X

آرشیف

دیگر بهار نارد فصل خزان پیری
گل نشگفد ازین بعد در گلستان پیری
ای وای و ای دریغا درد است و نامرادی
بی حالی است و سستی اینست نشان پیری
در باغ زندگانی دیگر طراوتی نیست
هم کوچ کرده بلبل از آشیان پیری
آنگونه کی توانم درد وطن سرایم
قاصر بود کلامم با این زبان پیری
نی ذوق باغ و گلشن نی ذوق فکر عشرت 
فرصت ربوده از کف خواب گران پیری
پایم اگر عصا نیست آسوده ره نپوید
من نیز در قفایم با کاروان پیری
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
۱۲ نوامبر ۲۰۲۲
X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.