X

آرشیف

رساله چیستی انسان

f

رساله چیستی انسان

 

مقدمه:

وقتی انسان و چیستی انسان را٬تکاپو می کنیم٬هدف ما از طبع ذاتی انسان ها می باشد. که گرایش های انسان٬به این اساس در وجود فعال است. پس هستی انسان چیست؟ بیدون شک منظورما از هستی خاکی یا وجود خاکی نیست٬ آنچه در این خاک نهفته می باشد٬ است. که ارسطو انسان را موجود سیاسی یا حیوان سیاسی می داند و امام محمد غزالی نیز به حیوان سیاسی بودن انسان باور دارد. کارل مارکس انسان را٬موجود اجتماعی می داند بیدون آنکه از ذات انسان چیزی بگوید٬ در حالیکه جان لاک فیلسوف تجربه گرا٬ عضویت انسان را٬در اجتماع ثانوی و اختیاری دانسته و به ذات انسانی باور دارد٬ به همین اساس برخی دیگر انسان را٬موجود سود جو دانسته و باور دارند که انسان ذاتاً در پی سود و فایده می باشد. اما تثبیت هستی انسان در جوامع سنت گرا و الخصوص افغانستان به جزء عرفان و فلسفی سازی متون اسلامی راه دیگر نیست. که منظور ما از فلسفی سازی متون یعنی از مسیر تحقیق و پژوهش به هدف حکمت وارد مؤلفه های دین شد.

که هستی انسان در نخست را٬ یا هستی انسان در برابر وحی الهی را٬می توان از اینجا آغاز کرد:‌ قرآن در متون ثانوی و اختیاری- مقدم هستی انسان می باشد. از آنجاییکه در فزیک از لوح محفوظ، از فرشته ای بنام جبرئل، دست نوشته ای در سمبول ها یا در حروف نداریم. پس معنی و عقل و عقل کُل یا الله و کلامش همانا قرآن در وجود انسان کامل و مکمل، در حقیقت وحدت پیدا می کند. و گفتن آن توسط این وجود کامل یا حضرت محمد(ص) به اصحاب٬در واقع ثانوی و پذیریش آن، توسط دیگر انسان ها اختیاری و نه اجباری می باشد.

حالا درک قرآن در متون، مقدم الزامیت سیر تکمیلی دارد(عقل اصل و در محور آن: نقل تا قرآن در وحدت با عقل = مفسر زمان پدیدار گردد در مقابل سلفيت) به همین اساس هرکس نظر به فطرت و مناسب فطرت خود، یا قدر استعداد و توانی خود از دریا یا معدن قرآنی برمیدارد. و یا اگر کسی به قرآن باور ندارد، طبق گفته قرآن که هدایت از جانب الله می باشد، و جهت نظم در جامعه آزادی اعتقادی و اعلامیه های آزادی اعتقادی و برابری انسانی در جوامع مردم سالار را، تکریم کرد. زیرا برتری جوی و استبداد از منشاء جهل بوده، و در تضاد انسانیت که بایستی در جوامع عقب مانده مسلمین، الخصوص افغانستان اذهان شود٬که باور و اعتقاد تکلیف فردی بوده و سرشت دین در نهایت امر٬نیز در غایت فردی خلاصه می شود٬ و در عام٬ مردم ما می گویند: بز از پای خود و گوسفند از پای خود و یا٬ وا گور و تنها گور …که ضرورت نوشتن رساله چیستی انسان را٬ در پی رساله جامعه سیاسی در افغانستان ضروری دانستم. زیرا مقدم جامعه٬ جامعه های کوچک یا خانواده و هر عضو از جامعه یک انسان بوده٬ که روح انسان جمعی و یک انسان شامل همه انسان های اکنون٬گذشته و آینده می شود[1]٬ در مقابل این وحدت نیروی منفی همیشه در فصل یا کثرت کردن که در ادیان آنرا شیطان منفور می دانیم٬ مسبب دوری و جدایی انسان ها شده و در باطن بعضی انسانها٬ غالب می گردد٬ و پدیداری غالب شدن شیطان عبارت از حس برتری جوی بوده همان برتری جوی که خودش را٬ از ابلیس استاد ملائکه به شیطان مبدل ساخت٬ و برتری جوی در دنیا مشهود آن٬جنگ و خونریزی ها می باشد. یعنی موضوع چیستی انسان و چگونگی انسان ماندن و انسان شدن کامل٬ در برابر انسان های دیو سیرت و حیوان صفت٬ قرار میگرد٬ که خادم انسانیت اند.

کلید واژه: هستی و زمان٬ نطفه سالم٬ حادث و قدیم بودن قرآن

 

 

محمدآصف فقیری

پژوهشگر و نویسنده علوم انسانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هستی و زمان

هستی و تُهی شدن هستی محض انسانی از هستی محزون٬ عبارت از تصرف زمان همانا برنامه ریزی در تصاحب هدف یا اهداف می باشد. البته زمان دنیایی که به اساس گردش زمین سنجش می شود با زمان الهی فرق ژرف دارد. یعنی زمان دنیایی جزء زمان الهی محسوب می گردد. که روز الست چون روزگذشته و معیاد یا یوم الدین نیز مانند فردای روزانه ما نیست. چون حال یا هستی محض یا انرژی عبارت از نقطه وصل می شود که الست و معیاد قابل بینیش در معنا می گردد.

مبحث اول- هستی و آزادی:

جهل٬ تعصب و پیش داوری بندش های اند٬ که مبتلا نمی تواند آزاد باشد. آزادی و آزادی خواهی به این معنی می باشد٬ که انسان فراتر از حیات جسمانی از منابع هوا یا اکسیژن٬ آب و غذا٬ به غذای روحی و معنوی نیاز دارد که شامل تفکر و بیان آن می شود.

گفتار اول- آزادی بیان:

مقدم بیان٬ تفکر و تفکر که سازنده جامعه انسان مدار گردد٬ یایدی است. زیرا پدیداری آن انرژی٬ یا بیرون کردن معنا٬ در سمبول های نوشتاری یا الف با یا در گفتار که شامل صدا می شود از مدرک عقل بوده٬ در اتصال و وصل انسان ها٬در جامعه که هر پدیداری که انسان ها را٬ جدا یا فصل کند٬ از مدروک عقل بوده نمی تواند باشد٬ مگر جهل٬ هرچند پیش داوری و تعصب شانرا٬ با نقاب یا پوشش دینی یا شکل ارزش به همراه کنند٬ در نهایت و غایت مسبب فصل و جدایی انسان ها می گردد. پدیداری خود شناسی در انسان و بیان آن٬ هستی جامعه سیاسی به هدف نظام مردمی می شود٬ که عدم خودشناسی و سرگوب بیان٬ عبارت از دیکتاتوری می باشد.

از طرفی آزادی وسیله به سعادت استکه: در حالت جهل٬ چیزی برای بیان نباشد تا سازنده توسعه جامعه گردد٬ جنگ و ستیز و برتری جوی٬ جایگزین سیر آزادی و بیان در جامعه توده می شود. در این حالت بی تفاوتی اعضاء جامعه به مفهوم بی طرفی چون در علوم انسانی نیست. در حقیقت خموشی در مقابل سلب آزادی بیان٬ جزیه دادن به فاشیست و توجه بردگی محسوب می گردد.

گفتار دوم- برابری اجتماعی:

در حقوق بنیادین یا حقوق ذاتی چون:‌حق حیات٬ حق بیان٬ حق تحصیل و غیره … که حقوق موضوعی گستره یا خادم حقوق ذاتی وضع می شود است٬ که انسان ها چون در آفرینش از یک گوهر اند٬ در جامعه در برابر حقوق بنیادین برابر اند. اما استعداد یا تناسب فطرت هر انسان به یک اندازه داده نشد٬ و هرکس به اساس استعداد ذاتی یعنی که برای چی خلق شده و به همان اساس کوشش می کند٬ و محصول می کند که این حاصل در نهایت خیر و نفع عمومی نیز گفته می شود یا می گردد. یعنی انسان های که به هستی محض شان٬ همانا روح منور و عقل منکشف نایل آمده اند٬ سرور نفس و سرشت انسانی خویش اند که پدیداری آن خدمت به همنوع و دیگر مخلوقات می باشد.

مبحث دوم – بعضی آفریده شده اند٬ تا به بعضی خدمت کنند:

برخی در جستجوی حقیقت نیستند ٬ولی هستند. که این گفته افلاطون و ارسطو در قرن هفدهم خیلی نقد شد٬ که بعضی آفریده شده اند٬تا به بعضی خدمت کنند٬ اما تخصص گرایی و شایسته سالاری در نظام های مردم سالار٬ یعنی اینکه: هرکس برای کاری آفریده شده و حقوق کار هم٬ به این تکریم انسانی که٬ کارمند کالا نیست.

گفتار اول: فلسفه وجودی ما مردم افغانستان چیست؟

زیرا٬ بخشی از مردم ما که در دام گروه های تند رو  دینی افتاده اند و جان و پوست شان٬ در خدمت آزمایش اسلحه های شرق و غرب٬ و بعضی دیگر چون پناهنده در خدمت جوامع منطقه و فرا منطقه و بدتر از همه٬ عده ای با مدارک تحصیلی یعنی تکنوکرات در جامعه٬ از کشورهای غرب چون دوره بیست ساله جمهوریت به غارت وارد می شوند.

آخر این درد وطن در کجا دوا شود؟ و بدتر از این چه خواهد شد٬ که بعضی دیگر جز تجزیه راه حل دیگر نمی بیند. و این بینیش های کوتاه و خام را کجا ژرف و پخته کرد؟ در حالیکه جهان در ۲۰۲۴ قرار دارد٬ اما افغانستان در توقف زمان همانا حالت قرون وسطایی… پس قدم نخست بسوی دانایی٬ شناسایی جهل موجودست که: در جامعه خود٬ بی تفاوت و تماشاگر و در خاک دیگران خدمتکار نباشیم – در این حالت آسیب شناسی و معرفتی که خرد جمعی تولید کند٬ لازم و الزامات وجدان جمعی پسا بیداری اعضای جامعه پدیدار می شود. یعنی بیداری وجدان٬ پسا درون سازی معنا در وجود پدیدار می گردد.

گفتار دوم – دموکراسی در افغانستان٬ فرهنگ متعارض یا تکریم انسانی؟

مبلغین اینکه مردم سالاری٬ یعنی تهاجم غربی بر جوامع عقب مانده عبارت از: کسانی اند که دین به مثابه منفعت و نفع دنیایی برای شان ارزش دارد. زیرا اعضاء جامعه توده یا عقب مانده دینی٬ در واقع٬ پدیداری دروغ می باشد٬ که قدرت های جهانی استخباراتی از منشاء این دورغ٬ جهاد اسلامی و اخوان المسلمین را٬ با نظریه های ابن تیمیه٬ سید قطب و محمد بن وهاب الدین نجدی و غیره … وارد می کنند. و به تکفیر دموکراسی می پردازند.

البته آن دروغ که مسبب جلب و جذب گروه های افراطی می شود٬ این می باشد که فاقد تجلی هستی حق در قلب یا ماقبل اینکه حقیقت را درک کنند و به اثباتش گویند:‌ الاالله٬ گویای لااله الاالله می شوند. در حالیکه منظور از نفی یا لااله نفس اماوره بالسوء می باشد. پس منشاء جامعه توده دورغ استکه اعضاء باخودشان نخست گفته اند٬ و این دورغ یا نفرین حق یا باطن شان همانا نفس٬ مسبب دولت دیکتاتوری استبدادی یا جنگ های نیابتی شده است.

و برخی دیگر که مارکسیست های منقرض از لحاظ منطقی و استدلالی و تجربه ای اند٬با شعار اینکه دموکراسی غرب و شرق تلفیق ناپذیر بوده و متکی شدن به حراست از هویت های ذاتی قومی٬ مسبب خیزش های مردمی فاقد هدف هستند.

در نتیجه: دموکراسی از بیرون٬نه ارزش است و نه آب حیات٬ زمانیکه از بطن جامعه به کوشش خود اعضاء٬ آزادی بیان و برابری پدیدار شود٬ و از این پدیداری جامعه مطلوب٬ دولت مردمی شکل می گیرد.

پس مردم سالاری را٬روح یا جانش: خرد٬ فلسفه و تحقیق می باشد. که سقراط باور داشت٬از دموکراسی کرده افتضاح چی خواهد بود٬ که بر پایه هوا و هوس توده ها بناء شود.

به همین اساس ماکیاولی در شهریار گفته است: دموکراسی را شرافت و فضیلت لازم٬که اگر اعضاء به آن درجه فکری که عبارت از خرد یا وجدان جمعی و اراده جمعی است٬ نرسیده باشد حکومت استبدادی شاهی لازم٬ زیرا دادن دموکراسی به جامعه توده٬ بستری می شود تا اعضاء یکدیگر شانرا نیست کنند.

یعنی دموکراسی ایده و نظری می باشد٬ فاقد ذات و ذات نیک انسانی٬ متعالی جامعه و کشورست٬ که ملت سازی در کشورما٬ به گونه سازمان دهی شده با چالش و موانع روبرو می باشد. که شامل فهم نادرست از دین و قوم گرایی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نطفه سالم بنیاد اجتماع

هرچه در بنیاد زوجین٬ عمق محبت شان عمیق باشد٬ نسل که به دنیا می آید در تاسیس اجتماع سازنده است. که یکی از عوامل روحیه ستیز٬ ساقط٬ لجاجت و روحیه سرکش در برابر نظم در جامعه که منطق متعالی است در افغانستان٬ در نسل پسا ۷ و ۸ ثور٬ مسبب ازدواج های اند که طرفین در انتخاب سهم نداشته اند.

مبحث اول- شرح آسیب:

در نخست بحث خصائص وراثت نیک یا خوب و پرورش آن٬ چون در معارف و تحصیلات٬ در یکی شدن دو شخص٬ همانا مرد و زن که در حالت تنهایی٬ نه ایمان شان مکمل بوده و نه جوهره عقلانیت شان بسوی پختگی لامنتهی٬ که در یکی شدن زوجین در اوج محبت همانا یکتایی شدن بی عدد یا هموجودی می باشد که:‌ نسل و نطفه سالم در فضای خانواده پُر محبت تقدیم جامعه می گردد.

ازدواج حضرت محمد(ص) با بی بی صاحب خدیجه کبرا٬ در محیط کاری یعنی آنجناب مستخدم بی بی صاحب شده بودند٬ تا اموال تجاری شانرا٬ انتقال دهد. که این ازدواج موفق و همچنان کسب رضایت محصول این پیوند متعالی یعنی فاطمه زهرا٬ برای ازدواج با حضرت علی کرم الله وجه نمایانگر این مسئله می باشد٬ که در افغانستان در پیوند ازدواج ها٬ حق انتخاب طرفین به اساس سلیقه والدین سلب می شود. در صورت که یکی از طرف به عقلانیت و بلوغ عقلی یا حاکم شدن در حق انتخاب خود نرسیده باشد٬ یعنی معیار فکری ازدواج حصول نشده و پیوند سست و خام٬ که در ادامه ویرانی خانواده و اجتماع می گردد.

گفتار اول- خانواده سالم:

در محیط خانواده که فضای محبت در اوج نباشد٬ نطفه تازه به دنیا آمده فاقد جوهره جانی در جسم٬ تکامل می کند. که بنیاد اجتماع با سیر تنازل و عقب ماندگی روبرو می شود. پس دانشگاه بایستی در محیط آراسته گردد٬ که جوانان مرد و زن در فضای آکادمیک اجازه داده شود که در یک محیط پرورش فکری کنند. البته خلوت که با فضای آکادمیک و زبان آکادمیک و سیر تفکر در آنجا٬ با یک نکاه سطحی متحجرانه٬ که خلوت می پندارند٬ فرق ژرف دارد. ولی اینکه اصالت یا حاکمیت بالای نفس در مرد و زن یا روح منور و عقل منکشف در جوهر جان جوانان نهادینه نشده باشد٬ در حقیقت٬ در مسیر علم هم٬ چنین اشخاص ناکام اند. و در هر مکان و محیط انسان های مفسد و حیوان صفت٬ فساد می کنند. در این حالت به اساس ارزش های جامعه٬ نیروی های دولتی هوشیار لازم٬ تا در برابر این چنین اعمال و اشخاص وارد صحنه عمل شوند. و در حیطه جرم شناسی عوامل مبتلا شدن آنها٬ به بررسی گرفته شده و دوباره چون افراد سالم تقدیم جامعه گردند. البته اصالت و حاکمیت بالای نفس در وجود مادر ما٬ که در برابر رد منافقین٬ به اثبات پاکدامنی بی بی عایشه بالاتر از ده آیه قرآنی نازل شد. و به گونه سیاسی استخبارات بیرون٬ توسط متحجران دینی همانا چون منافقان در حادثه افک٬ با دید زشت و توهین آمیز به دختران افغانستان پسا ۲۰۲۱ مراکز عقلانیت را٬ که اصالت و تجلای جوهر عقلی آز آنجا٬ در گستره می شود٬ مسدود کرده اند. حالا آنان که با چنین دید هر کدام شان یا اکثرشان٬ چهار زن گرفته اند یا خواهد گرفت٬ و از هر کدام آن چندین نسل به دنیا می آید٬ که خدا بالای نسل آینده افغانستان رحم کند. و چنین استکه عناصر بیرونی نسل در نسل این کشور را٬ در سیر تنزل نگه می دارد…

گفتار دوم – قطره سرگردان٬ در عمق دریا آرام می گیرد:

اناالیه راجعون در حیات جسمانی در معنا٬ مُردن یا غرق شدن می باشد. زیرا موتوا قبل ان تموتوا (بمیر ای دوست پیش از مرگ…) که انالله به این معنی که از خدا هستیم٬ همانا نفخت فیه من روحی … که دمیده است آدم را٬ روح از وجود خود – پس٬ قبل از مرگ که روح از جسم بیرون می شود٬ با اراده آزاد بسوی دوست سیر کردن و وصلش جاویدانگی٬ یا در معنا غرق شدن٬ که وحدت الوجود یا وصل دوست یا عالم امر٬ همانا در قرآن گفته شده: الروح من امر ربی … یعنی روح یا جان ما در اراده امر رب ماست که خواهد شقی ما کند یا سعید … که در حدیث مشهور دوست٬ مشهور به حدیث قُرب نوافل که خدا گوش٬ چشم٬ و زبان … بنده می شود. همانا فنا الله یا وحدت الوجود…

 

نظم:

تمامی در تمامش!

نبندم نبندم، جز عشق نه طربم

کز طلب پُر طرب، دعا پی استجابم

نه صور از صوری٬ کز منش گفته ام

گذار این هستی، زنیستی هستیم

سیر تکمیلی قرآن، زمعراج حبیبم

کاندر تحول روح، تمامی به اتمامم

یک جام و ساغر، بی بهانه زالعصرم

خود زمان بی مکان، در مکان بی زمانم

که فوق این بیرونها، انرژی کوششم

گفتا با عشق بیا، کز سوختن میسازم

در فتح تزلزل، محصول به اندیشه ام

کز مخفی تا عریان، ربطی این معنایم

مبحث دوم – یک به یک جمع کن٬ دانهِ که نیست جدا:

منظور از دانه وصل: عقل محض و هستی هر انسان و جمع کردن یک به یک بی عدد: آنچه از فیلسوفان ماقبل یا اکنون٬ از درک حقیقت پدیدار می شود٬ که در نقطه جمع یا وصل همه یگانگی بی عدد داریم.

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش٬ زیک گوهرند

یا در بسیاری از احادیث نبی مکرم حضرت محمد(ص) جسد واحد گفته شده مومنان٬ که پدیداری وصل انسانی دوستی و پذیرش تنوع می باشد. به همین اساس امام اعظم می گوید: اگر دید یک کس ۹۹ فیصد کفر بود٬ یک فیصد مسلمان٬ رای به یک فیصدی آن داده شود یعنی مسلمان یا تسلیم شده به حق – حالا آن فیصدی یک می توان ایمان روز الست هم باشد. به همین علت انسان شناسی امام بزرگ چنان بود که: با همه علم حلیم٬ بلاغت و حکمت… که داشت٬ زندانی شدن و شهادت را٬ ترجیح می دهد٬ ولی قضاوت یا قاضی شدن را نمی پذیرد.

در حقیقت داوری و در عیوب مردم بودن٬ بزرگترین عیب و خامی هر انسان می توان باشد٬ زیرا این حالت برتری جوی را٬ تولید می کند. که برتری جوی در طول تاریخ انسانی مسبب نقض حقوق بنیادین بوده و است. از طرفی شایستگی و تخصص کسبی نیز در خدمت مردم تبیین می شود نه مسیر برای برتر شدن از سایر انسان ها٬ از این جهت بسیار از معضله های که در نظرما کوچک می آید٬ مسبب نهادینه نشدن تصامیم مهم و مبرم می شود٬ که جامعه را در سیر تنزل نگه می دارد. در نتیجه: معنی مبانی علوم انسانی و دستورات یکی از زبان های رایح وسیله برای گیرنده می باشد. و بخاطر همین مسئله عنوان را مانند چستان آوردم٬ چون آن مبنای ذات انسانی متجسس و ماجرای جوی غذای فکریش می باشد.

که چیستی عقل و چگونگی جوهر عقل یا متافیزیک در عمق و ژرف معرفت شناسی معنا٬ سنگ بنای انسانی می شود. که حکمت انسانی و آنچه از درک حقیقت بقدر توانایی پدیدار می کند و تسلسل پدیداری ها٬ محک وصل انسان ها بوده٬ برای توسعه اجتماع٬ که عبارت است از صلح پایدار.

گفتار اول – متعالی مدبر عالی٬ در اثبات روح:

از زوج اولین نسل حضرت آدم علیه سلام٬ یعنی خواهر و برادر٬ نفوس میلیارد ها انسان را٬ در ادوار تاریخی شاهدیم٬ که اگر اکنون چون اولین ازدواج را٬ برای خودما تصور کنیم حالت بدی به ما رُخ می دهد که: آنچه در معده ماست بالا می گیرد. سوال اینجاست حال بد اکنون و خوب آنزمان یعنی ازدواج خواهر و برادر که در حال اکنون تصور به حالت خودی خودما کرده نمی توانیم٬ و مدبریت این حال در ادوار زمانی چگونه است؟

الروح من امر ربی… در سوره کف در جواب اینکه٬ که پیامبر اسلام (ص) از روح سوال می شود٬ آیه قرآنی جواب می دهد: الروح من امری ربی … یعنی روح در امر رب یا مدبر لیل و النهار یا مدبر حال در وجودما که هست٬ می باشد. پس ذائقه ازدواج در بین خواهر و برادر در اولین نسل آدم و اکنون حرام شدن ازدواج بین خواهر و برادر اکنون که در واقع تصور کردن آن٬ نیز حال مارا٬ برهم می زند. و اینجاست که روح ما در امر الله ما می باشد و به مشیت خود و در اراده آزاد ما٬ خدایی می کند. زیرا روح از وجود خودش یعنی نور و گوهری می باشد که در جسم خاکی ما٬ دمیده شده می باشد٬ و همینکه روح از جسم٬ بسوی حیات جاوید یا سفر بسوی دنیای دیگر بیرون می شود٬ با جسم نیز در ارتباط بوده٬ و اینجاست که در این دنیا٬ برای سعادت هر دو دنیا٬ جسم خاکی را٬ جوهری علمی و عقلی و روحی کنیم. که جسد مطهر نبی مکرم و اصحاب کرام و اولیا الله نیز خاک نمی شود.

گفتار دوم جوهری بودن روح:

روح چون اسباب خلق شده یا پدیده های فزیک نمی توان٬ یک بخش یا یک جزء از آن را٬ بیرون داد و آنرا در میکروسکوپ به مطالعه گرفت – زیرا اثبات روح در امر الله یا رب ماست٬ که هر کی را بخواهد ایمان می دهد و از اینجاست که نباید در مقابل خدا ناباوران نیز ستیز کرد٬ چون ایمان عنایت الهی و از امر ربوبیت رب٬ در ذات داده می شود و اراده آزاد ما٬ گستره و متعالی این عنایت می گردد.

خموشی وجود!

مبدای هستی، در وحدت تام است

بی پرده انجام، آغازیکه از جان است

هر کی در خموشی، ابدیتش وجودی

چو اثبات باطن، گفتارِ بی زبان است

شراب ارغوانی، در جام های ساقی

یک بیک پیک ما، نیسان زجانان است

جامِ جانم زجانان٬ در برق پرتو افکن

کز انعکاسش تیرم٬ به مقصد عیان است

دیدم بی بهانه، لیلی از اصل رسیده

کاین بصیرت هم، همآغوشی او است

مجذوبی تا وحدت، به فقیری رفعت

عمق کلامش، در آفاقِ حواس است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قدیم و حادث

مبحث قدیم و حادث بودن قرآن در واقع٬ وجه تسمیه علم کلام اشاعره و معتزله در اسلام می باشد. که نخست باید دانست٬ تصور علم قدیم یا حکیم مطلق یا جوهر خدایی٬ با زمان دنیایی قابل سنجش نیست. زیرا معیاد یا روز قیامت و روز الست قدیم اند٬ که دنیا و حسنه دنیا حادث بر سیر تکمیلی انسانی تا ایمان حق الیقین یا حال٬ و یا وحدت الوجود بسوی آن قدیم می باشد. و بنیاد پوچ گرایی یا سلفیت یعنی اینکه: قدیم بودن خداوند را٬ در زمان دنیایی متمرکز می کنند. و مدرنیته را٬ چون قرون وسطایی نوع بدعت و نوآوری در برابر زمان سلف ناجایز می دانند.

در حالیکه دین اسلام در توحید و طرز عبادت بدعت و نوآوری را٬ منع کرده می باشد. پس قرآن و حادث بودن انسان در این دنیا و سیر تکمیلی وی٬ هر نفس تازگی و هستی در شتاب بسوی بی نهایت… است. البته تجلی هستی نخست در قلب٬ که اقرار می کنیم: لا اله الاالله … و از اینکه روح انسان آزادست به این حقیقت باطنی می تواند برسد و ببیند و بگوید لا اله الاالله…و مبحث زمان را٬ در الهیات به این نتیجه نیز می توان نهایی کرد٬ که در آیه ۳۸ سوره ق الله گفته است: و لقد خلقنا السماوات و الأرض فی سته ایام … یعنی آسمان و زمین و آنچه در میان این دو است در شش روز خلق شده است… در حالیکه گردش زمین منشاء زمان دنیایی می باشد٬ پس زمان دنیایی فارغ از همان شش روز الهی نیست. یعنی روز هفت نداریم یا اینکه زمان دنیایی مندرج زمان الهی یا جزء زمان الهی می باشد٬ و هستی ما و زمان ما غرق در هستی اوست٬ زیرا: هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شی علیم…

مبحث اول جوامع غرب و درک حقیقت:

جوامع غرب که آزادی فکری و بیان آن٬ به انسان ها داده شده است٬ نسبت به جوامع شرق که سنت گرا  اند٬ به حقیقت نزدیکتر اند. و پدیدار و اثبات این نزدیکی همانا حسنه دنیا٬ یعنی حاکمیت قانون که ارمغانی بی نهایت انسان مدار بوده که مسبب تمدن و شگوفایی جامعه می گردد – و در این بستر به گونه فردی یا عرفانی تک تک اعضاء جامعه می توانند سیر حقیقت کنند٬ و از تجربه درک حقیقت٬ دوباره استنتاجات به جامعه تقدیم کنند که همه از آن٬ مستفید گردد.

حکمت دل!

نقطه برگشت، دل بود بابِ ما

کز تبعید ریشه، دنیا مسکن جا

مشت خاک جوهری، کز قدیم حادث را

رفتن در خود، کاندر فنا دامادم ها

نه حسرتم چو حیرت، تمرکزِ قلب باید

پیدای جانم باد، مقبول پرستش را

تو تهی زخود، تا شربت دل دمد

چو از شربش منرا، در منش کند بناء

کم گفتی فقیری، یا در دل بی زمانی؟

یک اشارت کافی، به رندی کار اینجا

گفتار اول – جامعه دین زده چگونه است؟

عبارت از جامعه می باشد٬ که دیندار از دین٬ چون امتیاز استفاده می برند. در این حالت شکل دین در جامعه در مقدم سرکوب آزادی بیان می کند تا بستری برای تولید برتری جوی و حس ولایت را٬ مهیا کنند.

که در قرون وسطا٬ مذهبیون یا دیندار به اساس نقل٬ عقلگرایی را سرکوب تا قدرت بین دو قوا٬ یعنی پاپ و شاه تقسیم گردد. و مردم چون برده و غلام در خدمت این دو قوا بودند. در حقیقت قرارداد اجتماعی یعنی اینکه مردم به بلوغ سیاسی یا به شرف ملت رسیده اند. که باهم قرارداد می بندند تا دولتی را٬ تاسیس کنند که در خدمت شان باشد.

در أفغانستان از ۱۹۱۹ تا کنون نمی تواند به سبب فهم نادرست از دین و قوم گرایی ملت شد و تا زمانی ملت سازی نگردد٬ دولت مردمی امکان ندارد که تاسیس شود.

گفتار دوم علت گرایی یا پختگی نتیجه عمل:

علت گرایی یا مبداء گرایی از اساتید اول یعنی افلاطون و ارسطو برای عقلگرایان به ارث گذاشته شده٬ که از این مسیر می توان آسیب فهم نادرست از دین را٬ تجویز کرد – یعنی با این سوالات  متمرکز شد که طوفان فکری در وجود دین باور٬ که در ماهیت شان پوچ و پوچ گرایی چیزی بیشتر ندارند.

قرآن در متون و مبانی قرآن  از لوح محفوظ به شخص کامل حضرت محمد (ص) چگونه بود؟ می توان متنی از لوح محفوظ که توسط جبرییل آورده شده در فزیک مشاهده کرد؟ زیرا قرآن در متن و متن شامل جملات و کلمات و کلمات از حروف و حروف مجموعه سمبول های ساخته شده دست بشر … پس آیا نتیجه می توان گرفت٬ قرآن محصول ارتباط حضرت محمد (ص) و الله(ج) است؟ وجه باطنی قرآن و ماهیت آن در تضاد سلفیت و افراط گرایی تا چه اندازه می تواند موثر باشد؟ قرآن نقلی از یک زمان خاص است یا مفسر هر زمان؟ اگر هر زمانی چون محمد (ص) کامل و مکمل وجود دارد؟ معیار شناسایی و تمیز کامل و ناقص چیست؟ از آن جاییکه الله حافظ کلام خودست – چگونگی حفاظت از کلامش چیست؟ زیرا خداوند در فزیک اردو و پلیس در مکانی خاص ندارد. که می توان از آن جاییکه وجود مبارک الله حکیم مطلق است٬ پژوهشگران و عقل محض را٬ چگونگی حفاظت از کلام الله دانست؟ زیرا اگر کسی مدعی شود که دین الله را نجات داده و در این حالت جوهر خدایی صمد و بی نیاز بوده و چنین ادعا بیدون شک جهل محض می باشد…تکلیف پدیده های مدرنیته که از دانشگاه وجه مدیریت و حقوق آن٬ نهادینه میشود و در فقه نیز نیست چیست؟

مبحث دوم – تقدم عقل بر نقل چیست؟

در قرون وسطا٬ مذهبیون دینی٬ توسط متون نقلی دین٬ عقل و عقلگرایی را٬ سرکوب می کردند – که به اساس نتایج بسیاری از تحقیقات٬ یکی از عوامل که غربی ها٬ از دوره تاریک یا قرون وسطا به روشنگرایی سیر کردند٬ ظهور دین جدید یعنی اسلام بود.

گفتار اول محوری بودن عقل بر نقل:

اولاً متون مقدس در اسلام یا منابع اول اسلامی چون: قرآن و صحاح سته همانا کتاب های صحیح ششگانه احادیث گرانبهای حضرت محمد (ص) را٬ نقل گفته نمی توانیم٬ زیرا قرآن معجز بوده و نقل روایتی از یک زمان خاص٬ که در تفسیر مفسر زمان یا کلام الهی قرآن٬ احادیث بعد تفسیر قرآن بل قرآن جایگاه دارد. پس نقل پنداشتن متون مقدس تکلیف فردی و مقدم خامی انسانی بوده نه ایراد یا مشکل در متون٬ که با سازمان دهی استخباراتی و سلب تحقیق و پژوهش٬ زیرا مخاطب قرآن تعقلون و عقل نیز است. روحیه جامعه به گونه توده و قرون وسطایی مدیریت می شود.

البته عقل جوهر یا جوهر شناسایی و معرفت حق٬ که کارکردهای این گوهر شامل: فرق گذاری حق از باطل٬ استدلالات و برهان آوردن در مبانی آسیب شناسایی تا نهادن استنتاجات کاربردی٬ که برخی باور داردند٬ عقل فعالیت مغز بوده که این فعالیت مغز جزء از جوهر عقل نیز می باشد که در حواس جریان پیدا می کند.

تقلید و مذاهب اربعین و جعفری:

خدمت مذاهب و سهل کردن روش عبادت و تبیین توحید و حتی در موارد سیاست گذاری دولت و روابط آن و معاملات … برای امت٬ نعمت عظیم می باشد٬ که شاکر آن بود. اما فقه به هیچ عنوان مقدس بوده نمی تواند. از متون مقدس به هدف خدمت و آسان کردن روش و آیین دین برای دین باوران تبیین شده است.

از این جهت تقلید نیز٬ بر تحقیق مقدم و تعالی ندارد. زیرا امام اعظم گفته است: در جای از فقه من دیدید یا متن یا متون را٬ یعنی متنی از فقه٬ که با احادیث و قرآن مطابقت ندارد٬ بزنید به دیوار٬ که تطابق و تطبیق دادن پدیده ها٬ با متون کار عقل است. و همینطوری که مخاطب وحی الهی عقل انسانی بوده و الله حافظ کلام خود٬ در زمین می باشد٬ زیرا در زمین اشرف مخلوقات الله٬ یعنی انسان یا عقل مقدم وحی الهی قرآنی بود و است. و امام ابو حنیفه مدعی این نشد که٬ الله چون قرآن حافظ فقه وی است٬ بلکه حفاظت و حراست از فقه را٬ به صیانت تحقیق و تطبیق عقل بسپارید.

گفتار دوم وحدت قرآن با عقل:‌

اینکه قرآن با جوهر عقل انسانی وحدت دارد٬ جای شک نیست. که بابت عقلانیت در غرب٬ پسا رنسانس٬ سید جمال نتیجه تطبیق خودرا٬ چنین گفت: در غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم ولی مسلمان دیدم٬ که عقلانیت یا گفتگو در برابر جهل یا جنگ می باشد. که چندین سوال را٬ بطور اجمال٬ در جامعه سیاسی افغانستان تقدیم می کنیم:

  • پسا ۱۹۹۲ و فرصت دولت مردمی٬ در افغانستان ایجاد شده بود. آیا عدم پیوستن در مصالحه دکتر نجیب٬ کار عقلانی و باوری عقیدتی بود یا نبود استقلال احزاب؟
  • در عربستان سعودی٬ طیفی بزرگ از افغان های مقیم در آنجا٬ بیدون حقوق مهاجرت و مهاجر کارت٬ یعنی با مدرک چون کفیل و بردگی به یک عرب٬ اجازه زیست و کار پیدا می کنند. حالا این خردمندانه می باشد: که بخاطر یک عرب یعنی بن لادن٬ بیست سال هزاران گشته٬ زخمی و معلول و معیوب و میدان آزمایش های اسلحه های قدرت ها٬ چون مادر پمپ ها٬ شویم؟
  • عمل زشت زنا٬ در عهد نبی مکرم (ص) نیز اتفاق افتاده است. پس هیچگونه محدودیت ها٬ نمی تواند فساد را٬ در جامعه صفر کند. که فلسفه وجودی قوه قضایه بیطرف و عادل به همین اساس نهاده شده است. پس محیط اکادمیک پوهنتون که مسبب عقلانیت که بی علم الله را٬ نتوان شناخت با خلوت زنا٬ اشتباه گرفتن٬ کار عقل است یا جهل؟

 

 

 

 

نتیجه گیری و جمع بندی از چیستی انسان٬ روح حاکمیت ملی و استقلال کشوری

سیر حاکمیت فردی یا منوکراسی تا به حاکمیت مردمی و حاکمیت ملی همانا سطح بلند اگاهی مردم از حقوق شان٬ استقلال کشوری در برابر جنگ های نیابتی دانست.

که طبق آیه ۴۰ سوره یوسف:‌ ان الحکم الاالله … یعنی حاکمیت از الله است٬ متجلا می گردد در شورا یا مجلس نمایندگان مردم که به انتخاب مردم برای مردم٬ در نظارت قوه مجریه و مطابق به شریعت یا در تضاد نبودن ارزش های اسلامی به تصویب قوانین می پردازند٬ و مسیر توسعه کشور را٬ مهیا می کنند.

اما ملت سازی در افغانستان با موانع های چون: فهم نادرست از دین و قوم گرایی روبروست. که از ۱۹۱۹ تا کنون فقط یک انتقال قدرت بیدون جنگ را٬ آنهم با صد مشکلات شاهد بودیم٬ یعنی انتقال قدرت از حامد کرزی به اشرف غنی٬ البته آنهم نه آنچه قانون اساسی پیش بینی کرده بود. زیرا مصلحت در برابر قانون بحران و تنزل می باشد٬ که حالت کنونی پسا ۲۰۲۱ را٬ وسیله و بستر شد. انسان محوری و حاکمیت مردمی در حیطه حاکمیت قانون چنان سعادت می تواند به ارمغان آورد٬ که جهانی بیدون سرحد در برابر انسان هارا مانند:‌ اورپا و ایالات متحده آمریکا شاهد شویم٬ با موجودیت این انسان محوری٬ ملی گرایی یا ناسیونالیسم هم به حد منطقی آن٬ نیز محسوس و ملموس می باشد. مانند‌اینکه: در بازی فوتبال جرمنی و فرانسه٬ مردم جرمنی خواهان برنده شدن فرانسه در بازی نیستند. البته برخی صاحب نظران به این باور اند: که غرب یا امپریالیسم غربی مسبب و عامل کشورهای عقب مانده٬ الخصوص در شرق و افغانستان هستند. ولی حقیقت امر و باید عقلی این استکه: عقب ماندگی و توسعه کشوری از عنصر سازنده داخلی سرچشمه گرفته و در هر دو صورت٬ عناصر بیرونی یا قدرت ها٬ محرکه اند.

یعنی در صورت اینکه: عنصر داخلی بسوی تنزل در سیر باشد٬ قدرت ها چون جنگ های نیابتی محرکه می شوند و یا در امر توسعه و ثبات سیاسی٬ اگر متعهد شوند نیز محرکه و حامی به منظور منافع دو جانبه اند.

پس مسوولیت دولتی داری٬ که دولت زاده طبعی بشر بوده و موجودیت به دولت نیاز ندارد که٬ خداست یا جانور به مردم و همت جوانان برمیگردد.

 

 

 

 

[1]  آیه ۳۲ سوره مائده در قرآن گفته شده: من قتل نفسا…فکانما قتل الناس جمعا… یعنی هرکس انسانی را٬ بدون ارتکاب قتل کند٬ چنان است که همه انسانها را کشته …

 

 

محمدآصف فقیری

بهار ۱۴۰۳

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.