (گل خند )، کۉرمک ، میله ، و غیره.

  جناب آقای استاد ذکرالله ایشانچ توره ، کلمه ٔ « قوندوز » و  وجه تسمیهٔ آن  را بوجه حسن افاده مینمایند.  آقای ایشانچ توره به این عقیده استند که کلمه ٔ قندوز نام یک حیوانیست به زبان تورکی که آنرا « قوندوز» گویند. و این میرساند که نامگذاران و تعبیر کننده گان در تحلیل و توجیه آن به اشکال کندز و کهن دژ ، وقت خود را عبث کرده اند …مراجعه شود به ویب سایت : «بلوت».

بدین منوال  از کتاب « واژه ها و ریشه ها » ی  دوست گرامی ام محترم همایون باختریانی نیز استفاده به عمل آمده ، لغات استفاده شده چون چناق ( استخوان سینه)، (قنجیغه) و … غیره ، به نام خود شان ثبت گردیده است.

     محترم الحاج  عبدالصمد بای حکیمیار اندخویی ، در بارهٔ چاپنداز ، عنعنه ای باستانی  بز کشی ، کشتی گیری و پهلوانی سمنت شمال افغانستان  معلومات مبسوطی ارایه کردند.

  باید یاد آور شد که بعضی از لغات عامیانه  ، از زبان باشنده گان تورک اوزبیک شهر « گووالف» ایالت آنتاریوی کانادا نیز ثبت و در این فرهنگ درج گردیده است ، ایشان عبارت اند از : استاد شریف رحمانی ، دستگیر قل خان بیگزاد و جوره داهی میباشند.

  رفیق زنده گیم بی بی حاجی انابت جان ایماق ، چهل سال قبل از امروز در  ترتیب و تهیه ٔ لغتنامه تورکی اوزبیکی به فارسی / دری و پشتو ، با من همکاری نموده ، سهولت های حیاتی را مساعد می ساخت و بعضی کلمات تورکی ناب و عامیانه را که به ذوق طبقه ٔ اناث مطابقت داشت  مانند « کوز مونچاق ، سامسه ، قتله مه ، کیلین چللر ، نتّی ( میخک بینی ) و … » برایم یاد دهانی می نمود و قس علی هذا. در ترجمه ٔ لغات به زبان پشتو محترم مفتی عبدالسلام خان وردک ترجمان اداره ٔ روزنه ٔ رادیو افغانستان  وقت ، همکاری کرده بودند. از بارگاه رب العزت جای مفتی صاحب را فردوس برین میخواهم. در فرهنگ دست داشته ٔ تان نسبت  نبودن ترجمان پشتو، فقط به ترجمهٔ فارسی لغات نامه اکتفا گردید. اگر خواست خدای توانا بود ، در آینده  به ترجمهٔ فرهنگ هذا به زبان پشتو نیز اقدام خواهد شد. 

  در قسمت تپش و تلاشهای این نگارنده به خاطر جمع آوری لغات  تورکی و ترجمه ٔ آن به فارسی/ دری  شاعری زیبا کلامی به نام «قاضی علایی» از دل من آگاه بوده و چنین فرموده است :

 

ما ز هر صاحبدلي يك شمّه كار آموختيم

ناله از نی ، گريه از ابـــرِ  بهـــــار آموختيم

 

  دانشند عالیقدر از کشور دوست و همسایهٔ  اوزبیکستان  پروفیسر داکتر رحمن خواجه انعام خواجه یف که در زبان پشتو تخصص داشته  و دوکتورای شان را در قسمت ظهیرالدین محمد بابر شاه به دست آورده اند ، چه در ایام اقامتم در تاشکند و چه زمانیکه منحیث پروفیسر در یونیورستی اندیانای امریکا ایفای وظیفه مینمودند ، همکاری های بیدریغ شانرا به این برادر شان انجام داده  ، ویراستاری  کتابم را تحت عنوان « افغانستان اوزبېکلری خلق قۉشیقلری »  ( سروده های عامیانهٔ اوزبیکان افغانستان ) ، نیز بدوش خود گرفتند. این اثر علمی و تحقیقی در سالهای (  ۲۰۱۰ – ۲۰۱۴ ) میلادی  در شهر تورنتو ی کانادا با همکاری فرزندم الحاج محمد بابر جان ایماق ، و کابل أفغانستان به همکاری ( بنیاد غضنفر )، به زیور طبع آراسته گردید .

  گفتنیست به تشبث  این پروفیسر گرامی  ، معلومات تحقیقی و ارزشمند  تحت عنوان ( نظری به ساختار ، قواعد زبان و ادبیات تورکی اوزبیکی) ، توسط محترمه صداقت ایرگش اوه ، استاد انستیتوت دولتی شرق شناسی تاشکند اوزبیکستان تحریر گردیده است، از طریق پوست الکترونی برایم فرستادند و ما آن معلومات مفید را که داشتن آن در لغتنامه از ضروریات بود ، با کمی تفاوت در مقدم کتاب داخل ساختیم ، تا علاقمندان پیش از اینکه به متن کتاب مراجعه نمایند ، از آن استفاده نمایند و به اسلوب و قواعد و دستور زبان تورکی اوزبیکی آشنایی حاصل کنند. ترجمهٔ این متن  به فارسی ، نیز توسط پروفیسر گرامی محترم انعام خواجه یوف صورت گرفته است.

  در خاتمه قابل یاد آوری  میدانم ، که دوست دیرینم جناب آقای پروفیسر داکتر عنایت الله شهرانی که سالها پیش منحیث نقاش ماهر در کابل و حوالی آن شناخته شده بودند ، بعد از اخذ شهادتنامه ٔ دوکتورای شان در مسلک پیداگوژی و روانشناسی ، رو به سویی نویسنده گی کردند ، و کتابهای زیادی نوشتند . من پیش از اینکه کتاب هذا را آماده ٔ طبع بسازم ، به حضور آن دوست ، کتاب را فرستادم تا یک بار از نظر گذرانیده ، تدقیق به خرچ دهند، و در صورت یافتن خالیگاه ، به تکمیل آن بپردازند. و از اینکه این وظیفه ٔ پر مسؤولیت ویراستاری  کتاب را پذیرفتند ، بیش از پیش ، ممنون و مشکورم.

 

  باید گفت در قواعد ، ترتیب و تهیهٔ این لغتنامه در مرحله ٔ نخست  از فرهنگ  « اۉزبېک تیلی سۉزلیگی » ( فرهنگ زبان اوزبیکی ) استاد آلتای ، فرهنگ دو جلدی « اوزبېک تیلی نینگ ایضاحلی لغتی »( لغات مشرح زبان اوزبیکی ) چاپ سال ۱۹۸۱ مسکو و سایر لغت نامه ها که از آنها در  بخش مآخذ و سر چشمه ها ، یاد دهانی گردیده ،  استفاده شده است.

  باید خاطر نشان ساخت که از یک طرف این لغات نامه ها به  زبان فارسی/ دری ترجمه گردیده ، و از جانب دیگر لغات مشابهه و مرتبط آن نیز قید لغتنامه شده و مفهوم و معنای آن با تک بیتی ها و رباعیات شعرای متقدم نیز بیان گردیده است.

  به طور عموم  تعداد  لغتنامه های این  فرهنگ دست داشتهٔ  تان ( چهل هزار )  واژه   بوده  ،  از  آنجمله   ( ۴۵۵۱  ) واژه آن مربوط لغات عامیانهٔ تورکی اوزبیکی به فارسی / دری شهران ، لغات مستعمل تورکی و مغولی در زبان پشتو، لغات ترکمنی به دری ، آموزش زبان ترکی استانبولی ، لغات آذری  به فارسی ،  واژهٔ اصیل ترکی در فارسی و واژه های متفاوت در فارسی افغانستان و ایران می باشند.

در آخر سخن از استاد عالیقدر و دوست دیرینه ام محترم داکتر عبدالغفور روان فرهادی که مرا به جمع آوری و نوشتن این لغاتنامه تشویق و ترغیب کردند ، بیش از پیش اظهار شکران نموده ،  از بارگاه خداوند لایزال برایشان طول عمر ، سعادت و عافیت تمنا دارم .

  همچنان وظیفه ی ایمانی خود میدانم  یکبار دیگر از دست اندرکاران  بنیاد ( غضنفر)  ، در راس  الحاج محمد یوسف خان غضنفر نماینده مردم در پارلمان کشور که در چاپ چهارعنوان اثرم در سال ۱۳۹۳ خورشیدی  از هیچ گونه کمک مالی مضایقه نفرمودند ، مراتب سپاس و تشکرات صمیمانه ی خود را ابراز نمایم.

  باقی در باره ٔ تاریخچه ٔ تحریر و تکمیل این  فرهنگ و نیز ذکر نام همکاران در مقدمه به نوشته ٔ این نگارنده  یاد آوری گردیده است.

     باید خاطر شان ساخت بعد از چاپ این لغتنامه ( دایرة المعارف ) ، متن کتاب به شکل آنلاین در خدمت علاقمندان قرار خواهد گرفت .

 

       با عرض حرمت

   داکتر فیض الله ایماق

      تورنتو – کانادا

***

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.