آرشیف
زنده باد تاریخ: روایتِ حقیقی از قاری قرآن که سود میخورد…
جولای 24, 2022
عثمان نجیب
روحِ همه شهدای راه مقاومتِ دوم شاد. بهشتِ برین مکانِ شان. ولی مسلمان نماهای سودی خوری هم که حالا شاید از حملهی جواسیسِ طالبان باشند. مقاومتگرانِ عزیز ما متوجه شوند.
قاری صایب چرا نان نمیخوری؟
مره سودخور گفتی. دروغ خو نگفتم.
داستانِ حقیقی سودآوری قاری قرآن.
سلام، خوش آمدید.
برادران را نشناختم …قاری صایب قرآن اس… قومندان صایب از وطنداراس… خوش شدم که شناسا شدیم. چطو طرفای ما آمدی ؟ تو خو بی کدام گپی نمیایی. وله بیدر از همی وطندارا یک چند هزار دالر قرضدار استم. تو غیر قرض گرفتن کدام کار دگام داری؟ حالی شده . چند قرضدار استی؟ کماس اوقه نیس یک سیزده چارده هزار دالر اس. گل مامد سیزده،چارده هزار دالر کم اس؟ خو، پشتش نگرد. مه چی کنم امر و خدمت. همی ضمانت مره کو… او بچه مه ده ها بار ضمانت ته کدیم… باز پشت سرم میگی قرضدارم اس… قاری صایب، قومندان صایب گل مد خان رفیقم اس وطندار شماس … اگه شما ره گفته پیش مه پیسه میسه داره دروغ میگه. مره به مآملی تان غرض نیس…چای مای.. نان مانی میخورین هزار دفه. همی ضمانت گلمد خان میشی؟ ضمانت حاضر کدنش میشم ضمانت پیسه نی.. چَری نِمیشی …؟ ای خو میگو…زیاد رفیقم اس… از رفیق و بیدرام تیر کدیم .،،دگه توان ضمانت و تاوان دادن قرضدارای ای آدمه ندارم بسیار پیسه پیشش اس ..گفتی…یارمد خان ضامن خاکخاکستر اس… ای نه مره پیسه میته …نه هیچ. مه ضمانت ممانت نمیکنم… به همی یک ماه ضمانت مه کو … قسم و قرآن اس که…پیسی شانه میتم… او بیدر از بیست سال که مه تره شناختیم کدام روپه و قِران مره پس دادی…غیر که هر جای گفتی ای قرضدارم اس…خو بیادرا، ای ادمه بر اخری دفه یکماه ضمانت میکنم. برش وخت بتین … اگه نی…مه برتان حاضرش میکنم. قاری قرآن و قومندان…نی نی نِمیشه ای آدم ما ره بازی میته… همی امروز پیسی ما ره بته… اگه پیسه میداشت ..، شما ره پیش مه نمیاورد… نی وخت نمیتیم…خو چی میکنین…پیسی ما کار میکنه …تاوان میکنیم …خی چاره چیس؟ هیچ چاره نداره …پیسی ما ره بته…خو …خی …او شما او گلمَد خان تان…گل مد خان. صدا کد…خیر اس وخت بتن یک چند روپه زیات میتم بر شان. تو. اصل پیسه ره داده نمیتانی زیاتی چطو میتی؟ چاره ندارم… ای خو سود میشه ..نه گروی اس…نه کرایی. موتر خریدی پیسی شه ندادی تجارت خو نکدی…ای لحظه قاری صاحب و قومندان صایب کمی نرم شدن… خو شما چی میگین…؟ خو…وطندار اس از خاطر تو وخت میتیم برش به شرطی اگه نداد…تو …پیسی ما ره رخ شوی از تو میگیریم. او بیادرا مه قرضدار ای آدم نیستم. سالهاس قرضداری های مه از سرش پریده…خی که تو ضمانت نیستی ما میفمیم … ای…اونه پیش تان اس…هر چی میکنین….باز گلمدخان صدا زد…خیر اس قبول کو …تا یکماه میتمشان… خو…تا یکماه مه ضامن استم …اگه پیسه نداد…مه میتم…قاری قرآن صدا میکنه…خو …ای پیسه که طَل میخووره چطری میشه….گلمد خیر است یک پنجصد دالر زیاد میتم تان….قاری و قومندان … نی بیادر…پنجصد چیس… ما ده یکماه زیَف پیسه پیدا میکنیم…سر او پیسه …قاری صاحب تو خو…قاری قرآن استی …ای پیسه برتان سود میشه… قاری صایب خیست…رییس تو ما ره سودخور. گفتی…قومندان…قاری…بشی ده جایت… خو گل مَد خان یکینیم هزار دالر. زَیَفه بتی یکماه وخت میتیم به ضمانت رییس …صدا کدم سود مربوط خود تان مه اصل پوله ضمانت میکنم …بی از او گل مد خان فامیده که خودش نمیته…اما ..باید سند بته که هر چی ده مورد مه گفته راست نبوده مه قرضدار مرْضدارش نیستم. قاری قرآن که سودِ یکماه ره کته دیده بود …خاموش بود …که باز گلمد صدا کد … یک هزار دالر فایدی شه مییتم…قاری قرآن که نام یک هزار دالر سوده شنید کمی راحت شد …قومندان شریکش هم خوش شدن و سند چهارده هزاردالز ضمانته امضا کدم…قاری قرآن شد که او. ره نوشته کو …گفتم …سود آشکار اس…یک هزاره گل مد خط بته…همی رقم شد و بعد از یکماه نه گل مامدی پیسه داد و نه قاری قران و نه قوماندان ایلا دادنی نبودن. سر انجام جارده هزار دالر مه تاوان دادم و یک هزار دالر جداگانه به گلمد دادم گفتم… قرضای مره سر بیدرایش حساب کو دلت که سود میتی یا هر چیز دگه. مه به تو قرض حسنه دادیم. بگو و مگو وقتِ زیادی گرفت که دفتر اطلاع دادند نان چاشت تیار اس…همه ایستادیم که در اتاق نان برویم. قاری قرآن قهر کد که مه نان نمیخوریم…چرا نان نمیخوری؟ قاری قرآن …ما ره سود خور گفتی… خی. ای. یکهزار دالر سود نبود چی بود…؟ که دادیت. شما نان بخورین مه نماز میخانم میرم… باالاخره قومندان شریکش و گل مد خان قاری سود خوره راضی کدن آمد و چار و پنج لقمه زد.. شاید یکی از طالبانی جاسوس ده خنچ پنجشیر همو قومندان و قاری سودخور باشه.ذوطندارای متاچی پشت شان نماز نخوانند.
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
This message is only visible to admins.
Problem displaying Facebook posts.
Problem displaying Facebook posts.
Error: Error validating access token: The session has been invalidated because the user changed their password or Facebook has changed the session for security reasons.
Type: OAuthException
Subcode: 460
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور