آرشیف
سفر به روستایی ( کُورگین )
محمد امین وکیل
میخواهم چنان به نویسم که خواننده در هرجای عالم که نشسته باشد انگار با من همسفر بوده است ، این بار سفرم را به قول بعضی ها ( کِرگین) وبه قول بعضی (کُورگین ) ادامه میدهم واین روستای است در شمال ولایت غور همسایه با ولایت فاریاب ، از توابع ولسوالی چارسده و چون از دره ی کرگوش به سوی چارسده بگذری به تگاب طاق میرسی ، رود مرغاب را می بینی از شرق به غرب ادامه دارد ، در شمال رود دره ای هویدا میشود که در شکاف آن روستای کورگین پنهان است ونوک درختان از دره سر بیرون آورده است ، در کنار راه پل چوبی پیاده گذر دارد واگر با موتر سفر کنی پایین تر ،طرف غرب دوراه است یکی به کوتل کنک می پیچد ویک راه مستقیم به قشلاق تگاب طاق میرود ، دهن دره پل چوبی با پایه های سنگی است می توانی ازان بگذری وبه بازار نوتاسیسی میرسی ، این بازار در حال اعمار است ، بازار چهار گوش است ، خشک است وآبی ندارد ، مسجد جامع بزرگی در حال اعمار است وداخل مسجد پر از ستون ها است که معمار نتوانسته دقیق محاسبه نماید وتا توانسته ستون ساخته واز زیبایی مسجد کاسته است .این بازار بنام ( ملا احمد شاه دیندوست )است که فعلا ودر مسند والی غور نشسته است وشنیدم که مصرف مسجد به سعی ایشان است واین بازاررا هم ایشان بنا نهاده اند ، بازار در زمین هموار در جوار رود مرغاب است وقابلیت ترقی وانکشاف دارد ، بخصوص دیدم که در دهن دره کورگین ، تراز بزرگ آب گذر ساخته اند واگر آب به بازار برسد بازار زیبا و دیدنی خواهد شد
از بازا ر تا دهن دره ی کورگین اندکی فاصله است واز آغاز دره ، روستا وآبادی شروع میشود ، آنروز که من آنجا شدم ، فصل پر برگت بهار بود ، رود خانه پر از آب وآسمان چون گلدوزی های توری سفید سوراخ سوراخ ، وروستا به رگه های برگها وخطوط کف دست می ماند .
( کورگین )یکی از بیشمار روستاهای است که تا به حال هرگز به آنجا پانگذاشته ام وفقط اسم اش را در نقشه وروایت های بیشمار شنیده ام وهنگامی که به روستا وارد شدم آفتاب دره را فراگرفته بود ، روستا در وسط دوکوهی بزرگ ورود خانه از وسط اش جریان دارد ، روستا در مغاک دره از ابتدا تا انتهای دره همچون فرش زربفتی در دل طبیعت است .دوطرف دره بیشه های از درختان انبوه وبه ثمر رسیده از میوه ودانه ،وچنان آرامشی درین دره حکمفرماست که تنها می توان صدای شر شر آب وسایش برگ های بی شمار درختان را شنید .وکوه های دره چنان استوار است که گویی از روز ازل هیچگاه از جا نه جنبیده است .
روستا در دوطرف دره ، پشت جنگلها پنهان شده که چیزی از روستا را نمی بینی ، عرض جاده به اندازه ی است که موتر به سختی می تواند در آن به چرخد ، به من گفتند که جاده قبلا خیلی صعب العبور بوده وبه سعی جناب ملا احمدشاه دیندوست بازسازی گردیده است ، این روستا زادگاه ایشان است ومبارزات اش را ازین دهکده آغاز نموده وتا مقام والی غور رسیده است .
آن روز اتفاقآ به مسجد جامع روستا اطراق نمودم ، جمعی از مردم محل در نشست گاه مسجد نشسته بودند وچنان معلوم میشد که از دیدن من تعجب نمودند وزمانی که معرفتی حاصل شد مورد مهر وتفقد قرار گرفتم ، مجلس گرم وباب صحبت از هر بابی گشوده شد ومن کم کم سوالاتم را در میان گذاشتم وپاسخ های در خوری دریافت نمودم ، آنها به من روایت نمودند که درین دره طایفه ی بنام (ملک) با آداب ورسوم متفاوت بود وباش دارند ، خود را تاجیک واز نسل ملک های نامدار غوری میدانند .آنها به این باور بودند که کورگین به معنی روشنی است اما در لغات ترکی (کُورگین به کسی گفته میشود که نسبش به سلاطین برسد )
کورگین گرمسیر است .سکنه ی آن 4000تن در یکهزار فامیل اند ، این روستا چندین محله دارد بنام های : کمانگران ، سرِگودرک ، قالک ، زغالک ، سنجر ، اوودک ،جر هوار ، مراد اوه ، قونقوو ،جرک ، پاتور ، مردم روستا مالدار وباغدار وزراعت پیشه اند ، در کنار مسجد جامع بازاری است من شماریدم چهل دوکان بود وهمه بسته بود ، به من گفتند که کس حق ندارد درین محل چیزی به فروشد باید دوکانداران به بازار نوتاسیس تگاب طاق بروند .
مردم روستا در بهاران رمه ها وگله ها را به چراگاه های بنام حلقه کمر ، چشمه سفید ،وگردنه می برند وچوپانان گله های شان را جابجا می کنند وزنان ایلاقی مشک مشک شیر می دوشند ، آن چراگا ها محل کشت گندم للم روستانشینان است .
در میان قیل وقال جمعی که در نشست گاه مسجد نشسته اند ، یکی از حاضرین که کهن سال تر از همه است میگوید: که بزرگان ما روایت نموده اند که زمانی که ملِک ها به این جا ساکن شده اند ، سایر مردم چارسده هنوز درین منطقه ساکن نبوده اند .
درین روستا تا هنوز هیچ کودکی به مکتب نرفته وگفتند که کودکان شان به مدرسه های دینی درس میخوانند ، کلینیک صحی یا مرکز صحی وجود ندارد مریضان شان را برای مداوا به مرکز ولایت انتقال میدهند درین روستا مهر دختران سه لک واگر عروس باسواد وملا باشد سه لک وپنجاه هزار افغانی است ، مصارف عروسی اندک است ودر عروسی ها دف نمی زنند .
سابق این مردم اسب می پروراندند وحالی بکلی نسل اسب ازین روستا بر افتاده است .
از عجایبات روستا آبشاری است که از شمال دره از ارتفاع 60متری سرزیر میشود وتمام زمین ها و باغ های دره را آبیاری می کند . من نسبت وضیعت اضطراری که داشتم نتوانستم آنجا بروم وآن آبشار از موقیعت که من بودم بدون چشم مسلح قابل دید نبود وتنها با کمره ام به مشکل توانستم که تصویری خیره ی بگیرم وحین گرفتن تصویر انگار صدای پژواک آبشار را می شنیدم .این آب بعد از عبوراز دره به رود مرغاب می ریزد .
مردم این روستا شجاع دلاور ومهمان نواز وخوش بر خورد اند اکثر جوانان اش مسلح گشت وگزار دارند وچنان وانمود می کنند که هرلحظ منتظر چکاندن ماشه ی مسلسل اند.
من تا آخر دره پیش نرفتم وگاه غروب بود که ازان روستا برگشتم ، و آنچه از پایان سفرم دریافتم نوشتم .واز لطف خداوند چشم امید دارم که گفتن ونوشتن را اسباب ندامت در قیامت نگرداند .بمنه و لطفه
پایان
وکیل
27 ماه اسد 1401
دره قاضی
مرکز غور
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور