آرشیف

2015-8-19

mazizi

ســرنـوشـت ستـمـگـــران تـــاریــخ

روزی شود که نالۀ مظلوم اثر کند
بر اوج آسمان الهــــی سفر کنـــد

دربِ هفت آسمان بشود باز در رهش
زانجا بسوی عـــرش الهی گذر کنـــد

آنوقت به درد نامـــۀ هربینــوای دهر
شاهنشهی جهـــان بعنایت نظر کنـد

فرمان دهد خدای به آن مالک عذاب
اهل فساد وظلم زمین را خبر کنـــد

با بانگ آسمانی و جبروت ذوالجـلال
از گـوش جمله پنبـــۀ غفلت بدر کند

چون قوم نوح ولشکر نمردو وعاد ولوط
بنـیاد یک به یک ، همه زیر وزبر کنــد

یا اینکه مثل لشکر فرعون خدای مصر
در قعر نیل فگنده ویا غوطـــه ورکنـد

فرجام ظالمان زمین را درین جهــان
پنــــدی برای عبرت نوع بشر کنــد

این قصه های اهل ستم را خدای پاک
اندر کلام مجمـــل خود مختصر کنـد

هر کس که با کلام الهیست آشنا
از ارتکاب ظلـم وجنایت حذرکند

باچشم خویش هر یک ما دیده ایم بعمر
ناحق ،هرآنکه چشم کسی را ،او ترکند

هر آنچه کشته است درین مزرع حیات
با دست خود بخــرمن کارش شررکند

« دیدی که خون ناحق پروانه شمــع را »
  «چندان امان نداد که شب را سحرکند »(1)

پندی بگویمت بشنو ای« عزیز» من!
از پند نیک هیچ کسی ؛ نه ضــرر کند

پایان
****************
محمد عزیز( عزیزی)
ساعت 14:40

26 اسد سال 1394
برابر به :2015-08-17

 

(1) – این مصرع بروایتی از حضرت سعدی شیرای علیه الرحمه و به روایتی از حکیم صفائی اصفهانی است که بعاریت گرفته شده است