آرشیف

2014-12-26

رسول پویان

زخـــــم وطن

 

میهن اسـیـر چـال و فـریـب و ریـا شده
قـربـانـی دروغ و فـســاد و خـطـا شـده

کارخانـۀ پـروسس تـریاک و هـیرویین
آری فــقـــط ســتـمـکــدۀ مـافـیـــا شــده

رحمی به قـلـب حاکم ظالم نمانده اسـت
ازعدل و داد و مهر وعواطف جدا شده

پوند و ریال و دالر و کلدار حاکم است
سودای خلق و عـشق وطن بی بها شده

شوق از دماغ و مستی ز دل ها گرفتند
گـویی که روز ماتـم و درد و عزا شده

قول و قرار و وعده بود خط بروی آب
دوران وهـم و فـتـنـه و بیـم و وغـا شده

عشق وصفا به چنگ سیاست شده اسیر
دل صخره سنگ وقحطی مهرووفا شده

اخـلاص و اعـتماد نباشـد به کس دیگر
دزدی و قـتـل و غــارت مـلی بـپـا شده

درزیرنام مذهب و قوم و زبان و سمت
نا امنـی و جـنایـت و ظـلـم و جـفـا شده

دیـو سـیه تنوره کنان خون خورد هنوز
تـیـر بـلا و مـوشـک وحـشت رهـا شده

پول و زمین و ثروت ملی بـه باد رفت
جـیب سـران پـر شـد و مـردم گـدا شده

جمعی برای قدرت و چوکی کنند تلاش
میهـن اسـیر کـیـنـه و جنگ و بـلا شده

زخـم وطـن مـزمـن و داکتر زند نمک
آهی کشم که چون سرطان بی دوا شده

کشـتی شکـسته در دل توفـان پر خطر
در کام کـوسـه رفـته و بی نا خـدا شده

دانـم که یـار و یـاوری نبـود در وطـن
گـویی دیگـر فـرامـوش لطف خدا شده

5/8/2014