آرشیف
سکولاریسم را بهتر بشناسیم (قسمت هفتم)
محی الدین شکیبانی
قرآن کلام جاوید خداوند است
(نظر سکولارها چیست)؟
انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون
مولانا:
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفت، او کافر است
از دیگاه وجدان سالم و تفکر صحیح ما در همه احوال و همه جا باید به دنبال کشف حق و التزام به حقیقت باشیم، هر نوع تصور ساخته گی و وارونه از حوادث تاریخی فاقد ارزش و اعتبار بوده، اعتبار مصور را خدشه دار می کند، تصویر برداری وارونه و غیر واقعی از حوادث تاریخی نه تنها به تامین مقصود شخص کمک نمی کند بلکه عامل جهل مرکب و اسباب توجیه انحرافات شده و به شدت موجبات و اسباب تباهی آنانرا بدنبال دارد، طرز استدلال درست و منطقی اهمیت فراوانی در زندگی انسان داشته و در پیشرفت علم و تکنولوژی در زندگی فردی و اجتماعی تأثیرات بسیار عمیق و غیر قابل انکاری دارد، به همان پیمانه استدلال نادرست و غیر واقعی مشکلات فراوانی را مخصوصا برای خود مستدل به وجود می آورد، حتی ممکن است به خدشه دار شدن روابط و حتی ناراحتی های روانی و روحی منجر شود، چنانچه برخی از دانشمندان بیماری های روانی معتقد اند که بعضی از بیماری های روانی انسان ریشه در باورها و شناخت ها و استدلالات نادرست دارد، و آثار این مریضی در تناقض گوئی و رؤیاهای آشفته تجسم پیدا می کند.
استدلال ما در این باب که قرآن کلام خداست و توسط فرشته ای وحی حضرت جبرئیل امین بر پیامبر نازل شده از نوع استدلال قیاسی، استدلال معکوس، یا انتزاعی و استدلال استنباطی، یا استقرائی و یا حتی استدلال عقل سلیم نیست، بلکه استدلال شهودیست که مبتنی بر درک شهودی بوده و به وسیله ای حواس مادی انسان های عصر نبوت بدست آمده و توسط انبوه عظیمی از فرشته خویان زمان نزول وحی از پیامبر اسلام انتقال یافته است. حادثه ای نزول قرآن به تأیید دوست و دشمن، ناقلان آن در طول تاریخ جماعت های چند صد هزار نفری بوده اند که عقلا اتفاق آنها بر کذب و دروغ محال است. افزون بر آن اگر ما از راه استدلال منطقی و عقل سلیم وارد قضیه شویم می بینیم که خواب پنداشتن وحی در این چهارچوب نمی گنجد، اما سروش بر خلاف شهود عینی قرآن را خواب های تعبیر ناشده ای پیامبر می داند که احتیاج به تعبیر و خوابگزار دارد که این اندیشه یکی از ایده های سکولاریسم است. به گفته ای سروش باید متخصصین آتروپولوژی، تاریخ دانان، علمای دینی، روانکاوان و آیندگان این خواب ها را تعبیر کنند، که این گفته های سروش مشکلات و سؤالات فراوانی را بدنبال دارد که در لابلای این بحث مطرح خواهد شد.
بد نیست اول بعضی از عقائد سروش را در باره ای مسائل عقیدتی و قرآنی با جوابهای مختصری مطرح نموده و بعدا به طرح بعضی مطالب و سوالات و مشکلات بپردازیم، آقای سروش در مورد سخن گفتن خداوند با پیامبران مشکلات و اغالیطی را مطرح کرده است. واضح است که کلام صفت ازلی و ابدی الله می باشد اما خداوند متعال قادر است آنطور که بخواهد به امر تکوینی خویش کلامش را در غالب الفاظ و حروف در لوح محفوظ ثبت و در دسترس بشریت قرار دهد، خدایی که عبدالکریم سروش را به این قد و قواره خلق کرده و به او قدرت تکلم داده نمی تواند سخنش را برای انسان ها برساند، و با پیامبرانش صحبت کند.
سروش در گفته های خود از رنگ و بوی فرهنگ قبائلی عرب در قرآن سخن به میان آورده در حالیکه قرآن فرهنگ زدائی نمود و برخلاف فرهنگ و مقررات قبائلی عرب قوانین و مقررات جدیدی را اساس گذاشت، و به همین ملحوظ به مخالفت شدید قبائل عرب مواجه گردید. بلی در باره ای بهشت و نعمت های فروان آن، سخن قرآن در آنجا، سخن از برآورده شدن آرزوی هر بهشتی است و طبیعتا آرزوی هر کس طبق میل و آرزوی آن تمثیل و تحصیل می گردد. بنابراین با اندکی توجه خواهی دانست که آرزوی هر بهشتی با فرهنگ و مقررات زندگی کاملا متفاوت است. قرآن هرگز و ابداً رنگ و بوی فرهنگ هیچ قوم و قبیله را نداشته و ندارد. و به همین دلیل همگانی و جاوید است و رنگ تاریخی ندارد.
نمی دانم چرا سروش و رهبران سکولار احکام فقهی را با عدالت و کرامت انسانی مخالف می دانند در حالیکه اسلام به خاطر تأمین امنیت و آرامش جامعه و بر قراری عدالت و کرامت انسانی و ایجاد فضای سالم و خانواده ای سلیم، حدود و مقررات جزائی با شرایط ثبوتی مشکل وضع نموده است، تا انسان ها آرامش داشته باشند. اگر زناکاری با شرایط ثبوتی بسیار مشکل و نزدیک به محال به خاطر سالم ماندن جامعه مجازات شود مخالف عدالت و کرامت انسانی است، و در مقابل اگر سالی صدها هزار انسان به خاطر بی بند و باری به مرض ایدز دچار شوند و بدون قید و شرط منتظر مرگ باشند، موافق کرامت انسانی است. سروش در ادامه مسئله ای برده داری را مطرح نموده و قصور آنرا بدوش اسلام گذاشته که فکر می کنم نهایت بی انصافی است. طوریکه در تاریخ ثابت است اسلام برده داری را اساس گذاری نکرد. زمان ظهور اسلام تجارت عمده ای مردم برده داری بود. اسلام به شکل معقول و منطقی و تدریجی نظام برده داری را از میان برداشت. تشویق به آزادی برده، آزاد کردن برده در بدل فدیه و کفارات، و آزادی اقارب نزدیک مالک و دادن حق و حقوق طبیعی و انسانی برای برده ها از مصادیق محو تدریجی نظام برده داری در اسلام است. اما ادعای عدم توازن فصاحت و بلاغت در میان آیات قرآن ادعای بدون دلیل است. به اساس قول تمامی فصحاء و بلغاء همه ای قرآن کریم فصاحت و بلاغت همآهنگی دارد. همه ای اهل فن در این خصوص اتفاق نظر دارند که بلاغت اولین آیه با آخرین آیه فرقی ندارد. سروش از نظم پریشان قرآن حرف زده و در این خصوص آیه ای سوم سوره ای مائده را مثال آورده و گفته: سخن از از تحریم مردار و خون و گوشت خوک و حیوانات قربانی شده در پای بتان و….. آغاز میشود، تا به اینجا می رسد که امروز دینتان را کامل کردم و اسلام را برای شما پسندیدم، و دوباره به سراغ پاره ای نخستین می رود که اگر کسی در تنگنا قرار گرفت و از آن محرمات استفاده کرد بر او باکی نیست. مفسران در ربط دادن پاره های مختلف این آیه آشکارا درمانده اند. اما طوریکه مشاهده میشود مفسران در ربط دادن این آیه درنمانده اند، چون آیه کلام خداست و کلام خدا منظم می باشد و لیکن این سروش است که درمانده و عقل بشری او به آسمان فصاحت و بلاغت قرآن بال ندارد، و الا مفسران و علماء خوب می دانند که الیوم که مزین به الف و لام است چه معنا و چه مفهومی دارد، در تفسیر کبیر امام فخر رازی و تفسیر بحرالمحیط آمده که: فمن اضطر فی مخمصه متصل به ذکر محرمات است، و آنچه در بین آمده معترضه می باشد، و حکمت و فلسفه ای دارد که دانش و فکر سروش قاصر از درک آن است. و حکمت در ایراد آیه ای اکمال در بین آیه ای احکام محرمات، تأکید بر این است که تحریم این خبائث از جمله ای دین کامل و نعمت تامه است، نه اینکه طبق نظر ناقص سروش بعد از آیه ای اکمال دوباره به پاره ای نخستین برود.
من فکر می کنم که یا سروش معلومات تخصصی در این مورد ندارد و به نادانی خود نمی داند و یا آنطور در علم خواب و رؤیا فرورفته که از عالم علم حوادث و شهود تاریخی و بدیهیات بی خبر مانده است.
پریشانی و تناقض گوئی این جاست
پریشانی گفتاری سروش در مناظره اش با آقای مهدی بازرگان در برنامه ای پرگار (قرآن رؤیاهای پیامبر).
سروش در جواب مجری که پرسید چه کسی می تواند قرآن را خواب گزاری کند گفت: زبان قرآن زبان اشراقی و رؤیایی است که من اصطلاح رؤیا را برگزیدم، به نظر من عالمان اسلامی با این علومی که فعلا در حوزه ها خوانده میشود نمی توانند قرآن را خواب گزاری کنند. در خوابگزاری قرآن ما باید به تاریخ برگردیم به آنتروپولوژی یعنی: اوضاعی که در زمان پیامبر بود و به ایده های مردم آنزمان، آنتروپولوژیست ها و مردم شناسان، تاریخ دانان، روانکاوان و عالمان دینی که به علوم بلاغی وارد باشند و خوابگزاران آینده که می آیند می توانند قرآن را خوابگزاری نمایند. اما بلا فاصله بعد از چند لحظه ای در همان مناظره می گوید: زبان قرآن زبان عرفیست نه زبان فلسفی است نه زبان حقوقی است و نه زبان فنی، بر خلاف گذشتگان و معاصران که آیه های قرآن را آن چنان تفسیر می کنند که گویا یک حقوق دان آنرا نوشته، زبان قرآن همان زبان عرفیست. اگر گفته خورشید، خورشید است. و اگر گفته آب، آب است. احتیاج به رمزگشایی ندارد. هیچ یک از این کلمات در دیکشنری بر خلاف معنای خود حمل نمی شود. ملاحظه نمائید تناقض گوئی و پریشانی گفتار را در یک مناظره، آنهم به فاصله ای چند لحظه، خوب آقای سروش اگر قرآن زبان عرفیست و بر خلاف معنای خود حمل نمی شود، پس خواب نیست، چون در خواب کلمات بر خلاف معنای دیکشنری حمل می گردد، مانند خورشید و ماه و یازده ستاره که حضرت یوسف علیه السلام در خواب دید، و اگر خواب است و احتیاج به مردم شناسان و جامعه شناسان و آنتروپولوژیست ها، بلاغت دانان، علمای دینی بلاغت دان، تاریخ دانان، و روانکاوان دارد که آنرا خوابگزاری کنند، پس کلام عرفی و ساده نیست و به معنای دیکشنری حمل شده نمی تواند. آقای سروش کدام یک از گفته های شما درست است؟ شما یا مسن و فراموشکار شده اید یا از روی عناد چیزی می گوئید. آیا بهتر نیست کمی فکر کنید.
حالا به طرح سؤالات، مشکلات، استدلالات و برخی مطالب مورد نیاز می پردازیم تا در تبیین موضوع ما را یاری نماید:
1: در خواب معمولا خود کسی که خواب می بیند تأویل و تعبیر خوابش را نمی داند مثلا حضرت یوسف علیه السلام نمی دانست یازده ستاره، آفتاب و ماه چه معنی یا تعبیر و تأویلی دارد، بنا بر این طبق گفته های صریح و واضح سروش رسول الله صلی الله علیه و سلم خواب هایش را (قرآن عظیم) بدون تأویل و تفسیر و تعبیر بصورت مجهول گذاشت و رفت تا آتروپولوژیست ها و علمای علم بلاغت و تاریخ دانان و آیندگان که به گفته ای سروش هنوز نیامده اند، بیایند و قرآن را نعوذ بالله خوابگزاری کنند.
2: طبق نظر سروش اگر (نعوذ بالله) قرآن کریم خواب های تعبیر نشده و مجمل باشد نتیجه اش این است که حضرت محمد صلی الله علیه و سلم، صحابه، تابعین، تبع تابعین، مفسرین، علماء، دانشمندان، امامان مذاهب و همه ای گذشتگان تا امروز دنبال راه مجهول و غیر واقعی رفتند و می روند و در طول این تاریخ سروشی هم پیدا نشده که بگوید اینها خواب است و باید خوابگزاری شود.
3: چرا جمع چند صد هزار نفری دانشمند و عالم که همیشه با رسول خدا بودند به این امر بزرگ اطلاع نیافتند در حالیکه مردم کنجکاو، با هوش، دانشمند، شاعر و مفسر قرآن بودند.
4: بعد از صحابه عقل تابعین و تبع تابعین، ائمه ای مذاهب و مفسرین مانند امام فخر رازی و امثالهم کجا رفته بود.
و چرا دنبال مجهولات رفتند و به گفته ای سروش مجهول را به مجهول تفسیر کردند و نیامدند ورق را برگردانند و قرآن را به عنوان خواب های مجهول خوابگزاری کرده و به معلوم تعبیر کنند.
5: آقای سروش! اگر قرآن نعوذ بالله خواب و رؤیا باشد می دانیم که اصولا معنای حقیقی در خواب مراد نیست پس مقصود و منظور از نماز، روزه، زکات، حج، لا اله الا الله، قل هو الله احد و هزاران آیه ای دیگر چیست؟ زیرا خواب معنای ثانوی و غیر حقیقی دارد همان معنای که به گفته ای سروش گذشتگان در طول 1400 سال از درک آن عاجز ماندند.
6: آقای سروش! کمی فکر کن آیا مقدار خوابی تعبیر نشده می تواند سبب هدایت اعرابی که دختران خود را زنده به گور می کردند، گردد.
7: سروش جهت تأیید قول خود می گوید: مؤرخان نوشتند: وقتیکه پیامبر دچار حادثه ای وحی می شد، دچار احوال نا متعارفی می گردید، شبیه خواب، بلکه سنگین تر از خواب، چنان احوال سنگینی بر او عارض می شد که از اطراف خود کاملا بی خبر بود، و وقتیکه هم بر می خاست عرق کرده بود. در جواب باید گفت: رسول خدا در آن وقت وحی را می گرفت و طبعا حالت عادی نبود، در حین گرفتن وحی جهت حفظ و نگهداشت وحی منزل سعی و کوشش شتاب و عجله و توجه بیشتری داشتند، چنانچه خداوند برایش می فرماید: شتاب و عجله مکن. بنابراین این سعی و عجله و توجه سبب تعریق می گردید، و هیچ تاریخ نویس و راوی ای نگفته که پیامبر در وقت گرفتن وحی خواب بودند، افزون بر آن انسان که در زمان خواب عرق نمی کند، و طبق گفته ای دانشمندان رؤیا در مرحله ای سوم خواب که همانا خواب عمیق است اتفاق می افتد. یعنی: زمانی که خواب از مرحله ای اول و دوم بگذرد اتفاق می افتد، که این خود زمانگیر است. و روایاتی هم که از کیفیت نزول وحی در کتب حدیت وجود دارد صراحتا خلاف پندارهای غیر واقعی سروش است. در صحیح البخاری از حضرت عایشه رضی الله عنها روایت شده که پسر هشام از رسول خدا صلی الله علیه و سلم سوال نمود و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و سلم! چگونه برای شما وحی می آید؟ رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: بعضی اوقات برای من مانند صدای زنگ می آید و این برایم سخت ترین آنست. و فرشته ای وحی از من جدا می شد، در حالیکه آنچه را گفته بود حفظ نموده بودم. و زمانی بصورت مردی خود را برای من متصور و نمایان می نمود و با من سخن می گفت، و من آنچه را می گفت حفظ می نمودم. حتی روزی آنحضرت صلی الله علیه و سلم سوار بر شتر بودند که حضرت جبرئیل علیه السلام آمد و وحی منزله ای الهی را برای شان رساند. اگر پیامبر حالت خواب پیدا می کرد خود را بالای شتر نگهداشته نمی توانست. این روایت ها به تواتر ثابت شده است پس رؤیا پنداشتن وحی الهی یعنی: انکار قرآن و همه ای روایات مشهوره و بدیهیات تاریخی.
8 : به اساس نقل متواتر تاریخی محمد صلی الله علیه و سلم به عنوان امین و صادق شهیر بود و دوست و دشمن ایشانرا به این مصداق می شناختند، و طبق عادت ایشان، چیزی را از اصحاب مخفی نمی کردند. اگر خوابی می دیدند با یاران خود در میان می گذاشتند و برای شان تعریف می کردند. اگر در کتاب «تعبیر» صحیح البخاری و سائر کتب حدیث مراجعه نمائید، شرح خوابهای مبارک و شیوه ای بیان و تأویل آنها را به خوبی می دانید مثلاً از ابن عمر رضی الله عنهما روایت شده که ایشان فرمودند: از رسول خدا صلی الله علیه و سلم شنیدم که می گفت: در حالیکه خواب بودم برایم قدح شیری آوردند، از آن نوشیدم و بعداً باقی مانده ای آنرا برای عمر بن خطاب رضی الله عنه دادم اصحاب گفتند: ای رسول خدا! صلی الله علیه و سلم به چه تأویل نمودی؟ فرمود: علم. اما طوریکه به تواتر ثابت شده اصحاب در طول 23 سال دوران نبوت شاهد نبودند که رسول خدا فرموده باشند من این آیه را در خواب دیدم یا در خواب برایم این آیه نازل شده است. و امکان ندارد و محال است که شهادت و نقل قول شهود عینی آنهم چون صحابه ای بزرگوار مد نظر گرفته نشود، و حرف های مغرضانه یا حرف های خیالی و واهی افراد تناقض گو و خیال پرداز شنیده شود. مخصوصاً در مورد این امر بزرگ و قانون فاصل الهی که ناقلان آن لاتعد و لا تحصی بوده و اتفاق آنان بر کذب محال است. بنابر این خواب ها و خیالات سروش و همفکران سکولارش که از باب دشمنی به اسلام گفته شده و در واقع مضحکه می باشد از دو جهت رد و مردود است الف: صادق و امین بودن پیامبر. باء: نقل متواتر قرآن.
9: عقل و علم
عقل سلیم رؤیا بودن قرآن را محال می داند (عقل مصباح است)
سروش گاهی در سایه ای عقل پناه می برد و گاهی آنرا شکسته شده و از بین رفته معرفی می کند، که این مطلب در مقاله ها و سخنرانی هایش تجسم عینی دارد. به تناقضات گفته هایش کار نداریم چون این عادت او و همفکرانش می باشد، و از این دست تناقضات در گفتار و نوشتارش به وفور وجود دارد. فقط در این جا می خواهم به کابرد عقل بصورت کوتاه اشاره نمایم. از آن جایی که عقل انسان محدود به زمان و مکان است نمی تواند تمام حقایق را کشف نموده و بدست بیاورد. مجهولات و دنیای تاریک نسبت به جهان روشن و حقایق کشف شده خیلی زیاد است. عقل بشر به چیزهای بسیار اندکی از موجودات توانسته دست رسی پیدا کند و از همین واسطه جهان غیب مطرح است. یعنی: همان جهان تاریک یا به اصطلاح کانت دنیای نومن ها. افزون بر آن عقول بشریت مراتب مختلفی دارند و همه ای عقول حسابگر و منطقی نیست عقل عرفی در هاله ای از ابهام، وهم و گمان و خیال فرو رفته است. اگر عقل بدون از هرگونه ابهام و خیال و وهم و گمان حکم کند تردیدی نداریم که با واقعیت سازگار است. اما این سازگاری هم تاریخ مند است. شاید در مراحل بعدی، عقل آیندگان خلاف آنرا ثابت کند. بنابر این به یقین می توان گفت که بشریت به وحی منزل و ارسال رسل نیازمند است. نه به خواب و رؤیا و خیال که به مراتب از عقل بشر پایان تر است، و نمی تواند گره از مشکلی بگشاید. وحی منزّل همیشه مطابق عقل سلیم بوده و معقول است. اما عقل بشر بنا به محدودیتی که دارد قادر به کشف و درک همه ای حقایق نیست و نباید در وقت عدم درک حقایق بخاطر برخی محدودیت های عقلی، عقل خود را صادق دانسته و آنچه را عقل حکم می کند پیرو آن باشیم، مثلاً بخاطر عدم تخصص وقتی که از تفسیر سوره ای مبارکه ای تکویر عاجز ماندیم، از روی قصور عقل و نا فهمی بگوئیم خواب است که محتاج خوابگزاریست. در واقع این نافهمی قصور عقل است که محتاج به راهنمائی وحی منزل، و همکاری متخصصین و مفسیرین قرآن است. و دور از انصاف است که ثابت شده های تواتری تاریخ را که از بدیهیات است انکار نمائیم این جمله را سکولارها و خصوصا سروش بخواند و بعدا کمی درس بخوانند و بیندیشندکه: عقل بشر به هر اندازه که برسد قاصر است، در عین حال که لازم است، کافی نیست. عقل نورافکن بسیار قوی است، اما انسان به نورافکن به مقصد نمی رسد. عقل چراغ است راه نیست، و راه و چراغ از همدیگر جداست. اگر کسی چراغ نداشته باشد راه را نمی بیند، اما انسان با چراغ به مقصد نمی رسد بلکه راه را می بیند.
علم
هیچ کس نمی تواند نقش علم را در تکامل و توسعه در طول تاریخ انکار کند پیشرفت های مهم در طب، کشاورزی، صنعت و ارتباطات متکی به دانش علمی و با بهره گیری از آن است. اکتشافات زیادی توسط دانشمندان و علماء بدسترس بشریت قرار گرفته است، اما یافته های علمی همیشه و در همه حال ثابت و لا یتغیر نیست بلکه در حال تکامل و توسعه بوده و تاریخ مند است که می توان از آن بعنوان نور و روشنایی در مسیر راه استفاده نمود، پس آقای سروش علم هم سراج است، و صراط نیست.
10: جهان غیب و عالم شهادت
جهان دو قسم است. یکی عالم غیب و دیگری عالم شهادت. آنچه به یکی از حواس مادی درک شود و قابل احساس باشد عالم شهادت، و آنچه غائب از حس است و با حس نمی توان آنرا درک کرد نامش عالم غیب است. خداوند، وحی، رسالت، نبوت، فرشتگان، قیامت و مانند آن جزء مصادیق غیب اند. بطور خلاصه هر آنچه از قلمرو حس بشر خارج باشد غیب است.
اما سروش آنطور به یقین و با کمال اطمینان اکثر مغیبات را نفی می کند که تصور آن می رود که وی سفری به ماوراء طبیعت و جهان غیب داشته و چند روزی آنجا رفته و حوادث پس از مرگ را مشاهده کرده و دیده که جهنم و بهشت و حشر اموات و کارنامه های اعمال و نصب ترازوی عدل و امثالهم وجود ندارد، وی بعد از بازگشت از این سفر آخرت و پرخاطره به بحث نشسته و قلم فرسائی کرده و مشاهدات خود را در این سفر بیان کرده و گفته که اینها جز خواب و خیال و رؤیا چیز دیگری نیست، و باید خوابگزاری شود. به گفته های وی توجه نمائید: «مادامیکه دست خداوند را در قرآن مستقیما در کار به بینیم، و محمد صلی الله علیه و سلم را در تجربه ای وحی منفعل محض بشماریم، و قرآن را محصول علم بی کران باری تعالی بدانیم، این معضلات هیچگاه حل نخواهد شد» وی به ادامه ای بیان خاطرات سفر آخرت خود می گوید: «توصیف آنچه به ماوراء طبیعت مرتبط است از ذات و صفات الهی گرفته تا عالم مورچگان (عالم ذرّ و روز الست)، تاداستان خلقت و قصه ای آدم، تا رفت و آمد ملائکه و شیطان و جن و شهابهای سماوی، تا حوادث پس از مرگ، تا قیامت و مشاهده ای مناظر غریب و نا معهود آن، تا وصف جهنم و بهشت و حشر اموات و به صف شدن انبیاء و اولیاء و باز کردن کارنامه ای بندگان و نصب ترازوی عدل و صعود پنچاه هزار ساله ملائک بسوی عرش الهی، و قرار گرفتن تخت خداوند بر شانه های هشت فرشته و نشستن خدا بر تخت و نشستن تخت او بر آب و دمیدن در شیپور و حشر وحوش و آتش گرفتن دریاها و کسوف خورشید و ستارگان و تلو تلو خوردن مستانه ای مردم در محشر و سقط جنین زنان باردار و بریان شدن پوست گنهکاران و روئیدن دوباره ای آن و مبادله جام های شراب در میان بهشتیان و باغهای پر از انار و موز و انگور و خدمتگزاری پسرکان لطیف و…..چنان تصویری و بصری و سینمائی اند که گویا در عالم رؤیا بر پرده ای خیال می تابند». سروش خیال پرداز ادامه داده می گوید: «در این مورد لحن قرآن اولا عمدتا به صیغه ای ماضی است، و خبر از امری پایان یافته می دهد. و ثانیا گویی کسی با محمد صلی الله علیه و سلم سخن نمی گوید، بلکه او صحنه ای را می بیند و روایت می کند، که در شیپور دمیده شده و همه بیهوش افتادند….. و زمین به نور خدا روشن شد و کارنامه ها را باز کردند و انبیاء و شهداء را در صحنه حاضر کردند و کافران را بسوی جهنم راندند و پارسایان را به بهشت درآوردند و مهمانداران به آنان درود گفتند و…… بانکی برخاست که الحمد لله رب العالمین».
در اینجا بیان دو نکته برای سروش بعد از سفر آخرتش و بیان صحنه های که دیده است لازم و ضروریست:
الف: قواعد کلام عرب. یقین دارم که سروش قواعد ابتدائی کلام عرب را نمی داند، زیرا طبق قواعد علم نحو و گرامر زبان عربی وقتیکه کلمه ای ـ اذا ـ به سر فعل ماضی بیاید، ماضی به مضارع تبدیل میشود. مثلا اذاالشمس کورت….. و علاوه بر آن طبق قواعد علم نحو و بلاغت مضارع محقق الوجود به صیغه ای ماضی می آید، پس آقای سروش! شما که قواعد ابتدائی زبان عرب را نمی دانید و می گوئید: در این موارد لحن قرآن عمدتا به صیغه ای ماضی است اشتباه است، و دست زدن به تفسیر قرآن برای شما جهل مرکب و توهین به امت مسلمه به شمار می رود، بروید اول درس قواعد ابتدائی کلام عرب را شروع کنید این برای شما بهتر است
باء: سفر به جهان آخرت
آقای سروش! اگر این سفر تو حقیقت دارد، خوب دیدی و گفتی و انسان در بیان و توضیح دیده های خود ملامت نیست و حق دارد آنچه را دیده است بیان کند. و اما اگر سفری در کار نیست پس طبق قوانین عقلی و منطقی و علمی، علم و عدم آن نسبت به مغیبات مساویست، و نمی شود با حدس و گمان و استدلال عقلی به پای قضاوت نشست، تنها راه شناخت عالَم غیب، اخبار مخبر صادق است یعنی: آنچه پیامبر در باره ای عالم غیب گفته است مصداق دارد، چون کلام، کلام او نیست، بلکه سخن، سخن عالم الغیب و الشهاده حضرت حق است. پس باید از سروش پرسید که آیا سفری به دنیای بعد از مرگ داشته یا در خواب دیده است؟
11: آیا عقلا سخنان برخاسته از خواب فصیح و بلیغ است؟
ادامه دارد
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور