X

آرشیف

طالبان و‌ ترور تحصیلات 

 

طالبان در افراطیت شان مقصر نیستند. مساجد و‌ مدارس تروریست می‌سازند. آ‌نچه طلبه‌های دین در مدارس و مساجد می‌آموزند، افراطیت دینی است. طلبه‌های علوم دینی قبل از این‌که علم دین را کامل بیاموزند، شهید می‌شوند و‌ با مرگ شان جان ده‌ها فرد دیگر را می‌گیرند. «شهادتی که مردم آرزویش را حتی در خواب هم‌ندارند» نظام آموزشی علوم دینی طالبان ناقص است. قبل از این‌که به تفسیر سخن پی‌ببرند، گمراه شده و از نیم‌چه ملایی شان فتوا صادر می‌کنند. بدنامی شریعت اسلامی ریشه بر استفاده نادرست نظام آموزشی دارد. جدال طالبان با روشنایی مسئله جدید نیست و نزد مردم افغانستان تازه‌گی نداشته است. سوزاندن اسناد مکاتب، آتش کشیدن آموزش‌گاه‌ها و انفجار مراکز آموزشی مثال‌های واضح مخالفت این گروه با تعلیم و تربیه است. آموزه‌های علمی و اسلامی طالبان را اساسات شکل می‌دهد. برای طالبان کسی مستحق عالی‌ترین مدرک است که فرایض غسل، شکننده‌های وضو، دعای قنوت، درود‌های التحیات، دعای سفر و دعای دسترخوان را بداند. از بدو حاکمیت گروه طالبان؛ این کشور مشروعیت سیاسی و اعتبار بین‌المللی خویش را کاملاً از دست داده است. حبس‌های بی‌مورد، شکنجه‌ی زنان، ارجحیت روابط بر ضوابط، محروم ساختن زنان از آموزش، فقر اقتصادی و فقدان پلان برای بهبود زنده‌گی مردم از نگرانی‌های اصیل پنداشته می‌شود. در این مطلب می‌خواهم تحلیل عمیق از وضعیت تعلیم و تربیه زیر حاکمیت طالبان داشته باشم: 

 

۱. برداشت طالبان از تعلیم: 

طالبان در برداشت‌های علمی شان هیچ‌گاه پا فراتر نگذشته اند. دانش سطحی اسلامی، حفظ میخانیک کتب با روایات اختلافی، تنفر از دانش معاصر، کاستن امور دنیوی و افزودن امور اخروی به نصاب، خواستند جایگاه مکتب را به مدرسه واگذار کنند. برای طالبان معیار علمی هم‌گام با جهان معنی ندارد. ایشان در کسب علم و دانش نه تنها پلان استراتژیک ندارند بلکه همیشه دست به ارتجاع می‌زنند. در برداشت اسلامی طالبان؛ زنان از حق تحصیل محروم اند و در مقابل امور خانواده، پخت و‌ پز، دفع غرایز شهوانی شوهر و مسلک ریسنده‌گی را با استدلال دینی برای زنان پیشنهاد می‌کنند. این‌که می‌گوییم، مدارس و مساجد تحت حاکمیت طالبان اسلام را دینِ «زدن» و «کشتن» معرفی می‌کنند هم ادله وجود دارد. در آموزش‌های دستوری سطح بالا برای طلبه‌های علوم دینی صرف و نحو تدریس می‌شود. طلبه‌ها، قبل از این‌که به اهمیت دستور زبان در آموزش زبان فکر کنند، به گردان و معانی بیرون شده از درس شان تمرکز دارند. در صرف بهایی گردان‌های که تدریس می‌شود، مثلاً: 

 

ضَرَبَ = زد یک نفر مرد

ضَرَبا= زدند دو نفر مردان

ضَرَبُوا= زدند سه نفر و یا همه مردان

و یا؛  

قَتَلَ= کُشت یک نفر مرد

قَتَلا= کُشتند دو نفر مردان

قَتَلُوا= کُشتند سه نفر مرد یا همه مردان

 

این‌جاست که طلبه‌ها تفکر «زدن» و «کُشتن» را از آنجا در سر می‌گیرند ‌و برای پیاده‌سازی آن افکار افراطی، نیازمند گروه‌های تروریستی‌اند تا در بدنه‌اش جذب شده و برای ویران کردن دیار و کشتن مردم شان آستین بلند زده، لنگی به سر کرده و ریش دراز نمایند و کسی را از زخم‌ زبان شان آرام نگذارند. 

 

۲. برداشت طالبان از تحصیلات عالی: 

در برداشت عمومی؛ طالبان گرفتن مدرک بدون درک را می‌خواهند. ایشان به تقلید از نظام جمهوریت می‌کوشند تا معیار ارتقای ظرفیت را یک شبه تکمیل نمایند. این امر شاید بتواند بهانه‌ی نبود کدر را مرفوع کند ولی هرگز نمی‌تواند خلای ظرفیت را کامل است. طالبان از دانش مدیریتی عاجز اند و توانایی مدیریت ادارات با سیستم را ندارند که به شکل منظم برای شان واگذار شد. روند فراهم‌سازی خدمات برای مراجعین به حدی ضعیف است که حتی پنج فیصد کار مأمورین جمهوریت اجرا نمی‌گردد. تحصیلات ابتدایی انجام‌اش به گرفتن کرسی می‌رسد. وقتی مدرک تحصیلات عالی این‌طور ساده به دست آید، آرزوی برای بهبود وضع دفترداری نیست. 

 

۳. سیستم آموزشی مدارس طالبانی: 

طالبان به نصاب آموزشی خودمختار شان اهمیت معیار در نظام آموزشی را از بین برده و دانشجویان را بی‌انگیزه ساختند. قبل از این دانشگاه‌ها و مکاتب با نصاب تعلیمی منظم می‌توانست شاگرد و دانشجو را أگاه موارد درد بخور و مطابق به مسلک‌اش گرداند. گذشته از این‌که دلیلی برای مسدود ساختن دروازه‌های مکاتب بر روی دختران ندارند، نمی‌توانند ادله‌ی برای ماستر شدن یک شبه افراد خویش بیاورند. کسانی‌که این سند را گرفته‌اند، درک اندک و ابتدایی از اسلام و امور اسلامی دارند، چه رسد به مباحث علمی، تفسیر، تجوید، شرح و یا بیان. برای شناخت بهتر نظام و یا سیستم آموزشی مدارس طالبان، خوب است که بر  تفسیرِ «بسم‌الله الرحمن الرحیم» در نظام آموزشی مدارس طالبان توجه کنیم: نمونه‌ی بارز از آموزش نادرست «بسم‌الله الرحمن الرحیم» را این‌گونه بیان می‌کنم: «بسمِ؛ شروع می‌کنم. الله؛ بنام خدا. الرحمن؛ چنان خدای بخشاینده و‌ مهربان است. در این دنیا هم برای مومنان و هم برای کافران از برای رزق، الرحیم، چنان خدای بخشاینده و مهربان است در دار عقبی خاص بر مومنان، نه برای کافران از خاطر رحم.» تفسیر این‌ چنینی مفسر را به چالش می‌کشد و طلبه طبعاً از درک آن عاجز است. 

 

۴. مدارس طالبان و مدارس حقانی: 

ارتباط مستقیم مدارس طالبان در افغانستان به مدارس حقانی در پاکستان به شست و شوی اذهان طلبه‌ها برای از بین بردن خاک شان به نفع پاکستان است. انتحار در آن مدارس از امور پسندیده و روا به شمار می‌رود هر کس که از آن مدارس فارغ می‌شود آرزوی شهادت و استشهادی شدن را در ذهن می‌پروراند. او تا حال نمی‌داند که سیاست رهبران برای کسب قدرت و تأمین منافع مادی خود شان است. اکثر افراد که حالا سویه خویش را به سطح کارشناسی ارشد و یا ماستری رسانیده اند، بنا به وابسته‌گی فکری گذشته به آن مدارس، می‌بایست از فرامین ایشان در احراز بست‌های مشخص شده اطاعت کنند. این نوع وابسته‌گی ویران‌گر است و نتیجه‌اش به هرج و مرج می‌رسد. آنچه ایشان از دین بحیث ماستر علوم دینی تحویل می‌دهند، هم به اسلام صدمه وارد می‌کنند و هم به مردم علم‌دوست افغانستان را استهزا می‌کند. بقول علامه اقبال لاهوری: 

 

ز ما بر صوفی و ملا سلامی 

که پیغام ‌خدا گفتند ما را 

ولی تأویل شان در حیرت انداخت

خدا و جبرئیل و مصطفی را

 

۵. برآیند طلبه‌های علوم دینی: 

سهل کردن دوره‌های تحصیلات عالی برای طالبان و هم‌چنان مغلق بودن روش تدریس اساسات علوم دینی که ایشان فراگرفته اند، بر روند آموزش خلل وارد می‌کند و طلبه‌ها چیز‌های می‌خوانند که نمی‌دانند. هرگز محتوای سخن را نمی‌فهمند ولی با همان فهم نادرست/میخانیک شان صاحب فتوا اند تا روزگار و سعادت دیگران را به چالش بکشند. مدارس و مساجد تحت حاکمیت طالبان؛ در دوره خط شناسی و خط خوانی برای طلبه‌ها تضاد دینی با ادیان و‌ بعد از آن اختلاف نظر مذاهب تدریس می‌شود که سر و دُم اش دوست نشدن یهود و‌ نصارا با مسلمانان و تفاوت در شُستن و مسح کردن پای است. در آموزش بالاتر شاگردان را با گردان‌ها به سمت خشونت و ظلم می‌برند که ندانسته خشن، افراطی و تندرو تربیت می‌شوند. 

 

بقول سمیع حامد:

جناب شیخ آیت می‌فروشد

دکان دارد روایت می‌فروشد

بیاور پول پیغمبر چه باشد

خدا را هم برایت می‌فروشد

 

نتیجه گیری:

با روی کار آمدن گروه طالبان در حاکمیت افغانستان، افغانستان به جغرافیای منجمد فکر، آزادی، مشروعیت، محرومیت و انحصار معروف است. طالبان ترور را از مسدود ساختن آموزش بر روی دختران شروع کردند. با بستن پنجره‌ی درس و‌ کار برای نیم پیکر جامعه، برای آن کشور انزجار خریدند و حالا که یک شبه دست به ماستر ساختن کارمندان مرد خویش زدند، تشت رسوایی شان از بام دنیا افتیده است. کسانی دیده‌ می‌شود که یا عوضی دیگری در این امتحان نشسته اند، یا سواد عادی اسلامی را ندارند و یا حتی از طریق واسطه‌ها کامیاب شده‌اند. روند این چنینی روزی فرو خواهد پاشید چنان‌که جنرال‌سازی به اردوی افغانستان در دوره‌ی جمهوریت وفا نکرد و‌ مثمر واقع نشد. هر آن‌ ستونی که تهداب نداشت، روزی فرو ‌خواهد پاشید. تخریب ستون‌های بی‌بنیاد کار حتمی است ولی افسوس به حال ملت که قربانی تخریب چنین ستون‌ها می‌شوند. نسل جوان که سال‌ها تلاش کردند با اندک‌ترین امکان مالی درس بخوانند، قربانی چنین تصامیم می‌شوند. ایشان هم در دوره‌های قبل آماج بیکاری، قربانی و بی‌نوشتی قرار گرفتند و هم حالا هیزم سوخت سیاست رسیدن به قدرت با سریع‌ترین روش تحصیلات عالی شدند. 

 

نویسنده: فراز «روشنگر»

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.