آرشیف

2014-12-26

رسول پویان

سرود عـــشق

 

لبت چـو بـرگ شـقایـق گل گلاب بود
تبـســم نمکـیـن کــوزۀ شـــراب بــود

تــو نـقــش مـوقـلـم کارهـای بهـزادی
و یـا پـری بـه مثل در میان قـاب بـود

خیال موی توهرشب زند به دل چنگی
زشام تا به سحر هی به پیچ و تاب بود

ز چشـم شـوخ تـو آمـوختم غـزل گفـتن
بویژه وقتی‏که مسـتانه‏مست خواب بود

شـراب از لب قـنـد تـو کی بود ممنوع
قسـم بـه چـشم سیاه تـو، در کتاب بود

خوشا دلی که شـود بند تار گیسـویـت
ز حال تا بـه ابـد عاشق و خراب بود

مـن از نخـسـت فـتادم به چنگ تنهایی
چو ماهی‏یی که جدا از صمیم آب بود

نـشـد راز معمای دل بـه کـس روشـن
چـو آفـتــاب کـه در پــردۀ نـقـاب بـود

کتاب قـلب مرا خوانـده ای مگر از بر
که هرچه گفته‏یی درّ و طلای ناب بود

نـشـد بـسـترم از عطر خـاطـرت خالی
توگویی روح تودرپیکرم به خواب بود

بیا بیا که شـوم نـاز و عـشوه را قربان
به جـز وصال تو هرچه بود عذاب بود

چـونان گـرمی احسـاس می‏کـنـم تقـدیم
که تا بـه حشـر دلـت مـسـت آفـتاب بود

اگر که لطف کنی پـا نهی به چـشـمانم
همیشه خنده به لب رفع اضطراب بود

ز مـوج‏خیـز هـری تـا بـه دامـن کابـل
سـرود عشـق چو نیلاب در شتاب بود

بـرای خـوشــی هـم‏میهـنـان غـمـناکـم
شـمیـم بیت و غـزل نغـمۀ ربـاب بود

8/2/2014