آرشیف
شعر های عاشقانۀ باران
رفعت حسینی
برسبزی مقدسِ هر برگ
می نوشت
اشعارِ عاشقانۀ خود را
باران
آنگونه بود شاد
هوا و فضای ده
ـ درآن سپیده دم ـ
کز شاخه های هستی
می شد بهار چید .
() () ()
آوازِ هر پرندۀ سرشار
در باغ های سیراب
و کوچه باغ ها
و کُرد ها و دشت
حما سه یی برای رویش و خورشید وعشق .
() () ()
هر چیز بود
عا شق و سرمست
باد
ـ این همیشه مظهرِ بیداری ـ
و دشتِ پُر از لاله های سرخ
و
دست های دهقان
و
خانه های ده
و خاک
این بزرگ .
() () ()
در خاطراتِ نابِ شگوفه
یادِ شگفته گی و قشنگی
زنده بود
آبِ زلالِ جاری
ـ نبضِ سخاوت از دیر ـ
می شست بی دریغ
اندوهِ باز مانده ز لحظاتِ سرد را
از ذهنِ جوی ها .
() () ()
در آن فضای کمیاب
دیدارِ بید ها
پروازِ هر کبوتر وحشی
و رقصِ شاخه ها
و جسمِ هر گیاه
و قطره های باران
و بوی کاهگِل
چیزی برای دیدن و گفتن بود
چیزی
برای
شعر سرودن .
() () ()
از دور های احساس
لیکن
آوازِ داغدیدۀ بیخوابی
در گوشِ لحظه های من
آن صبح
می رسید :
آیا
توان
همیشه
همینکونه
فکرکرد .
حمل سیزده شصت ویک خورشیدی
کابل
*** *** ***
***
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور