آرشیف

2014-12-26

رسول پویان

ســـوگ وطن

از بس‏که وضع کشور ما تار و مبهم است
در دیـده جای نـور فـقـط خاکه و دم اسـت

احساس و رحم وعاطـفه یارب کجا شدست
در ملک ما سینه فزون لیک دل کم است

خـورشـیـد مـن مکـش دیگـر تـیـغ انتـقـام
خـون شقایق اسـت که در قلب شبنم است

صلح و صـفا بـه دوزخ آدمکـشـان اسـیـر
هرجا که بنگری سخن ازکشته و بم است

در کـام خـشـک مـردم مـا تـابکـی خـــدا
جای شراب ونقل وعسل حنظل وسم است

در زیـر بـار جـور و جـفـای سـتمگــران
پشت وطن شکسته و زانوی دل خم است

در خـانـه خـانـۀ وطـن از بمـب و انتحار
سوزوفغان و ولوله و سوگ و ماتم است

آن یک کشیده خنجر خـونینش از غلاف
تشـنه بـه خـون ما و تـو والله دمادم است

دیگـر فروخت خاک وطـن را به اجنبی
غرق ریال و دالر و کلدار و درهم است

بی‏جـا مـزن بــرای خـــدا لاف دلـبـری
محبوبه نیمه‏جان نه دارو نه مرهم است