آرشیف

2016-4-5

mazizi

ســرشـک خــــــــون

ملکی که در آن حاکــم ویا پادشهی نیست
روزش شب تار و اثر ازمهـرو مهی نیست

زندان بُوَد آن کشور وملت همه در بند
بر مردم آن خطه دگر هیچ رهی نیست

اشک از مژۀ چون سیل روان بیش توان دید
آنجـــا اثر از خنـــده و یا قهـقـهی نیســــت

بر عامــل ظلم وستـــم چـُور وچپـاول
هیچ دغدغۀ پرسش جرم وگنهی نیست
 !
قومی که بخواب رفته و از فکر بدور است
حقــــا که که در آن خطه دگــر آگهی نیست

هر ملک شود خاک رۀ کفــش اجانب
گردرحرمش لشکر مرد وسپهی نیست

بر جای سرشک خون رود از چشم «عزیزی»
ای وای بر این حالــــت مــا هیچ نگهی نیست

——————
محمــد عزیزی ( عزیزی)
16 حمل سال 1395 هجری شمسی
ساعت : 16:10
04-04-2016