آرشیف

2015-6-20

فرزاد رمضانی بونش

فرزاد رمضانی بونش در گفت وگو با شفقنا: برای مقابله با گروه های افراطی باید به راهکارهای منطقه ای روی آورد

شفقنا- در حالی که افراط گرایی و نفوذ گروه های افراطی در منطقه رو به افزایش است، این پرسش وجود دارد که چه اتفاقی رخ می دهد که افراط گراها در منطقه تغییر شکل می دهند و با نام و شکلی دیگر سر بر می آورند و فعالیت می کنند و این گروه ها چه آینده ای خواهند داشت و چگونه می توان آنها را کنترل کرد؟

فرزاد رمضانی بونش، پژوهشگر و كارشناس مسایل منطقه ای در این مورد به خبرنگار شفقنا می گوید: به دلیل اینکه سازمان های بین المللی، نگاه بین المللی دارند، ممکن است تا زمانی که بحث، امنیتی و جهانی نشود، توجه چندان گسترده ای به این امر نکنند. برای مقابله با رشد و گسترش گروه های افراطی در منطقه باید بیشتر به راهکارهای محلی یا اسلامی مثل سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و… روی آورد.

متن گفت وگوی شفقنا با رمضانی بونش را بخوانید:

*در سال های اخیر شاهد جدا شدن برخی شاخه های القاعده از این گروه تحت عناوین دیگری بودیم که گاه با تکذیب هایی رو برو می شد. دلایل جدایی طلبی گروه ها از القاعده و سربرآوردن گروه های افراطی متعدد با نام هایی جدید را چگونه می توان تحلیل کرد؟

بونش: نگاهی به شکل گیری القاعده داشته باشیم؛ از سال 1998 به بعد اصولا آنچه بعدا به نام سازمان القاعده ایجاد شد، محصول یا به نوعی اتفاق چندین سازمان مختلف تندروی بنیادگرا از کشورهای مختلف مسلمان بود. نگاهی که آن زمان به کادر القاعده وجود داشت، حلقه های پراکنده در میان این گروه در کشورهای مختلف تحت عامل جفرافیا و هویت بومی بود که می توان گفت در آن زمان آن حلقه ها به شش حوزه تقسیم می شدند. حوزه شبه قاره هند گروه هایی مثل سپاه محمد، جنبش مبارزان کشمیری، جماعت اسلامی کشمیر را در خود جای داده است. حوزه آسیای مرکزی نیز از شبکه هایی مانند جنبش اسلامی ازبکستان، شبکه التوحید و الجهاد در گرجستان، جنبش اسلامی اویغورها در چین و… تشکیل شده است. حوزه جنوب شرق آسیا نیز شامل گروه هایی مثل جماعت اسلامی اندونزی و… است. حوزه آفریقا نیز گروه هایی مثل جماعت سلفیه دعوت و کشتار الجزایر، جماعت اسلامی توحید، سازمان صراط‌المستقیم و جماعت هجرت و تکفیر در مراکش را در بر می گیرد. در حوزه اروپا و آمریکا هم اگرچه القاعده نتوانست در عمل سازمان موفقی را شکل دهد، اما فعالیت های موردی داشته اند. در حوزه خاورمیانه گروه هایی از جمله انصار القاعده در یمن، جنبش التوحید و جهاد که بعدا به نوعی زیر دولت اسلامی عراق یا داعش فعال شد یا جبهه النصره در سوریه فعالیت دارند.

برای توضیح بیشتر می توان گفت که گروه های تکفیری-جهادی عملا در حوزه تروریسم با توجه به شرایط خاص امنیتی، الگوهای متفاوتی از سازماندهی نیروها و شاخه های تروریستی خود را در دستور کار قرار می دهند تا علاوه بر داشتن مصونیت در برابر تهدید دیگران، حرکت رو به رو جلو هم داشته باشند. به عبارت دیگر نمی توان سازماندهی را دور از عواملی چون جغرافیا و اهداف مورد نظر تحلیل کرد. سازمان‌های تروریستی زیرشاخه های القاعده بر اساس مولفه‌هایی چون نحوه صدور فرمان، سیستم‌های کنترل و نظارت و… تقسیم‌بندی می‌شدند. حال اینکه چرا زیرشاخه های القاعده بعدا به نوعی استقلال بیشتری داشتند، باید گفت که اصولا چینش گروه های بومی یا به نوعی زیر شاخه های القاعده به گونه ای بوده است که سطح فرمان پذیری بسیار کم است. با توجه به اینکه هرم القاعده در مقابل ساختار اطلاعاتی کشورهای دیگر به نوعی ساختار بسته ای داشته است، تلاش کرده اند که حلقه ها براساس عامل جغرافیایی تقسیم بندی شوند و با توجه به این بتوانند در موارد بسیاری خود، تصمیم گیرنده باشند. اینکه دیده می شود بعضی از شاخه های القاعده در چند سال گذشته به نوعی اظهار جدایی کرده اند، تحت تاثیر شرایط بومی، رویکرد ها و متغیرهای مختلفی بوده است. به طور مثال مساله کشتار غیر نظامیان، بحثی است که در یک دهه اخیر مدنظر بسیاری از نخبگان القاعده بوده است که برخی موافق و برخی مخالف آن بوده اند. کشتار شیعیان نیز از اختلاف نظرهای میان رهبران القاعده بوده است.

متغیرهای دیگری را نیز می توان در این حوزه در نظر گرفت. ممکن است گروه های جهادی یا بخشی از بدنه گروه های بومی، گروه های کوچک یا زیرشاخه القاعده به این نتیجه رسیده باشند که با استراتژی یا پدیده های دیگری می توانند به اهداف بیشتری برسند. حتی بخشی از نیروهای زیرشاخه های القاعده با توجه به نوع حمایت های سازمانی نیروهای اطلاعاتی منطقه مثلا اسراییلی ها، قطری ها، سعودی ها، اروپایی ها و… به این نتیجه رسیدند که به طور مثال رویکردهای ضد غربی را کنار بگذارند و به نوعی به رویکردهای ضد شیعی یا ضد اقلیتی و امثال آن بپردازند.

*در نگاهی مصداقی اهداف کوتاه مدت و بلندمدت این جدایی طلبی ها چه مولفه هایی را در بر می گیرد؟

بونش: این اهداف بیشتر تحت تاثیر متغیرهای داخلی، منطقه ای و بین المللی است. به طور مثال با نگاهی به داخل سوریه می توان گفت ممکن است قسمتی از بدنه بخشی از نیروهای سلفی به این نتیجه رسیدند که چون نخبگان اصلی القاعده قایل به کشتار وسیع یا خشونت های بسیار گسترده بر ضد شیعیان و اقلیت ها نیستند، با توجه به منافع خود عملا خود را مستقل از هم بدانند یا به نوعی به دنبال یک راهبرد در به دست گیری قدرت بیشتر باشند. نگاه کلی دیگر این است که تحت تاثیر کمک های مالی یا نظامی که از دولت های منطقه ای، اسراییلی، قطری ها و … به آنها می رسد، به نوعی به این نتیجه رسیده اند که منافع ملی یا منافع امنیتی حامیان خود را نیز برآورده کنند. با این نتیجه ممکن است تا حد بسیاری دست به واگرایی از آن ساختار اولیه بزنند.

*با درنظر گرفتن شرایط کنونی افراط گراها در منطقه، تحولات فعلی منطقه چه تاثیری در آینده آنها خواهد داشت؟

بونش: آینده افراط گرایی در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام به عوامل مختلف داخلی، منطقه ای و بین المللی وابسته است. عوامل داخلی شامل این موارد است که در هر کشوری تا چه حدی این افراط گرایی با آموزه های دین اسلام هماهنگی دارد؟ نگاه افکار عمومی آن جامعه و بدنه مذاهب مختلف اسلامی به این گروه ها چیست و تا چه حدی بسترهای تندروی و پرورش نیروهای سلفی و تندرو در این کشورها مهیاست؟ از طرف دیگر بحث منافع امنیتی بازیگران منطقه ای مطرح است که تا چه حدی ممکن است کمک های مالی، نظامی و رسانه ای به این گروه ها بشود. به طور مثال یکی از مباحثی که امروز وجود دارد، استفاده از شبکه های اجتماعی توسط گروه های تندرو تروریستی است. تا چه حدی فضای موجود اینترنت می تواند به این گروه های افراطی کمک کند؟ تا چه حدی کمک های مالی و نظامی به آنها ادامه پیدا می کند؟ بحث دیگری که مطرح است، استراتژی کلان راهبردی ژئوپلیتیک بازیگران عمده نظام بین الملل-روسیه، اتحادیه اروپا، چین، آمریکا- است. اینکه این بازیگران بین المللی چه نگاهی به این گروه ها دارند و آیا موافق گسترش آنها هستند یا خیر؟ اسراییلی ها و به نوعی آمریکایی ها و غربی ها از تداوم شکاف شیعه-سنی یا شکاف های دیگر در جهان اسلام تا چه اندازه سود می برند؟ همه این موارد بر آینده حضور و نفوذ جریان های تندرو سلفی در منطقه موثر است.

*با توجه به گسترش فعلی و پراکندگی این گروه ها در بخش های مختلف منطقه، توزیع جغرافیایی افراط گراها چه تاثیری بر تحولات آینده خاورمیانه خواهد داشت؟

بونش: تاثیر فراوانی دارد. عامل عمده ای که در توزیع جغرافیای افراط گریان در خارومیانه تاثیر دارد، ژئوپلیتیک هر منطقه است. کشورهایی مثل لیبی با توجه به وضعیت چند سال گذشته خود، بسترهای مناسبی برای تندروی و افراط گرایی به شمار می روند و عملا داعش در حال بروز و ظهور در این کشور است. تا زمانی که این بسترها در کشورهای دیگری مانند الجزایر، شبه جزیره سینا و شمال شرقی نیجریه فراهم باشد یا یک نوع آنارشیسم در برخی کشورها مثل لیبی حاکم باشد که مطابق با منافع بسیاری از کشورهای منطقه ای و نظام بین الملل است در عمل شاهد نقش آفرینی این گروه های تندرو در مناطق هستیم.

* ویژگی های اخلاقی و رفتاری مسلمانان بر توسعه افراط گرایی در منطقه چه اثری داشته است؟

بونش: بهتر است گفته شود ویژگی های فکری مسلمانان؛ به طور مثال در یک سده گذشته نگاه موسسان مکاتب تندرو یا سلفی گرا در شبه قاره هند، پاکستان، مصر، کشورهای عربی و سایر کشورهای شمال آفریقا تاثیر گذاشته است و بستر پیدایش گروه های تندرو در این منطقه در اندیشه های ابن عبدالوهاب، ابن تیمیه و…  نهفته بوده است که در شرایط کنونی توانسته است بروز و ظهور بیشتری پیدا کند. می توان گفت آنچه در دهه های گذشته در افکار و ویژگی های اندیشه ای برخی جریان های تندرو در کشورهای اسلامی وجود داشته است، عملا در شرایط کنونی تبدیل به درخت کوچکی از افراط گرایی در منطقه شده است.

*رهبران دینی و سیاسی خاورمیانه چطور ؟ نقش آنها در اوج گرفتن تفکرات سلفی در منطقه و پذیرش آن چه بوده است؟

بونش: می توان گفت رهبران دینی دو تاثیر دارند؛ هم می توانند این امر را کاهش دهند و هم می توانند به اختلافات و شکاف ها دامن زنند. همچنان که در سه-چهار دهه گذشته برخی  تندروهای حنبلی یا ابن وهابی و … توانسته اند با استفاده از گزاره های هویتی ضد شیعی یا گزاره های هویتی دیگری، هیزمی را بر آتش تندروی و افراط گرایی در منطقه بریزند.

*با توجه به اینکه به هر ترتیب این گروه ها در منطقه وجود دارند و شاهد رشد و گسترش آنها هم هستیم، چه راه هایی برای کنترل، محدود و ریشه کن کردن افراطیون وجود دارد و اصلا این موضوع امکانپذیر است یا خیر؟ 

بونش: باید به نوعی توافق در کل جهان اسلام یا در میان کشورهای منطقه رسید و در حقیقت این موضوع نیازمند راهکارهای منطقه ای، بومی و بین المللی است. باید دید این گروه ها از کجا تشکیل می شوند، بسترهای تشکیل دهنده این گروه ها کجاست، نیروهایی که به این سمت گرایش پیدا می کنند، از چه کشورهایی هستند و چه آموزه هایی موجب می شوند که این نیروها کنار هم قرار بگیرند، همه این موارد تاثیر دارد. در ابتدا باید آسیب شناسی کلی از وضعیت موجود این گروه ها و علل شکل گیری، نوع نگاه و نوع ایدئولوژی های آنها فراهم شود و بعد راهکارهای مناسبی برای مقابله با آنها را به دست آورد.

*این کنترل کردن و این محدود کردن با چه ابزار و به چه نحوی باید صورت گیرد؟

بونش: باید نگاه کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت داشت زیرا در کوتاه مدت مسلم است که باید با استفاده از همکاری امنیتی و نظامی کشورهای اسلامی، کشورهای منطقه و کشورهایی که به منافع جهان اسلام و آینده اسلام می اندیشند، جلوی فعالیت و گسترش آنها گرفته شود. در میان مدت، بیشتر بحث اندیشه ای و ایدئولوژیک مطرح است. باید بررسی کرد که این گروه ها و مدارس تندروی سلفی و وهابی آنها در کدام کشورها وجود دارند و آموزه های سلفی تندروانه و فرقه ای را کاهش داد. نگاهی تقریب مذاهبی به این امر را در قالب سازمان همکاری های اسلامی به کار گرفت و از دامنه اختلافات بین مذاهب اسلامی کاست.

موج رسانه ای و شبکه های مجازی هم باید مورد بررسی و کنترل قرار بگیرند و از دامنه حضور و نفوذ برخی شبکه های تفرقه انگیز سلفی به هر زبانی و در هر کشوری در میان مخاطبان کاست تا اندک اندک از دامنه این تندروها در منطقه کاسته شود.

* مقابله با گروه های افراطی باید چگونه باشد و وظیفه سازمان های بین المللی و قدرت های منطقه ای در تنزل و محدود کردن گروه های افراطی که گاهی در مناطق مختلف کمک دریافت می کنند و تامین اعتبار می شوند چیست؟ 

بونش: اصولا به دلیل اینکه سازمان های بین المللی، نگاه بین المللی دارند، ممکن است تا زمانی که بحث، امنیتی و جهانی نشود، توجه چندان گسترده ای به این امر نکنند. برای مقابله با این امر، جدا از سازمان های بین المللی مثل سازمان ملل باید بیشتر به راهکارهای محلی یا اسلامی مثل سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و … روی آورد. باید این سازمان ها نقش فعالتری داشته باشند، تا بتوانند مقابل این گروه ها اثرگذاری کنند. این در حالیست که متاسفانه بسیاری از بازیگران عمده کشورهای عربی مثل عربستان یا کشورهای دیگر در شرایطی نیستند که به مقابله با این گروه های افراطی بپردازند یا منافع امنیتی، سیاسی و ژئوپلیتیک آنها ایجاب نمی کند که به این امر کمک کنند.

گفت وگو از شیما مفیدی راد- شفقنا

انتهای پیام