آرشیف

2015-1-25

آصفه صبا

شیـــــــون زنجیر

 

به مناسبت هشتم مارچ روز جهانی زن

 

 

نگاهم سرد و بي باور
روانم خسته و خاموش
نواييم ساز هستي را فراموش
قفس تنك و دلم محجور
رۀ پويم بسوي نور
ره يست بر پيج و خم دانم
ره يست با انتهاي دور
صدايم همنوا با موج
كشم فرياد درد الود
كه تنها تو نه يي ،من نيز موجودم
دو موجود كه ازاديم
در خلقت ز يك جوهر
ازاديم
كه باهم ساز هستي را هم اوازيم
به چي جرمي به بايم بسته يي زنجير
به چی جرمي وجودم عار شب كوران بي تدبير
ز بايم بگسليد زولانه ها را
ز دستم بشكنيد زنجير هارا
خدايا اين همه زخمي كه از زنجير من دارم
خدايا اين همه رنج كه ازتحديد من دارم
كدامين دست پر مهر است
ز پايم بگسلد زولانه ها را
ز دستم بشكند زنجير ها را
بيا خواهر توانم بخش
و بامن يك صدا بر كش
رويم با كاروان نور
جرس دارد نواي شور
همين خوش مژدۀ فرداست
كه دست مهربان با ما ست

بدخشان 1380