آرشیف

2018-3-8

رسول پویان

عیار عشق

بهــار جـامــــۀ زرد خـــزان دربـر کرد
شکوفه خون دل ازجوی دیدگان سرکرد

بشاخ صبح چو گل زد خنده یی بشکفت
عـبـوس شب بـدر آمـد و پاک پرپر کرد

چوعقل وعشق شکوفان شدند، شیخ دغل
تو را اسـیر بهـشت خیال و محشـر کرد

حکایت اسـت که قابیل کـشـت هابیل را
و ازدواج به هـم خـواهـر و بـرادر کرد

میان هـستی و انسـان توازن است به پا
اگـر کـسـی بـه ذات خـودش بـاور کرد

تضاد و کینه و قتل و قتال ذاتی نیسـت
توان برون همه را ازروان وپیکر کرد

به نورعشق ومحبت جهان شود تسخیر
اگر ز مهر سـپه از خلوص افسـر کرد

فـروغ عشـق بـود جـاودان در دل دهر
نمیرد آن که فروزان چراغ مجمر کرد

امید و جنبش و شـور و نشاط می بارد
بـرای نسـل بشـر ایـن همه میسـر کرد

درخت عـشـق دهـد مـیوۀ لـذیـذ وصل
دو دل را چه نکو همنوا و همسر کرد

تـفــاوتـی نـبــود در حـقــوق انـســانی
عـیار عـشـق زن و مرد را برابر کرد

ثبات وحدت مردوزن است اصل حیات
به یک صدف تکامل دل دوگوهر کرد

بنای جـامعه از بیخ و بـن شـود ویران
به جای عشق، هوس را اگر مقررکرد

8/3/2018
 رسول پویان