آرشیف
شعرمبتذل!! اجتماعی
رفعت حسینی
دردهه چهل خورشیدی، درافغانستان، [[ شعرِ!]] باصطلاح اجتماعی، بلسان پارسی،رواج داشت. ((بیشرینه ))،درزمینه های گویا:
اخلاقی! بامایه هایی از فقرجامعه!، و هزاراالبته ، ازدریچه دیدِ شاعر،تضاد طبقاتی!!! دران پدیدار!بودیعنی موج! می زد.
شعر هایی باکوچه ها ی آبپاشی شده افغانی ویا شاهراه هایی مُدرن وقیرشده یعنی ازسده بیستم وامروزی!!! !
واکنون درسال ۱۳۹۸نیزهمین سان سروده هادرلابلای مردم«موج » ها می زندو (دایف)میکند.
شعرزیرین رابخوانید.
به صحنه یی چرکین ازیک فلم مبتذل ومزخرف هندی،پاکستانی که دوتوت سیاه هم نمی ارزد،شباهت دارد:
از: محمودفارانی
زیبا روی
با تن لرزان و از سرما کبود
در کنار کوچه ای استاده بود
گیسوی آشفته و چرکین او
بررخ بیرنگ اوافتاده بود
***
دانه های برف می آمد فرو
باد سرد شام گاهی می وزید
او همی لرزید و از سیلی باد
بیشتر در جامهء خود می خزید
***
لنگ لنگان سوی خانه میدوید
پیرمردی شیشهء تیلی به دست
پای او لغزید ناگه روی برف
او فتاد و شیشهء تیلش شکست
***
کودکی فریاد میزد، میگریست
برف را میکرد پیهم زیر ورو
می نمود آنجا میان لای و برف
پولهای خویشتن را جستجو
***
چشم مخمور گدای خو برو
سوی او گاهی نگاهی مینمود
ازغم کودک دلش میسوخت لیک
در میان چادرش پولی نبود
***
رهروی چاق و تنومندی گذشت
از کنار ماهروی بینوا
از شگاف پیرهن چشمش فتاد
بر تن سیمین و زیبای گدا
***
از تبسم باز ماند لبهای او
برق خواهشها ز چشمانش جهید
پیسه ای در چادرش افگند و گفت:
خیر خواهی با چنین ساق سپید؟
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور