X

آرشیف

عُمر صلح افغانستان به مذاکره می گذرد

 

صلح پدیدة روا، امر قرآنی، مسیر راست و قابل قبول انسان ها است. قرآن کریم خیر و مصلحت را در صلح دانسته است «و الصلحُ خیرٌ». فرآیند تأمین و استقرار صلح را؛ مذاکرات، نشست ها، مباحثات و گفتمان های صلح فراهم نموده و رقم می زند. با استقرار صلح و ایجاد محیط مسالمت آمیز مردم به زندگی عادی عاری از ترس، دهشت و وحشت خویش ادامه می دهند. شکوفایی، بالندگی، توسعه و پیشرفت بعد از استقرار صلح در کشور حاکم می شود مشروط بر اینکه تفکر و ایدة ما متمرکز بر نگرش پروژه ای نباشد و صلح را یک امر لازمی برای پیشبرد امور زندگی، زیست با همی، نیاز مبرم رفاه و یگانه وسیله رسیدن به افتخار، انکشاف و توسعه تعبیر، تعریف و تطبیق نماییم.

بد بختانه نگاه امروزی ما به پدیدة صلح موقتی و پروژوی است. گام های را بخاطر رسیدن به صلح بر می داریم و پله های را بالا می رویم که هیچ گاه در امور استقرار آن کمک نمی کند. بقول معروف: «با صلح گفتن، دنیا ایمن نمی شود.»  هر مورد قبل از همه به ریشه یابی و آشنایی به عوامل پیدایش آن نیاز دارد. یک طرف قضیه افغانستان را طالبان و چه گونگی اجرای حملات شان شکل می دهد. ما بدون اینکه ریشه های این معضل را از حمایت های کشور های منطقه تا عدم درک حساسیت مسلمان/ برادر کُشی شان بجوییم، به فکر پا درمیانی و میزبانی کشور های چون عراق، روسیه و…! هستیم. آنجاست که ما از توقع همیشگی دور شده و فرصت فراهم شدن صلح دایمی از دامنه نظام شکل گرفته و حکومت داری گرفته می شود.

بخاطر استقرار صلح در افغانستان می باید گام های ذیل مد نظر گرفته شود تا هم صلح برقرار گردد و هم از نشست ها، گفتمان ها و مذاکرات و حتی بروکراسی های پسا نشست ها در قبال صلح جلوگیری صورت گیرد:

تعریف مشخص از صلح و اهمیت آن:

صلح باید از طریق گفتمان ها به عنوان یک بحث محوری مطرح گردد. مسئله که فلاح و خیر جامعه بستگی مطلق و کامل بر آن دارد. دید پروژه ای نسبت به روند صلح از پخش تبلیغات و مصرف بودجه های هنگفت هویدا می گردد. فضای که مذاکره کنندگان نیز به استقرار صلح، توافق سیاسی، تفاهم روی تفاوت ها و ختم جنگ مشکوک بوده و نتایج پسا مذاکرات را پیش بینی مثبت نمی توانند. گفتمان های انعکاس روشنی در محور صلح و تاریکی در دامن جنگ می تواند انگیزش ایجاد کند تا هر دو طرف به اهمیت و مزایای صلح دایمی به عنوان پدیدة فضیله و آرمانی افغان ها باورمند شده و بر تحکیم این پروسه از طریق باور دهی های علنی بکوشند. تا هنوز ابهامات عمل در شعار «در صلح؛ خیر است!» وجود دارد.

ریشه یابی، تحلیل و بررسی عوامل نا امنی کشور:

تا مسئله مشخص نشود، هیچگاه به حل مسئله دست نایل نخواهیم آمد. شناسایی معضل و آسیب شناسی مشکل از مؤلفه های اساسی و کلیدی حل آن محسوب می گردد. تشخیص، موشکافی و ریشه یابی معضل ما را از انحراف به مسیر راست جهت می دهد. از این طریق راه و روش های مطلوب، توصیه، سفارش و پیشنهادات به خوبی شروع، طی مراحل، نهایی و نتیجه بندی می گردند. جنگ و صلح افغانستان برنامه بیرون کشوری است. افغانستان میزبان بدبختی های پسا جنگ و شاهد وقت تلفی مذاکرات برای صلح است. انتظار بودن و آرزو کردن ختم جنگ و صلح دایمی گزینه های است که مردم از آغاز تا انجام به آن چشم خواهند دوخت ولی چیزی حاصل نخواهند کرد. مداخلات کشور ها در ناامن سازی اوضاع کشور، مدیریت بحران از راه دور و افزایش آن، تقویت و مسلح سازی غیر مسئولانه بزرگان ملی و متنفذ مخالف دولت، ارزش دادن به فعالیت طالبان با محکوم اشتباهات نظامیان و تقدیر طالبان (استقبال از رهایی گروهی از قید زندان ها)، عدم هماهنگی در سرکوب حملات دشمن و اجرای عملیات های تصفیوی مشترک نیرو های ملی امنیتی افغان،‌ تعریف نادرست از دوست و دشمن خاک،‌ عدم تمرکز در روش های سرکوب شورشیان، فساد اداری و عدم شفافیت در ارگان های ملکی و نظامی دولتی،‌ نبود نقشه و دورنمای معقول از آمار، فعالیت و تأثیر فعالیت های طالبان،‌ رهایی ذهن سیاسیون از احساس وطن دوستی، تبعیض جنسیتی، تعصب قومی و مذهبی، منازعات ذات البینی، ایجاد برنامه های خیزش های مردمی، تحکیم ثبات،‌ اربکی…! از ریشه های اصلی و بنای ناامنی محسوب می شوند.

مقایسه اهمیت صلح و اضرار جنگ:

دلیل، علت و انگیزة نبرد در ذهن مردان سنگر (که در دفاع از دولت افغانستان می رزمند) هنوز وجود ندارد. اکثریت قریب به اتفاق نیرو های امنیتی/حافظان این خاک، جنگ را پدیدة لازم در سرشت سرباز و سرنوشتِ مبارزه می دانند. ایشان با این تفکر که «می جنگیم تا در بدل اش معاش دریافت کنیم» مبارزه می کنند. انگیزش نبرد نیروها برای سرکوب،‌ نابود/ریشه کن سازی دشمن، مغلوب کردن و غالب شدن صفر است. پیوستن به نظام از روی مجبوریت و بر اساس مشکلات فقر اقتصادی و محدودیت کاریابی می باشد. همچنان دشمنان آرامش مردم افغانستان از علیت و انگیزه جنگ و برادر کشی شان دلیل قناعت بخش ندارند. ایشان به خاطر رهایی از حاکمیت قانون و به منظور رضایت حمایت کننده گان مالی خویش دست به قتل، کشتار، دهشت و وحشت می زنند. عملکرد که در تناقض با فرموده های دینی و عملکرد پسندیده انسانی قرار دارد. هرگاه به هر دو طرف جنگ (هم دولت و هم طالب) ذهنیت ضرر جنگ و فایده صلح تزریق گردد، صلح تحکیم و زندگی مسالمت آمیز بر می گردد.

دلیل/علت یابی مداخلت ها:

اکثریت مداخلات ریشه بر تنش تجاوز کشور های ابرقدرت، اختلافات خطوط مرزی/سرحدی کشور های همسایه، نبرد بر سر منابع طبیعی عامه، جیو پولیتیک، تجارت و منافع اقتصادی،‌ نظام حکومت داری،‌ متشرکات و تفاوت های فرهنگی و دینی، بیم لشکر کشی و اشغال گری، ترس از تعلیم و تحصیل نسل جوان پویا، هراس از خودکفایی…! دارند. کشور های همسایه، منطقه و جهان؛ افغانستان را بحیث کشور مستقل، نیرومند، مترقی، توسعه/انکشاف یافته در ساحه صلح و امنیت سراسری و حاکمیت مطلق قانون تحمل نمی توانند. نحوة تأمل افغانستان آن چنانی با کشور های دوست و دشمن متفاوت از برخورد حال حاضر خواهد بود. این ترس از احتمالات ملت شدن جامعه مدنی افغانستان (که رسالت شهروندی خویش را حس نموده و بر حل قضایا دوشادوش دولت بکوشد) ناشی می شود.

طرح مسئله صلح به عنوان بحث حیاتی:

در جهان هستی (بخاطر ایجاد محیط مرفه و مسالمت آمیز جوامع بشری) هیچ چیز با اهمیت تر از تحکیم صلح نزد انسان ها وجود ندارد. مردم دهه های تاریک خشونت، قتل، خون ریزی و بدبختی را دیده اند و هرگز نمی خواهند از روشنایی و خرد به عقب برگشته و جنگ را تجربه کنند. ایدة صلح باید به عنوان اصلی ترین و مطمئین ترین گام قابل تطبیق در ختم جنگ مطرح گردد. راه صلح یگانه مسیر بدون چالش است که کینه های دوران جنگ، خشونت ها و ویرانگی ها را از بین می برد. صلح در هیچ امور بستگی ندارد و همه چیز وابستة صلح است. تأمین امنیت، تفاهم، انکشاف، تعلیم، کاریابی، شغل زایی، آبادی، ایجاد روابط دیپلوماتیک، تصمیم گیری سیاسی،‌ تجهیز، خودکفایی، استفاده از منابع،‌ تولیدات،‌ تجارت و در نهایت تمدن فرهنگ و ادب از اتفاق نظر مردم برای رسیدن به صلح دایمی و بدون شرط به وجود می آیند. وقتی صلح با این شور و شعف سوژه قرار گیرد؛ بدون شک شاهد اقدامات، پیشرفت ها و دستآورد های بی دریغ خواهیم بود.

تعریفی از درخشش جوامع پسا صلح:

لازم است تا بخاطر ایجاد انگیزش و رهایی از حاشیه روی، نمونه های عملی و تطبیق شده تحکیم صلح در کشور های را مثال بگیریم که خوشبختی پسا صلح و صلح پسا جنگ را عملاً تجربه می کنند. کشور جاپان استقلال اش را چندین سال بعد از افغانستان کسب نمود. در امور مثبت؛ هیچ عملکرد افغانستان قابل مقایسه با آن کشور نیست. دلیل اش واضح است. فروتنی، خودگذری و اتحاد مردم بعد از دهه های تاریک و اتفاق نظر برای ساختن جاپان از دست رفته و دوباره احیا شده! مثال های از بیداری این چنینی در کشور های همسایه نیز مشهود و محسوس است. ایران بعد از جنگ طولانی مدت اش با عراق همه دار و ندار اش را از دست داد. خیزش، رویش و زندگی مجدد گرفت و دوباره آباد شد.

تعجیل در نگارش طرح مذاکرات صلح دو جانبه:

طبعاً در مذاکرات، منافع هر دو طرف درگیر جنگ مدنظر گرفته می شود. امر قطعی نیست اینکه خواسته های دو جانب می باید مساویانه برآورده گردد. نگاه درخشان به نتیجه مقصود و مطلوب صلح حایز اهمیت و درخور ستایش است. بهتر است جناح های درگیر از کم و کاست فراهم شدن خواست ها بکاهند و بر سرعت تطبیق پروسه صلح بیافزایند. تعجیل در این کار خیر؛ مذاکره کنندگان را به رضایت وجدان، حمایت مردم و آبادی سرزمین جهت می دهد. مسیر مستقیم که همگان بی ترس و بدون ضرر به پیمودن آن افتخارانه و داوطلبانه راضی اند.

توافق/تفاهم مخالفان در مشارکت قدرت:

مذاکره کنندگان هر دو تیم باید توافق روی مشترکات و تفاهم روی تفاوت ها نمایند. این امر به حساس شمردن شرایط و مناسب خواندن فرصت برای تحکیم صلح بدون شرط، ادغام مجدد و برگشت به زندگی مسالمت آمیز کمک می نماید. تلاش های بی شایبه،‌ فعالیت های چشم گیر، در نظر گرفتن منافع مشترک و نادیده گرفتن ضرر های انفرادی، احترام به منافع علیا کشور، خیر جستن در زندگی زیر چتر صلح…! موارد اند که مذاکره کنندگان را وادار به توافق و تفاهم مشارکت قدرت در دوران استقرار و تحکیم صلح و تأمین امنیت سراسری می نماید.

لابی گری جهانی و تمرکز در پوشش رسانه ای:

گزینه جنگ و صلح کشور در صحنه ها و صفحه های مختلف تاریخ بدبختانه بدست بیگانگان و به دستور کشور های بیرونی بوده است. خارجی ها اند که بحث منافع از صلح و انگیزة جنگ (به بهانه تجاوز، اشغال، مقاومت، مبارزه، جهاد) برای تخریب سرزمین خویش به دست خود مان را تعین می کنند. تاهنوز هیچ هم وطن خود را در ویرانی سرزمین مقصر نمی داند و هیچگاه چنین ادعای را ثابت شدنی نمی بیند. بهتر خواهد بود تا با کشور های بشردوست و دوست دار صلح تفاهم همکاری و عدم مداخلت صورت گیرد و این تفاهم ها توأم با پیشرفت مذاکرات صلح پوشش رسانه ای فوق العاده گیرد. آنجاست که توجه جهان بر نیاز آرامش و صلح در افغانستان معطوف شده و ممد واقع می گردد.

جلوگیری از دخالت ها برای رسیدن به صلح دایمی:

هر عمل و اقدام که بخاطر فروپاشی سقف مذاکرات برای رسیدن به صلح برداشته می شود، باید بصورت آنی سرکوب گردد. تحریم جدی محدودیت ها و از بین بردن موانع و مسدود گاه ها مسیر را برای ثمر مذاکرات گسترده، هموار و مستقیم می کند. دخالت ها چالش زا اند. بر هر دخالتی می باید برهان جُست و جابجا سرکوب اش کرد. اجراأت این چنینی از تلف وقت جلوگیری کرده و مسیر رسیدن به صلح را بعد از پیمودن راه پر چالش آسان می گرداند.

آنجاست که مذاکره کنندگان صلح بعد از ختم نشست های صلح نزد مردم خویش از اعتبار و احترام خاص برخوردار می شوند. تلاش بی دریغ و زحمات شب و روز شان درج صفحات زرین تاریخ و سهم شان در تأمین امنیت کشور قابل ملاحظه خواهد بود. عملکرد از این دید می تواند صلح دایمی، حفظ ارزش ها و پاسداری از دستآورد های حاصله دهه دموکراسی را در پی داشته باشد. هر تلاش که در این راستا صورت می گیرد و هر گام که در تحکیم صلح برداشته می شود، خالی از خیر نیست. سهیم شدن در این کاروان به برادر کشی ها نقطه پایان می گذارد. ختم جنگ و مژده صلح را نوید می دهد. از اینجا چشیدن طعم و لذت برادری، اتفاق، وحدت، هم نظری، آبادی، آرامی، خودکفایی، ‌استقلال، تمدن و رشد ادبیات، هنر و فرهنگ آغاز می شود. ابتدای که الی انتها، خوشی آفرین است. خوشی که پایان ندارد. به امید تحکیم صلح و ثبات، تأمین امنیت و آرامش هم پذیری همه اتباع کشور زیر بیرق پر افتخار سه رنگ، تمامیت ارضی، جایگاه ثابت جهانی، ملت واحد و اندیشه خدمت به سازندگی سرزمین با نیروی متحرک جوانان و اندیشه ناب بزرگان این کشور.

با مهر

گل رحمان فراز

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.