آرشیف

2014-12-26

رسول پویان

ســــاز خموشی

به تار ساز خموشی چه شور وآهنگ است
میان پـردۀ دل صد هـزار دنگ دنگ است

مـقــام راگ ز عــشــاق دل کجــا شـنـونــد
به گـوش اهـل ریـا پنبه دیـدگان تنگ است

ز نـقـش مانی و بهـزاد مـا چـه می پـرسی
جهانی رنگ دریـن بـوسـتان ارژنگ است

ز اهـل کـیـن و تعـصب مجـو نـشاط روح
سری که عشق ندارد زکودکی منگ است

دیگـر به طبل عـزا پیـش مـن مـزن طبال
که گوش دل بنوای خوش سرآهنگ است

مـیــان زهــد ریـایـی و عــالــم مــســتان
محیط فاصله صدها هزار فرسنگ است

بـه قـله یی که هـمای جـنـون کند پـرواز
همیشه بال خرد بند وپای دین لنگ است

محیط تنگ صدف نیست جـلـوه گاه گهر
چوازصدف بدرآید تجلی یی رنگ است

ز ژرفـنــــای تـمــدن کـســی بـــود آگـاه
که اهل ذوق وهنردوستدارفرهنگ است

بـیـا زلالـی خـورشــیـد دل تمــاشــا کــن
چوباده صاف چوآیینه پاک اززنگ است

24/5/2014