آرشیف
طالبان که من میشناسم!
گل رحمان فراز
هر سخنی نیاز به مقدمه دارد. مقدمهی زیباست که در آن شور و شعف مطلب گنجانیده شده و شیره و شربت به عوض مرچ و پیاز جایگزین شده باشد. مقدمات ورود سیاسی طالبان برای احراز کُرسی قدرت در افغانستان با پناه بردن هموطنان در طیارههای نظامی برای خروج از کشور متناسب بود که بدبختانه به گرفتن جانها و سقوط بالهای شکسته مسافرها انجامید. افراد که زیر پرچم تحریک طالبان و امارت اسلامی فعالیت میکنند، شاید تغییراتی را در نحوه پوشش و عملکرد شان نسبت به رژیم سیاه شان آورده باشند ولی هیچگاه بیانگر ارزشگزاری و باورمندی به اصول اداری و مدیریت را نمیتوان توقع داشت. شاید بتوانند شلاق را با دنده پولیس عوض کنند ولی ظلم فراتر از انتظار است.
آنچه طالبان در سایه حکومت میکنند:
نابودسازی اردو و نظام کشور:
گام نخست حاکمیت طالبانی را نادیده گرفتن دستآوردها و آتشزدن آن شکل میدهد. کلیه تلاشها و دستآوردهای بیست ساله جامعه جهانی در رابطه به آینده افغانستان را ایجاد نظام و تشکیل اردو شکل میداد. اردوی سه صد هزار نفری که آراسته با تجهیزات جنگی/حربی پیشرفته بوده و تعلیمات اساسی و بنیادی نظامی را فرا گرفته اند. ازهمپاشی دولت از اینجا ارعاب میگیرد. افراد آموزش دیده نظامی و مجربین محاربوی ممکن توسط دشمنان نظام کشته شوند و مبادا تجهیزات پیشرفته به دست افراد غیرمسئول افتد. آنگاه احتمال شعلهورشدن آتش جنگهای داخلی و ذاتالبینی به حتم مبدل خواهد شد.
عملکرد به دستور کشورها:
آنچه طالبان را از استقلال فکری در حکومتداری، حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی دور میسازد همانا عملکرد شان به دستور کشورهای چون؛ روسیه، ایران، پاکستان و در این اواخر چین و آمریکاست. بدبختانه هرگز نتوانستند فعالیت خویش را در مسیری عیار سازند که رضایت کشورهای فوق در آن وجود نداشته است. اسارت و گروگانگیری فامیلهای این گروه در کشورهای غیر، ایشان را غلام حلقه به گوش ساخته و اجازه آزادی اندیشه را به ایشان نمیدهد تا پلان خویش را با اهداف تنظیم نموده و اهداف شان را سنجیده تعقیب نمایند.
تبعیض قومی:
در حاکمیت طالبانی فعلی انحصارگرایی قدرت و تک قومیشدن حکومتداری جریان دارد. در نظر گرفتن اقوام در سهمیهبندی قدرت و تشکیلات حکومتداری از اهمیت ویژه برخوردار است. هرگاه بخواهیم فرضیه حکومتداری این گروه را خیالپردازی کنیم، به این نتیجه میرسیم که حتی به اکثریت مطلق کسی نتوانسته حاکمیت را دوام دهد چه رسد به اکثریت کاذب که طالبان مدعی اند. حُسن کار طالبان را حکومت مشارکتی و اشتراک همه اقوام شکل میداد تا رضایت مردم رفع گردد.
مهاجرت و فرار مغزها:
طالبان قبل از حضور شان در احرازکرسی قدرت میبایست تا جامعهشناسی مینمودند. جامعهشناسی به طالبان و امارت اسلامی این فرصت را میدهد تا بافتهای جامعهی را دریابند که در قرن بیست و یک با شیرازههای چون؛ دموکراسی، انتخابات، حقوق بشر، حقوق زن، عدالت اجتماعی، حکومتداری خوب، فعالیت مدنی و فرهنگی، آزادی بیان، تعلیم…! عادت گرفته و آمیزش پیدا کنند. حکومتداری بدون در نظر گرفتن معیارهای فوق امر ناممکن است. مردم دیگر به حکومت تازیانه نه خواهند گفت و بدون سازش بر خواستههای مردم، چارهی دیگر وجود ندارد. جوانان از ارتجاع بیم رژیم طالبانی پرندگان مهاجر شده اند. قصه پناه گرفتن جوانان افغان در بال هواپیمای آمریکای و پرپر شدن شان در هوا تراژدی دردناک و غصه تلخیست که انسانیت و بشردوستی را به لرزه میآورد و در سطح جهان بر حکومت طالبان مهر وحشت را میکوبد.
پرورش فقر:
حکومت که اساس اش را جنگ شکل دهد، شکی نیست که بدبختیهای فقر اقتصادی و مهاجرت را در پی دارد. اکثریت مردم نان بخور و نمیر شان را از فروش اجناس به جادهها پیدا مینمودند. اغلب کارمندان دولتی زندگی عادی خویش را به معاش ناچیزی عیار نموده بودند که ماهوار از طرف دولت به ایشان پرداخت میشد. کرایه خانه، خرید آرد و روغن از عادیترین مشکلات محسوب میشوند که مردم زیر چتر حکومت طالبان مردم به بن بست و چالش رسیده اند. نبود اشتغالزایی و یا کاریابی، از هم پاشی نظام نیمبند، نبود امید کمک از طرف جامعه جهانی…! دامنهی فقر را بر حکومت طالبان افزایش داده و کمر مردم را میشکند.
بالدهی به جهل:
آنچه که پایههای حاکمیت طالبان را متزلزل میسازد همانا حکمفرمانی جهل است. ریشهی جهالت در بدنهی حکومت طالبانی حکم میراند. بلندترین اعضای حکومت طالبانی با پس زمینه تحصیلی علوم دینی (طلبه و ملا) وارد سیاست کشوری شده اند و قرار است همگام با تحولات جهان، افغانستان را رهبری و مدیریت نمایند. نبود تخصص، نداشتن دانش مسلکی، عدم آگاهی از روش حکومتداری، اداره و مدیریت، نادیده گرفتن نیم پیکر جامعه “زنان”، سانسور سازی فعالیت رسانه…! اغلباً عامل بر حکمفرمایی جهل است. آمیزش به هر حال ممکن است ولی نمیتوان با جاهل کنار آمد.
حاکمسازی افراطیت:
تطبیق شریعت افراطی توسط طالبان و استوار ساختن اصول حکومتداری بر اساس آن فرصت گریز نسل پویا از جامعه را مهیا میسازد. کسیکه روشنی را دیده باشد از تاریکی بد اش می آید. کسیکه خرد را تجربه کرده باشد از جهل متنفر است. در نظر نگرفتن تعادل در اصول افراطی حکومتداری زمینه تنفر را افزایش میدهد و سرانجام به کام سقوط خواهد رفت.
تولید مواد مخدر:
تولید و چاقاق مواد مخدر روزنه و منابع عایداتی طالبان برای تغذیه و تجهیز نیروهای شان در میدان نبرد در مقابل دولت افغانستان به شمار می رفت. باورمندی طالبان به منابع پر درآمد گذشته شان فرصت اعتیاد و بدبختی مردم را ایجاد میکند. شهره شدن مجدد افغانستان به مرکز تولید مواد مخدر فاجعه دیگریست که پر کردن این خلاء در کوتاه مدت ناممکن و محال به نظر میرسد.
عدم دسترسی مردم به تعلیم و تربیه:
نبود ساختار منظم حکومتداری و ابهام پرداخت امتیازات معلمین و کارمندان شفافیت کاری و اجرای مسئولیت تدریس برای آموزش را از بین برده است. آینده کشور در گروی تربیه نسل نوین و جوان است که نباید برای تربیه اش از هیچ اقدام دریغ کرد. ما زادهی بدبختی و بقایای جنگ هستیم، نباید این میراث شوم گذشتهگان و حال برای آینده منتقل گردد.
محو حقوق بشر/زن:
بشر در ساحه حاکمیت طالبانی از حقوق و امتیازات برخوردار نیست. مردم حتی از ابتداییترین حقوق اساسی شهروندی شان محروم اند و صلاحیت انتخاب را ندارند. صدا بلند نمودن و حق خواستن در بدنه این حکومت جرم پنداشته میشود. نارضایتی مردم از روش سخت گیرانه طالبان روایت معیاری نبودن حکومتداری را دارد که هرگز در آن تمایل آمیزش با ملت دیده نمیشود.
آنچه باید انجام دهند:
عفو عمومی بیقید و شرط:
گرچند در اوایل اخذ حکومت و آغاز حاکمیت طالبانی عفو عمومی اعلان شد ولی دیدهایم که ترورها و قتلهای هدفمندانه در طول این مدت نه تنها که عفو نشده است بلکه افزایش یافته است. اجرای عمل خلاف حکم در واقعیت مردم را بیشتر از پیش به عدالت طالبانی مشکوک میسازد. مولفههای اعتمادسازی طالبان را نزد مردم باورمندی و عمل مطابق گفتار شکل میدهد. هرگاه این اعتماد ساخته نشد و خام ماند، دیگر مجالی برای فراهم کردن قناعت مردم باقی نخواهد ماند. در آنصورت، دولت بیرعیت معنی ندارد.
ایجاد ساختار حکومت:
هیچچیز مهمتر از تمرکز بر سر ساختار و تشکیل حکومت نیست. طالبان باید بدانند که حکومتداری همانند جنگ چریکی با رفتن در میدان جنگ و شلیک نمودن بر رخ دشمن سهل نیست. داشتن تشکیلات منظم، سپردن کار به اهل آن، مدیریت قوی و منظم افراد تعین شده، نظارت از عملکرد، رسیدگی به شکایات و مشکلات و تامین رضایت شهروندان…! ارکان بنیادی اند که بر حکومتداری خوب کمک میکنند.
رعایت و روایت همه شمولی:
در نظام فعلی طالبان؛ حکومت توسط یک قشر و قوم (پشتون) رهبری و مدیریت میشود. داشتن دید فراختر، در نظر گرفتن اقلیتهای مطلق و خودگذری از اکثریتهای کاذب، تمثیل مشارکت، پرداخت سهمیه، احترام به شایسته سالاری و در نهایت تفکر هممیهن بودن صرف نظر از تعلقات، تبعیض و اختلاف میتواند رضایت سلب شده مردم از حکومت طالبان را باز گرداند و همه مردم خود را در ساحه حاکمیت طالبانی مصئون و مسئول بپندارند.
معیاری ساختن ارزشها:
حکومتداری متفاوتتر از تدویر حکومت محلی و اجرای محاکم صحرایی است. طالبان نباید تصور حکومت صحرایی شان را بالای مردم شهرنشین و شهروندان مسئول تطبیق نمایند. اعتدالگرایی در تطبیق اصول دینی در چوکات حکومت امارت اسلامی میتواند از حکومت طالبان رضایت تولید کند تا مردم در کنار آن خود را آسوده، مطمئن و راحت احساس کنند.
لابیگری جهانی برای اخذ کمکها:
دولت طالبان در افغانستان بدون اتکا و وابستگی به کشور ها و ملل دیگر نمیتواند مستقلانه عرض اندام کند. نبود منابع استخراج شده و منابع اشتغالزا و کمبود مالیه پردازی زندگی را به کام مردم زهرآگین میکند. دولتی که طرح برای اجرای امتیازات به افراد نظامی اش را نداشته باشد، چهگونه میتواند رضایت رعیت را برآورده کند؟ اگر طالبان با اندیشه اسلام افراطی وارد گفتگوهای سیاسی و دیپلماتیک گردند، یقیناً که نمیتوانند همتای خوب سیاسی در سطح جهان کمایی کنند چون کشورهای اسلامی توان پوشش دادن کشور دیگر را ندارند و کشورهای غربی از نزدیک شدن روابط با طالبان عار داشته و هیچگاه قبول نمیکنند.
احیای مجدد رویای صلح و امنیت:
مردم افغانستان آرزوی صلح و امنیت را تاهنوز به گور برده اند. هر دوره حکومتداری با شعار استقرار صلح و تامین امنیت وارد میدان سیاست کشور میشود ولی بدبختانه هیچ یک نتوانسته است امنیت نسبی را برای مردم فراهم سازد. نگاه سیاسیون به پروسه صلح پروژهیی است. پروژه که تطبیق اش هیچگاه با برنامهریزی و پلانگذاری همخوانی ندارد. اوضاع امنیتی در بیست سال اخیر توسط گروه طالبان اخلال میشد. وقت آن رسیده تا این گروه از خلافکاری شان پند گرفته و به فکر برآورده ساختن آرزوی دیرینه هموطنان خویش گردند. حمله انتحاری میدان هوایی سر نخ و ادامه کشتن افراد بیگناه است که از طرف داعش خراسان به ضد حکومت طالبان صورت گرفت و جان چندین فرد را گرفت.
حاکمیت قانون:
مصونیت فردی در پرتو تطبیق احکام قانون محسوس است. حقوق شهروندی زمانی تضمین میشود که فرد در برابر قانون خود را مسئول داند و دولت مکلف است تا در پیاده کردن قانون تبعیضات را در نظر نگیرد. با حاکمیت قانون؛ پایههای حکومتداری مستحکم شده و نظم بوجود میآید.
انتخابات:
انتخابات مهمترین اصل مردم سالاری و مراجعه به آرای ملت است. این روند گذار مسالمتآمیز تفویض قدرت را از یک گروه به گروه دیگر مهیا میسازد. مردم با استفاده از این روش خود را در حکومت سهیم دانسته و سهم اشتراک خویش در انتخابات را بنای انکشاف، حکومتداری، امنیت و صلح میدانند. حادثه بیعت در صدر اسلام نیز روایت مراجعه به آرای مردم و یا حق انتخاب را دارد. انتخابی شدن رئیس جمهورها فرصت رضایت و حمایت مردم از حکومت شان را ایجاد میکند.
عدالت اجتماعی:
همه اتباع کشور میبایست در برابر قانون از حقوق و وجایب یکسان برخوردار باشند. در نظر گرفتن اکثریتها و نادیده گرفتن اقلیتها خود حکومت را از توازن بیرون میکند. همه اتباع و شهروندان باید جایگاه خویش را در بدنه حکومت قابل ملاحظه بینند. عدالت اجتماعی زمانی تامین میشود که برتری فرد از فرد دیگر در کارزار دولتداری قابل حس نباشد.
حاکمسازی ضوابط بر روابط:
آنچه که در حکومت بدون نظم مدیریت میکند همانا واسطهبازی و تقرر بر اساس روابط نه ضوابط است. افتخارات حکومتداری زمانی به انزجار مبدل میگردد که فکر و هوش دولتمردان متمرکز بر استخدام و تقرر نزدیکان شان باشد. حکومت هرج و مرج غنی مثال زنده و روایت تلخ این مورد است. طالبان باید این موضوع جداً در حکومت داری شان در نظر گیرند.
ارتجاع به رژیم سیاه طالبان ذهن را مغشوش میسازد. انگار تحمل جهل امر بسا تحملناپذیر باشد. طالبان روایت تلخ و حقیقت ناسالم جامعه مان اند. اذهان؛ تصور و عینیت طالب را به لنگی، ریش، جهل، شلاق، بیبند و باری، افراط مصور میسازد. در بازنگری تحلیل برای شناخت طالبان امروز باید بدانیم که نه طالب، طالبِ شلاق/تازیانه به دست دیروز است و نه ملت، ملتِ سر به فرمان و چادر بسر دوران رژیم سیاه طالبان! طالب امروز در عملکرد اش از آمریکا الهام میگیرد و به عوض دفتر سنتی/محلی قندهار، دفتر سیاسی قطر را تأسیس نموده است. ملت امروز، شعار اش دموکراسی، گفتارش آزادی بیان، خواستاش مشارکت مدنی، حقوق زن، عدالت اجتماعی، حق تعلیم و زندگی مرفه است. آنچه که بین این دو بُعد به اشتراک گرفته شده است؛ همانا ختم جنگ، استقرار صلح، خستگی/فراموشی گذشته و امیداوری محیط امن و زیست باهمی/برادرانه در کنار هم در بدنه آشیانهی بنام افغانستان است و بس! پس، در حکومتداری، طالبان را به روایت امروز بخوانید. طالب که با کافر نشست دارد، تلویزیون را نمیشکند، نیکتایی میپوشد، انگلیسی صحبت میکند، دفتر سیاسی دارد، در میز گفتمان نقد و نظر میدهد و در مشارکت سیاسی برای دخیل شدن به چتر قدرت تلاش نموده و نشست برگذار میکند. هیچکس از مزایای حکومت افراطی بخاطر جلوگیری از سرقتهای مسلحانه، کوتاه نمودن دست قلدوران، کاهش فساد اخلاقی و اداری چشمپوشی نمیتواند ولی بر عکس موارد که در اول این نوشته ذکر شده است نیز قابل تأمل است که در روشنی حکومت شان روایت پیدا میکند.
با احترام
گلرحمان فراز
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور