آرشیف

تامردسخن نگفته باشد

علم وهنرش نهفته باشد.

طوفان عزیز:گرچندکه وجیبه ی دفاع درین راستاازکسی میباشد ،که مطلب را به نشرسپرده است.و این هم یک قانون باشد برای دوستمان محی الدین جان عزیزی نویسنده مطلب فوق که منبعدوقتی میخواهدمطلبی را بنویسدهمه جوانب نوشته خودرا به بررسی گرفته ارزیابی فرماید که شاید درین کانون کسانی باشندکه دورازاصل موضوع به یک قریه یا افرادغیرتوهین کنند. نویسنده مطلب بایددرزمینه چیزی به دفاع ازشرف دیگران که ازآدرس راقم مطلب، صورت میگردباخودداشته باشد. متأسفم که دوست ما محی الدین جان به هردلیل که بود به جواب نوشته شماجوابی رانه نیگاشت. اکنون ارادتمندشماعصمت الله "راغب" میخواهم به گونه موجزازشماخواهش استجواب نموده ودرمان برای دردتان باشم:
طوفان عزیزدرصورت امکان میشه خودرا بیشترمعرفی کنید؟چون تاهنوزدرنزدماهویت المجهول هستی.پیشترازهمه ترجیع میدهم باهویت تان درین موردمفاوضه کنم که روی چی عقده مندی پنج صد تاشش صد خانه مدرسه رادزدخطاب میکنید؟ دوستم بخاطردفاع ازشرافت این جمعیت انبوه که به زعم شما(همه اهالی این قریه دزد اندونام مدرسه را به خط زرین نوشته وتمام مردم شرافتمندغورازین واقعه خبراند).چنین اقتضا میکنم که باجمع همان شرافتمندانت،خط زرین ره به ماهم نشان دهید،تاازین رهگذرماهم واقف شویم!که واقعاً شما به شهکاری خیلی خوبی دست یافته اید!!!!.دوستم!وقتی صاحب این نوشته ی توهین آمیز،را نسبت به مردم مدرسه تجربه کردم، به قلم افسوس خوردم وبه دفینه های مغزوتفکردرین کانون علمی خیلی متأثرومتألم گشتم،که دوست ماتاهنوزتعریف ازنقدوانتقادرا نمیداندوازارادسخن به مقتضای حال که رهنمونی برای شناخت مخاطب وانتقال مفهوم براصل مرجع است به دورمیباشد،وچگونه این جرئت را به خودرواداشت که اصل را گذاشته پشت فرع ومخاطب را نشناخته ازغایب گب میزند،کاش درآن نوشته که ازآدرس محی الدین عزیزی نشرشده سخنی ازتعریف وتمجید مردم مدرسه به کارمیرفت؟!!!،بازدرآن وقت ماازانتقادتان درزمینه که به گمان خودی تان یک رازبزرگ را افشاه کرده اید تبجیل میکردیم.وقتی مطلب تان را خواندم باوجدان خودمصلحت کردم کاش میشد درواپس گری اموال این مظلوم که باصددرد سوزمردم مدرسه را دزد خطاب کرده معاونت کرده میتوانستم.اماافسوس که دربین تمام طوفانهای غورسراغ تان را کردم ولی نتوانستم درموردهویت تان معلومات حاصل کنم. دوستم آنچه میگم یک درددل است، آنرا انتقام فکرنکنید؟بلکه تلویحی است به این مطلب که((پریشان خاطرم را خاطرمحبوب میداند)) نوشته شمایقیناً حکایت ازدردی دارد؛که مخلصانه خواستم درزمینه همراهی تان کنم.چون مادرشرایط کنونی تحت قیادت یک حکومت زنده گی میکنیم بعید به نظرنمی رسد که اعمال واشتباهات گذشته ما امروزقابل جبران است.جان من!زمان تغیرکرده ماهم باورمندشدیم که انسان موجودمتحول است که همواره درمعرض تحول قراردارد درهربرهه زمانی رنگ دیگررا بخودمیگرد،شایدهم اعتراف واذعان به سخن شماوجودداشته باشد که سی یا چهل سال پیش شخصی ازمدرسه به این لقب مسمی شده باشد ولی تاهنوزاین را یک لقب مضحک آمیزمی پنداشتم وآن هم به یک نفریادونفر، اکنون که نوشته شماراخواندم مرابه عمق مسئله هدایت کرد که تمام اهالی این قریه دزدبوده ولی ماخبرنداشتیم!!!! زهی به این قضاوت!!!وآفرین به این اندیشه متعالی که همیشه درپی کشف رازهای خوابیده است!!!درضمن متحیرشدم که چگونه دولت بااهالی این قراء برخورد قانونی نکرده ونمیکند؟ شایدهم ازنام دموکراسی سواستفاده میکنند؟ وتاهنوزبه دزدی خودادامه میدهند؟یااینکه دولت هم دزد هست ؟عزیزم درقرن بیست ویک زنده گی میکنیم نه دردوره ی صیقل سنگ وقرون اوسطی، مردم اززنده گی بدوی نجات یافته به سوی مدنیت روان است گفتن همچوسخن درعصرنوین به شما مایه افتخارنیست بلکه ازارزش تان میکاهد.خواهش میکنم منصفانه وعاقلانه بی اندیشید؟استفاده این واژه های رکیک درحق یک قریه بزرگ که متشکل ازپنج صد خانه است کاری خوب نیست وبخاطرعداوت همرای یک شخص شایسته نیست که تمام اهالی ده را توهین وتحقیرکنید.به هرحال این هم یک نظراست ومن درنظرهرشخص احترام میگذارم .جان برادر!میخواهم یک نکته را علاوه کنم که کارنیک وبدیک شخص بیانگرهویت پنج صد خانه شده نمی تواند.اگرنه بااعتقادمتین وراسخ گفته میتوانم که درهردهکده ی که شماهم زنده گی میکنید بدون شک یک فردازافراد آن حتماً مرتکب اشتباه ی شده ویاهم میشود شاید هم آن خودی شما باشید!زیراهیج انسان ازین امرمستثنی نیست. چون روایت داریم که (انسان ازسهووعصیان خالی نمی باشد) ولی مااین حق را بخودروانمیداریم وازاین مقوله هم به دورنمی رویم که (جرم عمل شخصی است) و نام تمام مردم آن دیار(مردم قشلاق)تانرا به قول شمابه خط زرین ثبت کنیم وآنرا امتزاج بایک کنایه خیلی سخیف وفاحش به نظرخوانند ه گان جام غورجلوه گرسازیم ،که این دورازخردانسانیست.بازهم یک دنیاسپاس ازفال نیک تان طوفان صاحب.

با احترام عصمت الله "راغب"