آرشیف
سیاست قومی طالبان قبای شریعت را درید
امین کاوه
سیاست قومی از مسالههای مهم و جنجالی در تاریخ صد سال پسین افغانستان است. با سپری شدن حدود یک قرن از منازعه قومی قدرت در کشور، قومیت همچنان عنصر اساسی و محوری در دادوستدهای سیاسی و سرنوشتساز در تصمیمگیریهای کلان کشور است. در سیاسیسازی قومیت، علاوه بر عوامل خارجی، نگاه هژمونی و برتریطلبی قومی نقش برازنده داشته است. در طول دو دهه گذشته نیز پیوسته تلاش صورت گرفت تا همسانسازی فرهنگی و زبانی در جامعه متکثر کشور نهادینه شود. این امر باعث گسست در نظم مبتنی بر ارزشهای جمهوری شد. اکنون طالبان نیز سیاست یکسانسازی هویت قومی و مذهبی را با شدت خاص دنبال میکنند و میخواهند در قبای شریعت، افغانستان را از کویر به گرداب بیفکنند.
سیاست یکسانسازی هویت قومی و زبانی، پایههای یکپارچهگی و همبستهگی را سست کرده و در حال حاضر به رغم خوشبینیهایی، به مرحله گسست پیوندناپذیر رسانده است؛ چون در هیچ مرحلهای از تاریخ افغانستان، شکافهای قومی به این پیمانه عریان نشده بود. احساس مشترک و رنج و درد مشترک بهگونه نسبی وجود داشت و گاه شادی یک قوم، شادی قوم دیگری نیز بود؛ اما امروز این نشانهها رو به زوال است و حتا در برخی موارد هر نوع حس همدردی از بین رفته است. بسیار دیده شده است که با درد بخشی از کشور، شماری دیگر رقص و پایکوبی کردهاند. زلزله اخیر در پکتیکا و خوست، پردههای تزویر زیادی را در این مورد درید و نشان داد که اگر تلاش برای حل مساله قومی قدرت صورت نگیرد، بنبستهای کلانتری در راه خواهد بود. از سوی دیگر، این نمونهها حکایت از شکافهای عمیق اجتماعی و قومی میکند که با پوشیدن مساله، صورت و اصل ماجرا و منازعه نهتنها پاک نمیشود، بلکه کتمان آن بر بیعدالتی و به تعویق انداختن حل عادلانه مساله قومیت در کشور میانجامد. برای همین، به هر میزانی که خواستها و مسالهها صریح، رک و راست مطرح و در مورد آنها حرف زده شود، در مسایل مورد منازعه گفتوگو صورت بگیرد و راههای حل آن جستوجو شود، افغانستان گامی زودتر در راستای وحدت، ثبات و عدالت برخواهد داشت. در غیر آن، مصلحتهای موقتی و ناپایدار، کشور را وارد یک جنگ قومی و اجتنابناپذیر دیگری میکند؛ چیزی که هم اکنون نشانههای بارز آن خود را نمایان ساخته است. بنابراین، اگر با عقلانیت سیاسی و خرد جمعی برای حل منازعه قومی اقدام نشود، بحرانهای کنونی وارد مرحله حادتر و کشندهتری خواهد شد که در آن صورت هیچ طرفی به شمول طالبان برد را نصیب نخواهد شد.
طالبان در دور نخست به قدرت رسیدنشان، چهره کاملاً قومیـمذهبی داشتند؛ اما این بار در نخست متفاوتتر ظاهر شدند و افرادی را از اقوام تاجیک، اوزبیک و ترکمن در سطوح میانی فرماندهی خویش به مردم نشان دادند. از میان هزارهها نیز یک فرمانده محلی را نخست در ریاست استخبارات این گروه در بامیان گماشتند، اما دیری نپایید که او را برطرف کردند. حتا زبدهترین و جنگجوترین فرماندهان اقوام دیگر را که نقش مهم و بزرگ در سقوط نظم جمهوریت داشتهاند، خانهنشین، خلع قدرت، بازداشت و زندانی کردهاند. مخدوم عالم، از فرماندهان اوزبیکتبار این گروه که نقش مهم در سقوط ولایتهای شمال کشور داشت، ماهها در بازداشت به سر برد. صلاحالدین ایوبی، از فرماندهان دیگر اوزبیکتبار طالبان، از نخستین کسانی بود که وارد کابل شد و ارگ ریاست جمهوری را تصرف کرد. اکنون ترک کابل کرده و در فاریاب انتظار به بندکشیدنش را میکشد. مهدی مجاهد، تنها فرمانده هزارهتبار طالبان، در جنگ مستقیم با این گروه به سر میبرد. طالبان اگر مساله سرکوب قومی و مردمی برایشان مطرح نمیبود، بهسادهگی میتوانستند با یک فرمانده ناراضیشان کنار بیایند و حداقلی از خواستها و مطالبات مردمی او را بپذیرند. این فرمانده هزارهتبار طالبان بارها گفته است که اختلاف و نارضایتی او حقوق هزارهها است. سخنش این بوده است که هزارهها از اداره طالبان کنار گذاشته شدهاند و فقه جعفری از رسمیت افتاده است. مهدی با همسنگران سابقش با پرچم طالبان علیه طالبان میجنگد و به نوعی تعهد خود را نسبت به این پرچم نشان میدهد، اما طالبان به این امر توجه نمیکنند و از چهار سو بر او لشکرکشی کردهاند. نتیجه جنگ بلخاب هرچه باشد، پایان خشونت و منازعه میان دستههای قومی طالبان نخواهد بود. نشانههای زیادی از خودمختاری طالبان اوزبیکتبار در شمال وجود دارد. فرماندهان اوزبیکتبار طالبان در گروهها و نشستهای کوچک و خودمانی بارها خواستار خودمختاری در ولایتهای اوزبیکنشین شدهاند. حتا از دستور رهبری طالبان مبنی بر جابهجایی صدها خانواده اعضای جنبش اسلامی اوزبیکستان سر باز زدهاند. این امر خشم رهبری رژیم طالبان را برانگیخته است. صلاحالدین ایوبی هم اکنون در ولسوالی قیصار به سر میبرد و تهدید کرده است که در برابر هر گونه تلاش برای خلع سلاح طالبان اوزبیکتبار در این ولایت، دست به اقدام نظامی میزند.
در حال حاضر جنگ قدرت در میان دستههای قومی طالبان به نقطه بحرانی رسیده است. شکاف عمیق و گسترده میان طالبان پشتون و غیرپشتون به میان آمده است. این تنشها منجر به هر حادثهای شود، به نفع طالبان نخواهد بود؛ چون هماکنون جنگجویان این گروه در پنجشیر زمینگیر شدهاند و صفوفشان به خودی و غیرخودی تقسیم شده است. جنگ قدرت میان جناحهای درونی و خودیشان نیز روزبهروز آشکارتر میشود. طالبان هرچند در طول بیست سال گذشته، با توصیههای حامیان خارجیشان تلاش کردهاند اسلام را نسبت به قومیت در صفوفشان برجسته بسازند، اما فردای به قدرت رسیدن، قومیت ارجح شد و اولویت گرفت. تسویه حسابهای میانگروهی به میان آمد و قبای شریعت بسیار زودتر از آنچه انتظار میرفت، از قامت قومیت افتاد و این گروه را در یک تنازع درونی عمیق قرار داد.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور